آرشیو سرویس داستانک
ننه، تو کی ماهی بودی؟!
11:52 - 5 آذر 1402

ننه، تو کی ماهی بودی؟!

چادر مشکی را از روی بند توی حیاط برداشت. رفت سمت شیر آب کنار دیوار سیمانی. خم شد و سعی کرد سرپیچ شیر را بچرخاند. کاملا سفت و یخ‌زده بود. دوباره انگشتانش را دور سرپیچ محکم کرد. فایده نداشت.

تربت حسین (ع) شدم
12:44 - 7 مرداد 1402

تربت حسین (ع) شدم

اسمم خاکدونه بود. از وقتی یادم می‌آید یک گوشه افتاده بودم و کسی کاری به من نداشت. تا اینکه یک روز دستی آمد و من و چند تا از دوستانم را برداشت و در ظرفی ریخت.

هیچ‌آب (بخش پایانی)
16:11 - 5 تیر 1402

هیچ‌آب (بخش پایانی)

آنجا چیزی نبود جز خاک و علف‌های هرز! بستر رود ترک‌های بزرگی برداشته بود. برای رودخانه‌شان حتی یک قطره آب هم باقی نمانده بود. زاینده‌رود از تشنگی مرده بود!