به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر روزی گذرتان به اصفهان افتاد و در میان خیابانها و میدانهای باشکوهش دنبال ردپای تاریخ گشتید، کافی است سری به بازار مقصودبیک بزنید؛ بازاری که دیوارهای آجریاش هنوز نفس میکشند و کوچههای قدیمی و باریکش قصههای قرنها را در خود نگه داشتهاند.
درست در قلب همین بازار، مغازهای کوچک و قدیمی با عطری خاص ایستاده؛ عطاری روشنی. اینجا بوی خاکشیر با بهارنارنج قاتی میشود، قفسههای چوبی مثل سربازان پیر اما استوار تا سقف بالا رفتهاند و دو ترازو با کفههای کهنهشان هنوز مثل نگهبانان تاریخ، در پیشخوان جا خوش کردهاند. همینکه قدم بگذاری، حس میکنی زمان متوقف شده است. حسین روشنی با لبخند صمیمیاش به استقبالت میآید و قصه دو قرن زندگی در این حجره را برایت روایت میکند.
عطاری روشنی؛ جایی که دیوارها هنوز بوی تاریخ میدهند
بازار مقصودبیک اصفهان حالوهوای دیگری دارد. همین که وارد میشوی، عطر خاکشیر و گلگاوزبان از داخل بازار به استقبالت میآید. صدای قدمها روی سنگفرش، نور کمسو که از سقف آجری به زمین میریزد و مغازههایی که هر کدام قصهای دارند. اینجا پیش از ساختهشدن میدان امام(ره)، شاهرگ اصلی شهر بوده.
اما در میان همه مغازهها، عطاری خانواده روشنی چیزی فراتر از یک مغازه است؛ گوشهای زنده از گذشته تاریخی، با بیش از دویست سال قدمت عطاری. حسین روشنی، پسر مرحوم حاج فیضالله، با لبخندی صمیمی مرا میپذیرد و با گرمی صحبت میکند.
عکس سیاهوسفید قدیمی پدر از بالای قفسهها ما را نگاه میکند. او بیش از 80 سال اینجا نفس کشیده و در میان ادویهها و گیاهان دارویی زندگی کرده و حالا سالهاست که آسمانی شده است.
هنوز پیشخوان چوبی قدیمیاش سر جایش است، پیشخوانی که بیش از ۱۲۰ سال عمر دارد. روی آن، دو ترازوی قدیمی آهنی خودنمایی میکنند؛ یکی بزرگتر برای اجناس روزمره عطاری و دیگری کوچک و ظریف برای زعفران و گنهگنه.حسین آقا دست روی ترازوها میگذارد و میگوید: «کارشناسان میگویند قدمت این ترازوی کوچک به ۱۵۰ سال میرسد.
برای ما اینها فقط ابزار کار نیستند؛ بخشی از تاریخ زندگیمان هستند. صابون پیچ، صابون سدر، بادرنجبویه اصفهان، بهلیمو، تخم شربتی هندی و خاکشیر از قدیمیترین و همیشگیترین کالاهای این مغازه هستند… هرکدام عطری دارند که فضا را پر میکند. حتی حسابوکتاب مغازه هم هنوز به همان روش قدیم انجام میشود؛ بدون ماشینحساب، فقط یک کارتخوان گوشه پیشخوان نشسته تا نشانهای کوچک از زمانه امروز باشد.»
آقای روشنی آرام و پرحوصله حرف میزند و گاهی نگاهش به جایی دور میرود؛ جایی که پدرش ایستاده بود. میگوید: «پدرم مردی باایمان بود. از هجدهسالگی روی منارههای مسجد امام میدان امام(ره) اذان میگفته. صدایش آنقدر بلند بوده که همه بازار پر میشده. او با خط سیاقی حساب میکرد؛ ولی متأسفانه ما یاد نگرفتیم!»
سیاق یکی از روشهای شمارهگذاری رمزی، ثبت و شناخت ارقام پول وجه نقد و وزن کالا بوده که در گذشته، تمام درآمدها و هزینههای جاری با این ارقام ثبت میشد. «من از چهاردهسالگی کنار دستش شاگردی میکردم. حالا ۴۵ سال است که همراه برادرم آقا رضا در همین مغازه کار میکنیم. اینجا برای ما فقط مغازه نیست؛ خانه زندگیمان است.» مغازههای این بازار در طول زمان تغییرات زیادی کردهاند؛ از معماری تا ویترین و جنس و کالاهای فروشیشان همه رنگوبوی جدید گرفته و اثری از قدمت در آنها نیست.
سفر به گذشته در این عطاری قدیمی
آقای روشنی میگوید: «روزگاری این بازار پر از نانوایی، میوهفروشی، سبزیفروشی و سقطفروش بود؛ فقط حدود 11 نفر قند و شکر و ادویه میفروختند؛ اما کمکم گردشگران که برای بازدید از میدان امام(ره) میآمدند، بازار هم به سمت صنایعدستی رفت.»
معماری مغازه درست مثل نخستین روزهایش باقیمانده؛ دیوارهای آجری، پیشخوانهای چوبی و قفسههایی که تا سقف بالا رفتهاند و شیشههای پر از گیاهان رنگارنگ را در دل خود جایدادهاند. مشتری که وارد میشود، احساس میکند در حال عبور از دری به گذشته است؛ گویی زمان در عطاری روشنی ایستاده است.
قفسهها، نامهایی آشنا و جاودانه دیده میشود: خاکشیر، تخم شربتی، گلگاوزبان، بهلیمو، بومادران و…؛ گیاهانی که قرنهاست در خانههای ایرانی جای خود را دارند. حسین آقا آهی میکشد و ادامه میدهد: «ما همان عطاری را حفظ کردیم. هنوز مشتریهای قدیمیمان را داریم. جوانترها هم بعد از جستوجو در اینترنت و پیداکردن آنچه میخواهند میآیند سراغ گیاهان دارویی و عطاری ما، اعتمادشان به همین سنتیبودن ماست.
از خاطرات کودکیاش میگوید: «روزی که استاد بنا هنگام تعمیر سقف بازار افتاد؛ ولی چون سقف بازار کوتاه بود، آسیبی ندید و عصر همان روز دوباره سر کارش برگشت یا رسمهای قدیمی که مغازهها را با قرآن و بسمالله باز میکردند و آبوجارو میزدند؛ رسمهایی که امروز کمتر دیده میشود.»
عطاری؛ طعم صبر و آرامش
وقتی صحبت به گیاهان دارویی میرسد، کلمات حسینآقا رنگ و عطر دیگری میگیرد. با عشق درباره آنها حرف میزند: «قدیم میگفتند عطاری ۱۲ هزار قلم جنس دارد؛ اما حالا حدود سههزار قلم از آنها باقیمانده است. خیلی از آن گیاهان بهخاطر خشکسالی یا نبود واردات از بین رفتهاند؛ اما هنوز گیاهانی داریم که جهانیاند؛ مثل شیرینبیان که روزی از شیراز و اطراف اصفهان به اروپا صادر میشد. تأثیر داروهای گیاهی صبر میخواهد. بعضیشان را باید با شیر خورد تا سمشان گرفته شود. بعضی مثل سنای مکی هم باید بااحتیاط مصرف شوند.»
آقای روشنی با لبخندی گرم ادامه میدهد: «اگر روزی عطاری را با یک کافیشاپ ترکیب کنم، نوشیدنیهایم همین گیاهان خواهند بود. بهلیمو برای طعم خوش، گلگاوزبان برای دلهای خسته، بهارنارنج برای آرامش، آویشن و نعناع فلفلی برای جانگرفتن. همهشان هم خوشمزهاند، هم آرامبخش.»
وقتی از مغازه بیرون میآیم، بوی آویشن و بهلیمو هنوز در هوا پراکنده شده است. صدای حسین روشنی در گوش میماند و دیوارهای آجری و قفسهها و پیشخوان چوبی انگار برایم دست تکان میدهند. عطاری روشنی فقط یک مغازه نیست؛ موزهای زنده است از ایمان، قدمت، اصالت و صبر جایی که دو قرن تاریخ کهن این سرزمین هنوز نفس میکشد.




