به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان، شهری که تاریخش با هنر، مذهب، سیاست و فرهنگ در هم تنیده است، داستانی موازی در زیر پوست خود دارد؛ داستان ساکنان آرمیده و خاموش روزگاران گذشته. تاریخچه تدفین در این شهر، آینهای تمامنما از دگرگونیهای عمیق عقیدتی، اجتماعی و شهرسازی است که از هزارههای پیش از اسلام تا به امروز ادامه داشته است.
اطلاعات ما از آیینهای تدفین در اصفهانِ پیش از اسلام، بیش از آنکه متکی بر شواهد مستقیم موجود از خود شهر باشد، بر پایه یافتههای باستانشناسی عمومی در فلات ایران و درک ما از ساختار مذهبی آن دوران استوار است. در آن دوران، شهر اصفهان شاهد تقابل و همزیستی دو آیین بنیادین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به مرگ بود.
زرتشتیان؛ عرضه داشتن جسد به هوا
در دوران ساسانیان، که آیین زرتشت دین رسمی امپراتوری ایران بود، فلسفه مواجهه با مرگ بر اساس پاک نگه داشتن عناصر چهارگانه مقدس (خاک، آب، آتش و هوا) استوار بود. در این دیدگاه، جسد انسان پس از مرگ «نَسو» (پلید) محسوب میشد و دفن آن در خاک، گناهی نابخشودنی و عامل آلودگی زمین بود. در نتیجه، آیین رسمی جاری، عرضه داشتن جسد در هوای باز بود. اجساد را بر بالای بلندی کوهها یا در سازههایی مرتفع و مدور یا دخمه قرار میدادند تا توسط پرندگان گوشتخوار پاک شوند. سپس، استخوانهای باقیمانده را جمعآوری کرده و در محفظههایی به نام «استودان» (استخواندان) نگهداری میکردند.
تا دوره صفویه هنوز هم این رسم میان زرتشتیان اصفهان جاری بود و این مراسم در نزدیکی کوه صفه انجام میگرفت. اما در دوره شاه سلطان حسین صفوی دخمه زرتشتیان که در نزدیکی باغ هزار جریب واقع بود، توسط توپهای جنگی ویران شد.
آئیین یهودیان؛ بازگشت به خاک
در تضاد کامل با آیین رسمی زرتشتی، اصفهان همچنین میزبان یکی از کهنترین جوامع یهودی جهان بود. بنا بر روایات تاریخی، هسته اولیه این جامعه همزمان با تبعید بابلیان (قرن ششم پیش از میلاد) یا حتی پیشتر شکل گرفت. این جامعه در منطقهای متمرکز که بعدها «یهودیه» و سپس «جوباره» نام گرفت، سکونت داشت.
آیین یهود، برخلاف آیین زرتشت، مبتنی بر تدفین و بازگشت جسم به خاک است. یهودیان از همان دوران باستان، مردگان خود را در گورستانهای اختصاصی به خاک میسپردند و این گورستانها میبایست خارج از محدوده سکونت اصلی و در زمینی بکر قرار میداشتند. متون تاریخی به وجود چندین گورستان بزرگ یهودی در شهر اصفهان اشاره دارند که در طول تاریخ پر فراز و نشیب این شهر، به ویژه در حملات و یورش بیگانگانی همچون تیمور، تخریب شده و امروزه اثری از آنها در داخل شهر باقی نمانده است، اما احتمالاً این گورستانها در حاشیه محله جوباره قرار داشتهاند.
یکی از مهمترین و قدیمیترین شواهد مربوط به تاریخ تدفین یهودیان، هنوز در ۳۰ کیلومتری غرب اصفهان، در منطقه «پیربکران» قرار دارد. در این منطقه، زیارتگاه و گورستانی کهن وجود دارد که نزد یهودیان به «استرخاتون» یا «سارا بت آشر» (سارا، دختر آشر، نوه حضرت یعقوب) مشهور است. اعتقاد بر این است که سارا بت آشر، که حامل خبر زنده بودن حضرت یوسف برای پدرش یعقوب بود، به این منطقه مهاجرت کرد و در همینجا درگذشت و به خاک سپرده شد.
قدمت این مجموعه و گورستان اطراف آن به بیش از ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال میرسد. این مکان، که قرنها پیش از اسلام به عنوان یک مرکز زیارتی و محل دفن مورد احترام بوده، نشاندهنده سنت کهن تدفین در میان جامعه یهودی شهر اصفهان است آن هم در دورانی که طبق آیین رسمی زرتشتی، به خاک سپردن امری مضموم بود و عموم جامعه مردگان خود را به دخمهها میسپرد.
تغییر آئین تدفین با ورود اسلام به ایران
با ورود اسلام در قرن اول هجری، آیین تدفین به طور کامل دگرگون شد. سادگی، احترام به جسد، غسل، کفن و دفن رو به قبله، اساس کار قرار گرفت و آیین خاکسپاری به سنت واحدی تبدیل شد. در اصفهانِ پس از اسلام، این تغییر منجر به شکلگیری الگوی جدیدی از آرامستانها گردید. تا پیش از دوران صفویه، اصفهان فاقد یک گورستان مرکزی و اصلی بود. الگوی رایج، ایجاد قبرستانهای اختصاصی محلی در هر محله بود که اغلب هم این مکان در جوار یک مکان مقدس یا اجتماعی شکل میگرفت.
به طور مثال در جوار مساجد جامع مانند قبرستانهای اطراف مسجد جامع عتیق، یا در کنار امامزادگان و بقاع متبرکه مانند اطراف امامزاده اسماعیل و یا در حاشیه و خارج از دروازههای شهر، مکانهایی رایج برای دفن بودند. بسیاری از این قبرستانها که قرنها بخشی از بافت اجتماعی شهر بودند، در توسعههای شهری بعدی، به ویژه در دوران قبل از انقلاب، کاملا از میان رفتند و به فراموشی سپرده شدند.
مهمترین قبرستانهای اصفهان
مهمترین قبرستانهای شهر اصفهان که در یکصد سال اخیر از بین رفتند عبارت بودند از «قبرستان طوقچی» که در شمال اصفهان، نزدیک دروازه طوقچی و در مجاورت مصلای قدیم شهر قرار داشت، «قبرستان آببخشان» که از کهنترین و وسیعترین گورستانهای اصفهان بود، «قبرستان سنبلستان» (چملان) که در شمال شهر قرار داشت و به آببخشان متصل بود، «قبرستان ستی فاطمه» در غرب شهر، پیرامون امامزاده ستی فاطمه، «قبرستان شیخ یوسف» در مجاورت امامزاده احمد، «قبرستان امامزاده ابراهیم» در محله مستهلک و… .
تخریب گسترده گورستانها در دوره رضاخان
این پراکندگی، به نوعی الگوی غالب شهر تا پیش از تمرکزگرایی دوران صفوی و پس از آن بود. در دوران رضاخان، ایران وارد مرحله نوینی از نوسازی و مدرنیزاسیون با الگوبرداری از شهرسازی اروپایی شد. در اصفهان، این برنامه شامل احداث خیابانهای عریض و مستقیم، ایجاد میادین جدید و تغییر ساختار سنتی شهر بود. دو هدف عمده در این دوران دنبال میشد: ایجاد زیرساختهای حمل و نقل مدرن و ارتقاء بهداشت عمومی.
یکی از موانع اصلی بر سر راه این خیابانکشیها، قبرستانهای کهن و بزرگی بودند که در طول قرنها در حاشیه ایجاد شده و اکنون در پی توسعه، در دل بافت شهری قرار گرفته بودند. از دیدگاه مدیران شهری آن دوره، این گورستانها هم مانع فیزیکی برای توسعه بودند و هم از نظر بهداشتی و امنیتی، نامطلوب تلقی میشدند. این رویکرد منجر به تخریب گسترده و نظاممند گورستانهای تاریخی شهر اصفهان شد.
بزرگترین و مهمترین قربانی این سیاست، قبرستان تاریخی «آببخشان» بود. این گورستان، که به گفته مورخینی مانند سید مصلحالدین مهدوی، قدیمیترین قبرستان تاریخدار اصفهان بود، قدمتی از قرن سوم هجری داشت.
این مکان مدفن هزاران نفر از مردم عادی و دهها تن از برجستهترین علما و مشاهیر اصفهان، از جمله «شیخ ابومسعود رازی» از محدثین بزرگ قرن سوم، بود. در حدود سال ۱۳۱۴ شمسی، به منظور احداث «میدان پهلوی» (میدان شهدای کنونی) و اتصال خیابان چهارباغ پایین به شمال شهر، شهرداری وقت دستور تخریب کامل این قبرستان وسیع را صادر کرد. بولدوزرها محوطه را تسطیح کردند و هزاران سنگ قبر تاریخی از میان رفت و بخش اعظمی از حافظه تاریخی شهر برای همیشه مدفون شد.
قبرستان سنبلستان نیز در همان دوره تخریب و بعدها «بیمارستان امین» در بخشی از اراضی آن ساخته شد. دهها گورستان کوچک و بزرگ دیگر، از جمله بخشهای وسیعی از قبرستان طوقچی نیز به همین سرنوشت دچار شدند و به خیابان، میدان یا بناهای عمومی جدید تبدیل گشتند.
استفاده از سنگ قبرها برای بیمارستانها
از نکات جالب توجه این که، به دلیل سرعت زیاد ساخت و ساز و توسعه شهر در آن سالها و محدودیت منابع تهیه مصالح ساختمانی، برای ساخت بسیاری از مکانهای جدید مانند بیمارستان امین، بیمارستان خورشید و … از سنگ و آجرهای به دستآمده از قبرهای تخریبشده این گورستانهای قدیمی استفاده شد. درنتیجه در اراضی گورستانها و با مصالح قبور مردگان قدیمی، درمانگاه و بیمارستان برای زندگان تأسیس شد و پیوندی خاص میان دنیای زندگان و مردگان به وجود آمد؛ گویی که از میان مرگ و نیستی، سلامت و شفا سر بر آورد.
ایجاد تمرکز در قبرستانهای اصفهان با ساخت تخت فولاد
این عملیات عمرانی گسترده، یک نتیجه مستقیم و حیاتی داشت. اصفهان که تا آن زمان دارای چندین گورستان فعال بود، ناگهان اکثر گزینههای دفن خود را از دست داد. به دستور دولت، دفن اموات در قبرستانهای داخل شهر ممنوع و «قبرستان تخت فولاد» که در آن زمان در حاشیه جنوبی شهر قرار داشت، به عنوان تنها گورستان رسمی و فعال شهر اصفهان معرفی شد.
این تمرکزگرایی اجباری، سرآغاز دورهای جدید در تاریخ تخت فولاد بود که منجر به اشباع و تراکم شدید آن در دهههای بعدی گردید. اما تخت فولاد، صرفاً یک قبرستان نیست، بلکه این شهر مردگان، گنجینهای به وسعت ۷۵ هکتار است که تاریخ عرفان، فلسفه، هنر، سیاست و فقه اصفهان را در خود جای داده است.
با تخریب قبرستانهای داخل شهر در دوران رضاخان، تخت فولاد ناگهان با هجوم اجساد روبرو شد. این «اشباع اجباری» باعث گردید که فضاهای خالی تکیهها، حیاطها و مسیرها نیز پر از قبور جدید شده و نظم معماری و تاریخی آن تا حد زیادی مخدوش گردد. این روند تا سالهای بعد از انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت.
اهمیت تاریخی و معنوی تخت فولاد
قدیمیترین بخش شناختهشده تخت فولاد، «تکیه لسانالارض» در گوشه جنوب شرقی مجموعه، به پیش از دوران اسلامی بازمیگردد. در این مکان، قبری منسوب به «یوشع نبی» جانشین حضرت موسی قرار دارد. صرفنظر از صحت دقیق این انتساب، احترام و قداست این نقطه هم در میان یهودیان اصفهان که آن را از مکانهای مقدس خود میدانستند و هم در میان مسلمانان که یوشع را از انبیای الهی میدانند احترامی ویژه دارد. وجود این مقبره مقدس باستانی، سبب شد در طی قرنهای بعدی، تخت فولاد کمکم شکل گرفته و روزبهروز وسعت یابد.
تا قرنها، این منطقه بیشتر از آنکه گورستانی عمومی باشد، بیابانی خلوت و محل عبادت و ریاضت عرفا و صوفیان بود. اما نقطه عطف آن، مرگ عارف بزرگ، «شیخ رکنالدین مسعود بن عبدالله بیضاوی» مشهور به «بابا رکنالدین» در سال ۷۶۹ هجری بود. او در همان محل عبادت خود به خاک سپرده شد و مریدانش بقعهای باشکوه بر مزار او ساختند. گنبد فیروزهای و زیبای این بقعه، که به شکل کلاه ۱۲ تَرک دراویش طراحی شده، یکی از شاهکارهای معماری ایلخانی است.
پس از آن، این منطقه به «مزار بابا رکنالدین» شهرت یافت و به مرکز تجمع و دفن عرفا تبدیل شد. بعدها نام «تخت فولاد» از نام «استاد فولاد حلوایی» عارف گمنام از قرن دهم یا برخی افسانههای دیگر گرفته شد، اما تا مدتها نام قبرستان بابا رکنالدین بر این مکان غالب بود.
با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت توسط شاه عباس اول، شهر دچار تحولی عظیم شد و تخت فولاد نیز وارد عصر طلایی خود شد. این مکان از یک مزار عرفانی، به آرامستان رسمی نخبگان، علما، فلاسفه، هنرمندان و رجال دربار صفوی تبدیل شد.
ساختار «تکیه»ای تخت فولاد
در این دوره، معماری خاص «تکیه» در تخت فولاد شکل گرفت. تکیه، فراتر از یک مقبره خانوادگی، یک مجموعه معماری کوچک بود؛ اغلب شامل یک حیاط مرکزی، حجرههایی در اطراف برای سکونت موقت زائران، طلاب یا خادمان و یک بقعه اصلی برای شخصیت محوری آن تکیه بود. تخت فولاد در دوران اوج خود یعنی در اواخر صفویه دارای حدود ۴۰۰ تکیه بود.
از مهمترین تکایای تاریخی تخت فولاد میتوان به تکیههای این اشاره کرد: تکیه بابا رکنالدین به عنوان هسته اولیه و با معماری شاخص ایلخانی، تکیه میرفندرسکی مدفن حکیم و فیلسوف بزرگ عصر صفوی، «میرابوالقاسم فندرسکی» که در زمان حیات میر، مدرس و محل سکونت او بود و نهایتا وی در یکی از حجرههای همین مدرسه به خاک سپرده شد.
این موضوع نشان میدهد که تکیهها همچنین کاربری آموزشی و عبادی نیز داشتند. به علاوه در دوران قاجار، «سردار اسعد بختیاری»، از سران مشروطه، نیز در همین تکیه دفن شد که موید تداوم اعتبار این تکیه تا آن سالهاست.
تکیه قبةالعلما مدفن «آقا حسین خوانساری» که از بزرگترین فقها و اساتید عصر شاه سلیمان صفوی بود.
شاه سلیمان به دلیل ارادت ویژه به استاد خود، این بقعه باشکوه چهارطاقی را بر مزار او بنا کرد. این تکیه به «گنبد علما» مشهور شد، زیرا مدفن نسلهای متمادی از خاندان علمای خوانساری است.
تکیه خاتونآبادی که آرامگاه خانوادگی «خاندان خاتونآبادی»، از قدرتمندترین خانوادههای مذهبیسیاسی عصر صفوی است و افرادی چون «علامه میرمحمدصالح خاتونآبادی» (امام جمعه اصفهان و داماد علامه مجلسی) در آن مدفونند. معماری این تکیه و گستردگی آن، نفوذ سیاسی و اجتماعی این خاندان را به نمایش میگذارد.
پس از حمله افغانها و سقوط صفویه، شهر اصفهان و به تبع آن تخت فولاد، دچار رکود و ویرانی شد. در دوران قاجار، به ویژه در زمان حکومت «ظلالسلطان»، پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، بسیاری از بناهای صفوی شهر ویران شد و تخت فولاد نیز از این تخریب و بیتوجهی در امان نماند.
با این حال، تخت فولاد همچنان محل دفن اصلی شهروندان اصفهانی بود. در همین دوران، تکیههای جدیدی مانند تکیه کلباسی ساخته شد و بزرگانی چون «حاج آقا رحیم ارباب»، «جهانگیرخان قشقایی» و چهرههای ادبی و هنری بسیار دیگری در آن دفن شدند.
ممنوعیت دفن اموات در تخت فولاد
در اوایل دهه شصت اصفهان دیگر با یک بحران جدی در زمینه دفن اموات روبرو شده بود. تخت فولاد پس از قرنها خدمت، به ویژه پس از چند دهه اشباع شدید در دوران قبل از انقلاب، دیگر ظرفیتی برای پذیرش متوفیان جدید نداشت. از سوی دیگر، ارزش تاریخی، هنری و فرهنگی این مجموعه عظیم، ضرورت حفاظت از آن را ایجاب میکرد.
در نتیجه در سال ۱۳۶۳، دفن اموات عادی در تخت فولاد رسماً ممنوع شد. تنها یک استثناء بزرگ وجود داشت. با توجه به شرایط جنگ ایران و عراق، قطعهای وسیع در کنار تخت فولاد به دفن شهدا اختصاص یافت و «گلستان شهدا» نام گرفت که امروزه خود به یکی از مهمترین مراکز فرهنگی و مذهبی معاصر اصفهان تبدیل شده است.
احداث باغ رضوان
همزمان با ممنوعیت دفن در تخت فولاد، مدیریت شهری اصفهان راهکار دیگری را در پیش گرفت. «آرامستان باغ رضوان» در اول اردیبهشت ماه سال 1363 در ۱۲ کیلومتری شرق اصفهان و در نزدیکی روستای گورت، در زمینی به وسعت کلی بیش از ۱۲۵۰ هکتار تأسیس شد. تولد باغ رضوان، نقطه عطفی در تاریخ تدفین اصفهان و نماد کامل شهرسازی مدرن بود.
بر اساس اصول بهداشتی و شهرسازی جدید، آرامستان به طور کامل از بافت مسکونی شهر جدا شده و تمام امور مربوط به متوفیان، از حمل و غسل تا دفن و صدور گواهی تحت مدیریت یک سازمان واحد یعنی سازمان آرامستانهای شهرداری قرار گرفت.
باغ رضوان بر اساس نقشههای از پیش تعیینشده، با قطعهبندیهای منظم، خیابانکشیهای داخلی، و فضای سبز گسترده به عنوان ریه تنفسی شرق اصفهان طراحی شد. علاوه بر قطعات عمومی، بخشهایی به عنوان قطعه «نامآوران» (هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران و مفاخر)، «ایثارگران» و «علما» در نظر گرفته شد تا آن سلسلهمراتب احترامآمیز که در تخت فولاد وجود داشت، به شکلی مدرن نیز بازتولید شود. امروز، در حالی که باغ رضوان آرامستان فعال و پویای شهر است، تخت فولاد به عنوان یک موزه تاریخیعرفانی و گنجینه میراث فرهنگی، تحت حفاظت قرار گرفته و مورد بازدید گردشگران و پژوهشگران است.















