شهر ما

وارد پیاده‌روی وسط چهارباغ بالا شدیم. پدر و پسرم گله‌مند بودند؛ پدرم از رسم روزگار که پیری و بیماری برایش به ارمغان آورده و پسرم از عصر بلند تابستان که خسته و کسلش کرده بود.

تاریخ انتشار: 12:33 - سه شنبه 1402/06/21
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
شهر ما

به گزارش اصفهان زیبا؛ وارد پیاده‌روی وسط چهارباغ بالا شدیم. پدر و پسرم گله‌مند بودند؛ پدرم از رسم روزگار که پیری و بیماری برایش به ارمغان آورده و پسرم از عصر بلند تابستان که خسته و کسلش کرده بود.

گفتم: «بیاید بریم وسط چهارباغ بالا یه‌کم قدم بزنیم بلکه دل هر دو کمی سبک بشه.» چندقدمی پیش نرفته بودیم که صدای بوق موتوری از پشت سر به ما فهماند که بروید کنار! ما هم راه را برایش باز کردیم.

به یک دقیقه نکشید که صدای موتور بعدی به گوش رسید. به پدر و پسرم گفتم: «مگه اینجا پیاده‌رو نیست؟! مگه موتورها اجازه دارن بیان اینجا؟!» پسرم گفت: «می‌بینی که خیابون شلوغه! از اینجا میان که راحت‌تر باشن و زودتر برسن»

گفتم: «ولی اجازه ندارن؛ اینجا برای آسایش پیاده‌هاس.» به موتور بعدی که خیلی زود رسید گفتم: «آقا اینجا موتور نباید بیاد! اینجا مال عابرای پیاده‌س!» موتورسوار گوش‌هایش را ازکارافتاده تصور کرد؛ انگار نه انگار که حرفی شنیده بود، رد شد و رفت.

پسر نوجوانم با کمی ترس و دلهره گفت: «ولشون کن! حالا دعوا میشه.» گفتم: «نترس؛ حق با ماست. اگه هیچی نگیم پس چه‌جوری حقمونو بگیریم؟» به موتوری بعدی هم همان جمله قبل را گفتم. نیم‌متر جلوتر ایستاد.

پسرم ترسیده بود. خودم هم دلهره داشتم که اگر حرف بدی زد ،چطور جوابش‌ را بدهم؛ اما در کمال تعجب خیلی فروتنانه عذرخواهی کرد و گفت: «دیگه تکرار نمی‌شه.»

پدرم خسته از انتقاد و حق و حقوق و تربیت نوجوان گفت: «بریم تو اون یکی پیاده‌رو که موتور نباشه» و من در حالی که به موتوری بعدی تذکر می‌دادم، گفتم: «این همون خواسته موتوری‌هاس که مردم برن از این پیاده‌رو و اونا راحت ویراژشونو بدن.»

کنارمون یک خانواده دیگر قدم می‌زدند؛ اما همراهی نمی‌کردند و هیچی نمی‌گفتند. اگر آن‌ها هم چیزی می‌گفتند، مسلما تأثیر بیشتری می‌گذاشت. به آن‌ها گفتم: «شما هم به موتوری‌ها یه تذکری بدین!»

پسرم با آرنج بهم زد؛ به این معنی که ولشان کن؛ اما جوابی که از آن خانواده شنیدم، جوابی بود که هر وقت می‌شنیدم از ته دل می‌رنجیدم. گفتند: «آخه چیمون درسته که این دومیش باشه؟!»

به نظرم یک ملت برای اینکه تیشه به ریشه خودش بزند بهترین جمله‌ای که می‌تواند بگوید همین است. آخر اینکه دست خودمان است؛ یک کلمه تذکردادن. آن موتوری‌ها هم که جزو مردم هستند؛ چرا این حرف را می‌زنیم؟!

پسرم گفت: «بریم پارکِ خیابون شیخ کلینی.» پدرم هم گفت: «آره؛ بریم کنار فواره‌هاش بشینیم».

رفتیم آنجا. دیدیم پنج‌شش‌تا نیمکتی که دور فواره‌هاست پر است. چند نفر هم مترصد بودند نیمکت‌ها خالی شود تا آن‌ها پُرش کنند. با خودم گفتم حالا  که مردم دلشان به این فواره‌ها خوش است کاش نیمکت‌های بیشتری اینجا بود.

کمی دورتر از فواره‌ها یک جا نشستیم؛ اما نیم‌نگاهی هم به نیمکت‌ها داشتیم. چنددقیقه بعد نیمکتی خالی شد و سریع پر شد. به پسرم گفتم برود نزدیک‌تر که اگر نیمکتی خالی شد و نوبت به ما رسید، بنشینیم.

یک ساعتی گذشت و بالاخره نوبت به ما رسید که روی یکی از نیمکت‌های نزدیک فواره بنشینیم؛ اما چنددقیقه‌ای نگذشته بود که فواره‌ها خاموش شدند! از خانمی که روی نیمکت بغلی نشسته بود، پرسیدم: «چرا پس خاموش شدن؟!» خانم گفت: «این ساعت که میشه می‌بندنشون.»

گفتم: «الان که تازه سر شبه! اکثرا  الان تازه میان تو پارک. دلخوشی مردم هم که این چهارتا فواره‌س!» خانم گفت: «این فواره‌ها از ۶ صبح یه‌سره بازه تا الان.» گفتم: «خب بعدازظهر که هوا گرمه تعداد مردم تو پارک کمتر می‌شه؛ اون موقع خاموش کنن تا شب که تعداد مردم بیشتره روشن باشه.

میشه زنگ بزنیم شهرداری پیشنهاد بدیم.» خانم با پوزخندی گفت: «فکر کردین اهمیت میدن؟!» گفتم: «گفتنش ضرر نداره. حرفمون منطقیه. شاید قبول کنن یا با دلایلشون قانعمون کنن.

اگه شما هم زنگ بزنین، امکان اینکه قبول کنن بیشتره» و در جواب دوباره همان جمله عذاب‌آور را شنیدم: «آخه چیمون درسته که این دومیش باشه؟!»

دارم کارهای فردا صبحم را یادداشت می‌کنم. یک کار مهم به کارهایم اضافه می‌شود. تماس با روابط عمومی شهرداری و مطرح‌کردن دومورد اخیر. خواه مؤثر افتد و خواه نه…

چه خوب می‌شود اگر چندنفر دیگر از افرادی که توی پیاده‌روی چهارباغ یا پارک بودند هم این مسئله را توی کارهای فرداشان اضافه کنند؟…

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

سه × 3 =