موضوع انشا: شب یلدا را توصیف کنید. به نام آنکه جوهر در قلم من ریخت تا من بتوانم با آن بر روی کاغذ بنویسم و چشمان معلمم به آن بیفتد تا به من بیست دهد. ما خیلی فکر کردیم که درباره شب یلدا چه بنویسیم. از مادرمان پرسیدیم که شب یلدا یعنی چه؟ او گفت به بلندترین شب سال میگویند شب یلدا.
چند روز پیش عباسی مریض بود و به ما واگیر داد. ما هم شب توی خانه تب کردیم و مادرمان که خیلی مادر خوبی است و مهربانترین مادر جهان است، تا صبح کنار ما نشسته بود. او صبح به پدرمان گفت که دیشب اصلا صبح نمیشده و خیلی اذیت شده است. برای همین ما فکر میکنیم که آن شب شب یلدا بوده است. البته پدرمان نظر دیگری دارد.
او میگوید شبهایی که باید فردایش به صاحبخانه بیانسافمان اجارهخانهمان را بدهد، خیلی طولانی است و صبح نمیشود و خوابش نمیبرد.
مطمئن نیستیم شاید شب یلدا این یکی باشد. البته پدر ما چند شب یلدای دیگر نیز دارد که همین ما را گیج کرده. مثلا شبهایی که از سر کار میآید و از درد نمیتواند بخوابد هم میگوید خیلی طولانی است و صبح نمیشود. ما البته از برادرمان نیز پرسیدیم که طولانیترین شب سال کی است؟ او عقیده داشت که طولانیترین شب سال، شبی است که فردایش امتحان چهار واهدی دارد و آن را نخوانده است.
چند شب پیش البته آقا مرتضی دامادمان با خانواده کلی چیز برای خواهرمان آوردند و گفتند شب چلهای رثم است. ما باز از مادرمان پرسیدیم که شب چلهای چیست، مادرمان جواب داد که چون شب یلدا طولانیترین شب سال است و عروس داماد حوسلهشان سر میرود، برایشان میوه و آجیل میبرند که حوسلهشان سر نرود. توی همان احوالات پدرمان عقیده داشت که سال دیگر باید چه خاکی توی سرش کند و جواب شب چلهای چه ببرد که مادر آقا مرتضا به آن ایراد نگیرد و خواهرم را سکه یک پول نکند.
البته پدرمان اشتباه میکند مادر آقا مرتضی مفتخور نیست. من بارها او را در مغازه دیدهام که چیزی مفتی نمیبرد و هرچیزی که میخرد، پولش را حساب میکند.
البته اگر نظر خود ما را بخواهید، طولانیترین شب سال، شبی است که ما مشقهایمان را ننوشتهایم و شما معلم عزیز میخواهید مشقهای ما را ببینید. ما هرچه مینویسیم صبح نمیشود و شاید شبی که ما مشق زیاد داریم شب یلداست. ما شب یلدا را دوست داریم و به آن احترام میگذاریم، به امید آنکه یک روز یلدا هم پیدا شود که طولانیترین روز سال بوده و من بتوانم آن روز کلی بازی کنم.این بود انشای من.