آرشیو سرویس روضه
درخشش امید
11:09 - چهارشنبه

درخشش امید

سال ۱۳۴۲، حسین شش ماهه بود. همان‌موقع که امام فرموده بودند: «یاران من در گهواره‌های مادرانشان هستند.»

شوق صف
12:04 - چهارشنبه

شوق صف

آن روز در حرم، روضه‌ ساقی دشت کربلا، که بانی‌اش امام رضا (ع) بودند، شنیده بودیم. دلم چای بعد روضه طلب می‌کرد اما چایخانه صفی داشت نسبتا طولانی… در صف چایخانه ایستادم انگار عطر چای را خود حضرت افشانده بودند بس که بوی بهشت می‌داد.

طلوع خورشید در شام خرابه
11:44 - سه شنبه

طلوع خورشید در شام خرابه

روضه شروع شده بود. صدای ناله‌ها که آزاد شد، تن دخترک لرزید. میان گریه حواسم جمع او بود. اشک‌هایم را تندتند پس زدم و دستم را دور شانه‌هایش حلقه کردم.

عطر حلوای نذری!
12:31 - دوشنبه

عطر حلوای نذری!

درست است امسال، توفیق روضه‌رفتن ندارم؛ ولی دلم گرم است به همین مجلس بی‌ریای کوچک خودمان. بچه‌ها خودشان به‌تنهایی برایم کربلا ساخته‌اند.

به حرمت نام حسین(ع)!
12:30 - چهارشنبه
پنج روضه‌خوان و پنج روایت:

به حرمت نام حسین(ع)!

همه ما را یک اسم به هم وصل می‌کند. همه‌مان به حرمت و عزت یک اسم مثل حلقه‌های یک زنجیر به هم وصل شده‌ایم، به حرمت نام اباعبدالله‌الحسین(ع)…!

سلام بر زینب صبور
11:37 - چهارشنبه

سلام بر زینب صبور

من آقای مداح نیستم! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضه عمه می‌خواندم! این‌طور رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ محرم، روضه یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم؛ اما به سَبکِ خودم!

عطر چای روضه‌ها
10:08 - پنجشنبه

عطر چای روضه‌ها

در شهرستان کوچکی که من دوران کودکی‌ام را گذراندم، خبری از هیئت‌های بزرگ عزاداری به سبک این روزها نبود. ما بودیم و پرِ چادرِ مادرمان که سفت می‌گرفتیم و از این خانه‌ همسایه به‌ آن مسجد می‌رفتیم برای روضه.