تکدی‌گری در لباس جدید!

پَر چادر سیاهش را به دندان گرفته و صورتش را پوشانده. سرمای منفی صفر درجه در صبح زمستانی استخوان می‌ترکاند و سوزش را می‌پاشد به صورت زن میانسالی که کنار ویترین سوپر مواد غذایی ایستاده و از گزند سرما خودش را مچاله کرده لای چادر کهنه و رنگ‌و‌رو‌رفته‌اش.

تاریخ انتشار: 13:51 - چهارشنبه 1401/10/14
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
تکدی‌گری در لباس جدید!

نگاه زن میان رفت‌و‌آمد عابرها می‌دود و با عبور هر فرد زیر لب چیزی می‌گوید: «می‌شه برام پنیر بخری؟»، «می‌شه پول چای را حساب کنی؟»، «بچه‌هام چند روزه گشنه مانده‌اند، می‌شه چند تخم مرغ برام از اینجا بخری؟» بیشتر سوال‌ها بی‌جواب می‌مانند و زن‌ها و مردها که از شدت سرما در لباس‌های گرم زمستانی فرو رفته‌اند و برای رفتن عجله دارند، مجالی به خواسته‌های زن نمی‌دهند؛ مگر تک و توک عابرهایی که دلشان به درد می‌آید و با نگاهی ترحم‌آمیز وارد مغازه می‌شوند تا برای زن چیزی بخرند یا پول خریدهایش را بدهند.

دختر جوانی که کیف پولش را به دست گرفته یکی از آن‌هاست؛ همراه زن وارد مغازه می‌شود تا برایش پنیر بخرد. جلوی پیشخوان که می‌رود، متوجه می‌شود خریدهای زن فقط شامل پنیر نمی‌شود. شیشه مربای بزرگ، بسته چای، خامه و دو قوطی کنسرو ماهی و یک بسته ماکارونی هم روی میز چیده شده و زن از او می‌خواهد که آن‌ها را هم برایش حساب کند: «خواهش می‌کنم خانم جان! قربان شکلت بروم، بچه‌هایم چند روز است که برای خوردن چیزی ندارند.»

دختر جوان گره‌ای به ابروهایش می‌اندازد و نیم نگاهی هم به اجناس ردیف شده روی میز که روی هم رفته قیمتشان به 500-400 هزار تومان می‌رسد. کارت بانکی‌اش را به مغازه‌دار می‌دهد و از او می‌خواهد که فقط پول پنیر را کم کند. دوباره عجز و التماس‌های زن بلند می‌شود ولی دختر جوان بی‌توجه کارتش را می‌گیرد و از مغازه خارج می‌شود.

هنوز چند قدم از مغازه سوپر فاصله نگرفته که زن میانسال پچ‌پچی با فروشنده می‌کند و پول بسته پینر را از او می‌گیرد و دوباره به بیرون از مغازه و نزدیک چهارچوب در می‌ایستد. دستانش از سوز سرما کرخت شده و دندان‌هایش به هم می‌خورد.

نگاهش را حواله می‌دهد سمت آدم‌هایی که آن حوالی تردد می‌کنند. جمله‌ها دوباره از دهانش تکرار می‌شوند و خواهش و تمناها برای خرید مواد غذایی ادامه می‌یابد؛ خواسته‌هایی که در روزهایی که گرانی بیداد می‌کند و خیلی از آدم‌ها هشتشان گرو نه‌شان است، دیگر مثل سابق خریداری ندارد و کمتر کسی توان خرید برای دیگری را دارد.

مگر اینکه این خواسته‌ها از سوی کودکان کم‌سن‌و‌سال مطرح شود؛ مثل پسر بچه‌ هفت‌هشت‌ساله‌ای که نزدیک به غروب در سرمای هوا جلوی در فروشگاه بزرگ مواد غذایی کز کرده و با هر رفت و آمدی خوراکی طلب می‌کند: «عمو می‌شه برام روغن بخری؟»، «خاله می‌شه برام تن‌ماهی بخری؟»، «چندتا تخم‌مرغ می‌خری برام؟» صورت سیاه و کبره‌بسته پسربچه و لباس‌های کهنه او نگاه‌های ترحم‌آمیز را خیلی زود به خود جلب می‌کند و زن‌ها و مردها را به سمت خود می‌کشاند.

زن جوانی که با چند کیسه خرید از فروشگاه بیرون می‌آید، وقتی التماس پسرک را می‌بیند همراه با او به داخل فروشگاه می‌شود و دو قوطی کنسرو ماهی و یک بسته ماکارونی برایش می‌خرد. زن به بیرون از فروشگاه می‌آید و تنها چند دقیقه بعد پسرک دوباره به فروشگاه می‌رود و اجناس را به فروشنده پس می‌دهد و پولش را می‌گیرد و به جلوی در فروشگاه باز می‌گردد و عجز و التماسش را شروع می‌کند.

یک بام و دو هوای تکد‌ی‌گری!

زد و بند متکدیان با فروشندگان مواد غذایی این روزها به‌فور به چشم می‌خورد و درحال شکل‌دادن به شیوه جدیدی از تکدی‌گری در شهر است. افرادی که به جای درخواست پول از شهروندان، طلب خرید مواد غذایی دارند و پس از آن با زدوبندهایی که با فروشندگان دارند، اجناس را پس می‌دهند و به جای آن پول می‌گیرند.

 

تکدی‌گری در شهر، کسانی که درخواست پول از شهروندان دارند - اصفهان زیبا

 

در سال‌های اخیر بسیاری از آسیب‌شناسان و فعالان اجتماعی هشدار دادند که افراد به جای دادن پول نقد برای کودکان کار یا افراد نیازمند اقدام به خریداری کالای مورد نیازشان بکنند. حالا، اما این موضوع هم به مشکل بدل شده و باعث شده تا این افراد با فروشندگان زد و بند کنند و پس از خریداری جنس آن را به او پس می‌دهند و به ازای آن پول می‌گیرند.

یکی از فروشندگان در این باره می‌گوید: «بعضی‌ها می‌آیند و از ما می‌خواهند که پس از اینکه افرادی به مغازه آمدند و برایشان خرید کردند اجناس را پس بگیریم و به ازای آن بهشان پول بدهیم. تعداد درخواست‌های این‌چنینی زیاد است و ما نمی‌دانیم که آیا واقعا این‌ها نیازمند هستند یا برای فرد دیگری کار می‌کنند.

برای همین هم اگر کودک باشد، خود من قبول می‌کنم که این کار را برایش انجام دهم. نمی‌دانم که واقعا کار درستی است یا نه، اما لابد کودکی که حاضر می‌شود در این سرما از صبح تا شب جلوی در مغازه بایستد و التماس این و آن را بکند آدم نیازمندی است و دستش به دهانش نمی‌رسد! برخی‌ها هم البته می‌گویند این کودکان به صورت باند کار می‌کنند که البته من نمی‌دانم راست می‌گویند یا نه!»

تکدی‌گری با شکل و شمایل جدید

گوشه و کنار شهر، جلوی سوپرمارکت‌ها، فروشگاه‌های بزرگ و خوش‌آب‌و‌رنگ و میوه‌فروشی‌ها زن‌ها یا مردهای مسن یا کودکان کم‌سن‌و‌سال با ظاهری ژولیده و با لباس‌هایی مندرس ایستاده‌اند و از عابران تمنای خرید مواد غذایی دارند.

شهر در تاریکی فرو رفته و سرما از تاروپود لباس‌ها و شال و کلاه‌های زمستانی عبور می‌کند و سیلی می‌زند به صورت‌های یخ‌زده. پیرمردی روبه‌روی ایستگاه مترو نشسته و قوز کرده به سمت زمین. با هر صدای پایی که می‌شنود سرش را بالا می‌آورد و درخواستی را مطرح می‌کند.

دختری که از کنارش عبور می‌کند و از او می‌خواهد که برایش انار بخرد. دختر با عجله به سمت میــوه‌فــروشـــی مــی‌رود و سه‌چهـــار عدد انار می‌خرد و به دست پیرمرد می‌دهد و با شتاب از کنارش عبور می‌کند.

پیرمرد انارها را داخل کیسه کنارش می‌گذارد و دوباره با عبور هر عابری از او می‌خواهد که برایش میوه دیگری بخرند. میوه‌فروش می‌گوید او مدت‌هاست که بعدازظهرها جلوی مغازه‌اش می‌نشیند و از عابران می‌خواهد که برایش میوه بخرند: «بعضی وقت‌ها خودش می‌آید در مغازه و میوه‌ها را پس می‌دهد و پولش را می‌گیرد.»

طاهره جعفری، جامعه‌شناس در گفت‌و‌گو با «ایسنا»، اما معتقد است که مردم از کمک به متکدیان در سطح کوچه و خیابان خودداری کنند. فرهنگ کمک‌کردن خیابانی و از روی احساس باید اصلاح شود. این استادیار دانشگاه اظهار می‌کند: تا زمانی که مردم این حجم از گردش مالی را برای متکدیان ایجاد می‌کنند، موضوع تکدی‌گری مورد ساماندهی قرار نمی‌گیرد؛ درحالی‌که استمرار کمک‌های مردمی مهم‌ترین عامل ترویج تکدی‌گری است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

14 − دوازده =