به گزارش اصفهان زیبا؛ طرفداران فوتبال چه برای تیم ملی و حتی برای تیمهای باشگاهی موردنظرشان، علاقهمند به ستایش و موردتوجه قراردادن یک بازیکن بهعنوان قدیس و بت برای خود هستند.
این موضوع در حوزه فوتبال در آمریکای جنوبی، بهخصوص در بین دو کشور صاحبسبک این قاره، یعنی برزیل و آرژانتین نمود و اهمیت بیشتری داشته است.
برزیلیها با ظهور ستاره بزرگ خود، پله، در بین دهه 50 تا 60 میلادی بر دنیای فوتبال حکمفرمایی کردند؛ اما پس از خداحافظی پله و کناررفتن او از دنیای فوتبال، در کشور همسایه یعنی آرژانتین، شماره 10 جدیدی ظهور کرد تا به دوران ناکامی آلبی سلسته در فوتبال بینالمللی پایان دهد.
مارادونا در طول دو دهه فوتبال حرفهای خود، مرکز توجه جهانیان و علاقهمندان به فوتبال بود و نام خود را حتی بهعنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال بر سر زبانها انداخت.
پس از افول مارادونای بزرگ، مهمترین سؤال و دغدغه هواداران فوتبال در آرژانتین، پیداکردن جانشینی برای او بود.
در این سالها از بازیکنان مختلفی از دیگو سیمئونه تا ریکلمه و حتی کارلوس توز بهعنوان جانشین این قدیس فراموشنشدنی فوتبال آرژانتین نام برده شد؛ اما هیچکدام حتی نزدیک به دوران درخشان اسطوره پیشین فوتبال آرژانتین نبودند تا سرانجام لیونل مسی بهعنوان بازیکن شماره 10 جدید فوتبال آرژانتین و منجی فوتبال این کشور ظهور کرد.
با پایان دوران حضور مارادونا در مستطیل سبز، طرفداران فوتبال در این کشور خواستار ظهور قدیسی جدید برای پرستش او در مستطیل سبز بودند.
در فوتبال آرژانتین و دیگر کشورهای آمریکای جنوبی عموما کاپیتان که بازیکن اصلی و مهم تیم بازیکن تیم به شمار میرود، با پیراهن شماره 10 ظاهر میشود که در پشت سر مهاجم اصلی بازی میکند.
شاید یکی از نزدیکترین نامها به تبدیلشدن به چنین بازیکنی خوزه لوئیس ریکلمه، شماره 10 پیشین باشگاه بوکاجونیورز و بارسلونا بود؛ اما دوران این بازیکن با شروع تغییرات فوتبال مدرن همراه شد که با شیوه دفاعی جدیدی که تیمها استفاده میکردند دیگر آزادی عمل و فضای مناسبی برای بازیکنان در این پست وجود نداشت و فیزیک شکننده و مصدومیتهای متوالی او نیز باعث شد تا این بازیکن بااستعداد آرژانتینی بسیار زودتر از آنچه تصورش میشد فوتبال حرفهایاش پایان یابد.
پس از ریکلمه، از کارلوس توز بهعنوان بازیکن جدید و امید آینده فوتبال آرژانتین نام برده میشد؛ بااینحال گرچه این بازیکن دوران درخشانی را چه در حوزه فوتبال ملی و بهخصوص باشگاهی پشت سر گذاشت؛ اما هیچگاه در قواره اسطوره یک ملت و قدیس جدید، آلبی سلسته، ظاهر نشد و نتوانست چنین جایگاهی را به دست بیاورد.
پس از اینکه مسی شروع به درخشش و کسب شهرت در مستطیل سبز کرد همیشه این سؤال مطرح بود که آیا او میتواند نام بزرگتری از دیگو مارادونای فقید شود یا خیر؟
بسیاری او را با دوران جوانی مارادونا مقایسه میکردند و امیدوار بودند که مسی نیز به سطح کیفی و محبوبیت او برسد.
پس از درخشش مسی در سطح باشگاهی همراه پپ گواردیولا در تیم بارسلونا، همیشه بحث اینکه او بازیکن بهتری بوده است یا مارادونا مطرح بود؛ با این حال زمانی که در رده ملی به افتخارات این دو فوتبالیست آرژانتینی نگاه میانداختیم، یاغی آرژانتینی با اختلاف بالاتر از مسی قرار میگرفت.
تا همین یک سال اخیر نیز زمانی که بحث میان کارشناسان فوتبالی درباره این دو بازیکن شدت میگرفت، قهرمانی جام جهانی مارادونا در 1986 باعث میشد که طرفداران مسی سخنی نداشته باشند؛ اما در دوسال اخیر، با تیم جذاب کنونی آرژانتین با مربیگری لیونل اسکالونی، آنها پس از قهرمانی در کوپا آمریکا توانستند در جام جهانی قطر نیز با شکست تیم ملی فرانسه در دیدار فینال بهعنوان قهرمانی این رقابتها دست یابند تا لیونل مسی نیز همچون مارادونا یک عنوان قهرمانی در کارنامه خود داشته باشد.
با اینکه لیونل مسی کارنامه بسیار پرافتخارتری نسبت به مارادونا دارد اما چیزی که باعث شده است مارادونا چه در بین مردم سرزمین نقره و نیز در دیدگاه تمامی مردم جهان محبوبتر باشد؛ شخصیت او بوده است.
عموما اغلب فوتبالدوستان بازیکنانی با شخصیت مردمی و بازیکنانی که از آن تجمل و تشریفات فوتبالی به دور هستند را بیشتر میپسندند. این سلیقه بهخصوص در میان مردم آمریکای جنوبی و کشورهای آرژانتین، برزیل، شیلی و کلمبیا رواج بیشتری دارد.
آنها بازیکنانی که به فرهنگ آنان نزدیکتر هستند تا فرهنگ با تشریفات اروپایی را بیشتر میپسندند.
لیونل مسی به دلیل اینکه اغلب دوران زندگی خودش را در اروپا و اسپانیا گذرانده و از میهن اصلی خود، آرژانتین، دور بوده است، کمی با فرهنگ عمومی مردم آنجا فاصله دارد.
بازیکنی که بلافاصله پس از اینکه به تیم اصلی بارسلونا اضافه شد، موردتوجه قرار گرفت و به فرهنگ تجملی فوتبال روی آورد و نیز سبک بازی ظریفی را همراه تکنیک نابش داشت، کمی با ایدئالهای فوتبالی و تصورات مردم آرژانتین فاصله داشت؛ ایدئالهایی که در مارادونا، ریکلمه و دیگر ستارگانی مانند آنها خلاصه میشد.
اگر نگاهی دقیقتر بیندازیم، متوجه میشویم که تیم ملی آرژانتین که عنوان قهرمانی جهان را در سال 2022 کسب کرد، از تیم اروپایی دو دهه اخیر خود فاصله گرفته و بیشتر به ایدئالهای فوتبالی آمریکای جنوبی نزدیک شده است.
بازیکنان جنگنده و باشور و اشتیاقی همچون دی پائول، مک آلیستر و فرناندز که برای دستیابی به هدف مشترکی تلاش میکردند و مسی را کاملا بهعنوان رهبر و بازیکن اصلی خود پذیرفته بودند.
خود لیونل مسی نیز همانطور که در یکی از مصاحبههای پس از بازی خود واژه بوبو، که به معنی احمق بود را خطاب به یکی از بازیکنان تیم مقابل که در حال عبور از آن تونل بود بر زبان آورد، کاملا بیانگر تغییرات حتی شخصیت مسی و نزدیکشدن به قدیس موردنظر آرژانتینیهاست.
با تمام تشابهات و تفاوتهایی که میان این دوابرستاره فوتبال آرژانتین یعنی لیونل مسی و دیگو مارادونا وجود دارد، باید قضاوت اصلی را به فوتبالدوستان سپرد.
بدون شک هیچچیزی نمیتواند جای خاطرات نوستالژیکی را که مارادونا برای فوتبالدوستان خلق کرد بگیرد و یا کمی از عشق و علاقه مردم ناپل به او که در تیم آنان جاودانه شد را بکاهد.
از سوی دیگر، لیونل مسی نیز همچون شخصی که از فضا بر زمین گام نهاده، آنچنان خالق صحنههای تکرارنشدنی بوده است که نمیتوان او را ستایش نکرد.
دو مرد از دو دوره جداگانه از تاریخ فوتبال که سعی کردند این پدیده بیمانند را زیباتر و چشمنوازتر به نمایش بگذارند و قطعا هردوی آنها شایسته ستایش هستند.