اصلانی تاکنون در نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی شرکت داشته و تدریس در دانشگاه سپهر اصفهان و برگزاری کارگاههای داخلی و خارجی را در کارنامه خود دارد. همچنین آثار او در معتبرترین نشریات آبرنگ جهان منتشر شده است. گفتوگوی اصفهانزیبا با کورش اصلانی را در ادامه بخوانید. نقاشی
از ورودتان به دنیای هنر بگویید.
من در اصفهان بزرگ شدهام، شهری که در حقیقت یک موزه است. زندگی در این شهر ناخودآگاه انسان را در مواجهه با آثار هنری و هنرمندان قرار میدهد و آدمی را به سمتوسوی هنر سوق میدهد.
گذشته از فضای هنری شهر، فضای خانواده هم در ورود من به هنر تأثیر داشت، پدرم از قدیم به نقاشی علاقه داشتند و خودشان هم نقاشی میکردند و این شرایط در مجموع روی من اثر گذاشت.
از چندسالگی وارد عرصه نقاشی شدید؟
هفتساله بودم که نقاشی را شروع کردم. خوشبختانه در اصفهان اساتیدی مثل استاد یرواند ناهاپتیان و سمبات دِر-کیورغیان را داشتیم که از مشاهیر آبرنگ ایرانزمین هستند. آثارشان را در منزل دوستان و آشنایان و در بازار دیده بودم و علاقه زیادی در من ایجاد شده بود که با آبرنگ کار کنم.
آبرنگ تکنیک فوقالعاده سختی است. میشود گفت سختترین تکنیک نقاشی است؛ اما من علاقهمند شدم و با این متریال درگیر شدم. یکی از اقوام من وقتی علاقه من را دید، پوسترهای آثاری از یکی از اساتید مطرح جهان را برای من آورد. در آن مقطع از روی آنها نقاشی کردم و با تکنیکهایشان تا حدودی آشنا شدم.
در آن زمان مدرسانی که به تدریس میپرداختند، واقعا آن تسلط لازم را به این تکنیک نداشتند. آبرنگ اصفهان از زمانی شکل گرفت که سارگیس خاچاتوریان نقاش ارمنی به دعوت دولت وقت ایران برای مرمت نقاشیهای کاخ چهلستون و عالیقاپو به اصفهان آمده بود. اینیرمانده و سمبات دو عزیز نزد او رفتند تا از او نقاشی بیاموزند و آبرنگ اصفهان به نوعی از آنجا شروع شد.
زمانی که آبرنگ برای من جدی شد سمبات از ایران رفته بود و استاد یرواند نهاپتیان هم شاگرد نمیپذیرفتند. البته چندباری این فرصت پیش آمد نزد ایشان بروم و از ایشان راهنمایی بخواهم. علاوه بر این، من از آثار استاد میشا شهبازیان و استاد هاکوپ وارتانیان هم بهره بردم و آبرنگم با آنها سر و شکل گرفت.
از موقعی که توانستم کارهایم را در بازار اصفهان به فروش برسانم، در واقع مُهر تأییدی گرفتم و البته این برایم خیلی ارزشمند بود. همانطور که میدانید اصفهانیها در هنر سختگیر هستند و به سختی کسی را به عنوان هنرمند میپذیرند.
چرا در میان تکنیکهای مختلف آبرنگ را انتخاب کردید؟
من بعد از اینکه طراحی را یاد گرفتم از همان ابتدا به سراغ آبرنگ رفتم. البته بعدها تکنیکهای دیگر را هم تجربه کردم اما جذابیتی که آبرنگ برای من داشت در سایر تکنیکها پیدا نکردم. آبرنگ خصلتی خیالانگیز دارد و متریالی است که به طبیعت خیلی نزدیک است.
رنگها به طبیعت نزدیک هستند و چون پایه آن آب است و رنگها روان هستند فرصت اجرای ایدههای خوبی را فراهم میآورد.
در آثار شما فضاهای شهری و بناها خیلی پررنگ هستند. چرا به سراغ این موضوع رفتید؟
همانطور که پیشتر گفتم به آثار استادانی مثل یرواند و سمبات علاقه داشتم و موضوع اغلب آثارشان چشماندازهای شهری بود. من هم ترغیب شدم که به این شکل کار کنم و کارهایم فروش خوبی هم داشت. البته به موضوعات دیگری مثل پرتره هم علاقه داشتم اما از فضاهای شهری بیشتر خوشم میآید و به شهرهای مختلف هم که میروم از تماشای مناظر شهری و گفتوگو با مردم لذت میبرم.
به خصوص علاقه دارم حال و هوای قدیم شهرهایی مثل اصفهان را در کارهایم زنده کنم. اغلب با مردم وارد گفتوگو میشوم تا برایم از گذشته شهرشان بگویند و زمانی که میبینم با دیدن آثارم، گذشته برایشان زنده میشود و به وجد میآیند، لذت میبرم.
استاد از صحبتهای شما فهمیدم که یکی از منابع کسب اطلاع در خلق اثر گفتوگو با مردم است؛ این گفتوگوها چه اندازه به شما کمک کرده است؟
هستند افرادی که توجه میکنند و به خاطر میسپارند و این افراد کمک زیادی میکنند. البته در شهرهایی مثل تهران به کمک فیلم و عکسهای قدیمی و منابع مکتوب میشود آن حال و هوای گذشته را بازسازی کرد؛ اما درباره شهرهای دیگر یک مقدار سخت است و باید با افراد زیادی سر صحبت را باز کرد تا یکی پیدا شود و اطلاعات قابل استفادهای را در اختیارم بگذارد.
در دستهای از آثار شما آسمان نقش پررنگی دارد. گاهی وقتها تا یکچهارم تصویر را به آسمان اختصاص دادهاید و البته حقیقتا آسمانها هم خیلی خیره کننده و بینهایت زیبا تصویر شدهاند. چگونه به این آسمانها رسیدید؟
اینکه این موضوع را مطرح کردید برایم جالب است. در تمام کارگاههایی که برگزار میکنم، معمولا از افراد میپرسم که دوست دارید چه چیزی برایتان اجرا کنم و همه به اتفاق میگویند آسمان! این تجربه را حتی در کارگاههایی که در بلژیک و فرانسه هم برگزار کردم داشتم و از من میخواستند برایشان آسمان اجرا کنم.
آسمان برایم جذاب است، ابرها کمک میکنند ترکیببندی خوبی داشته باشم. برای کمپوزیسیون خوب به عناصری نیاز داریم تا در کنار عناصر روی زمین و در پایین اثر تعادل ایجاد کنند. دلیل دوم نقش ابرها در ایجاد عمق میدان و ژرفا در کارهایم است. ابرها به فضای شهری عمق زیادی میدهند.
از خیابانهای خیس و بارانی بگویید، موضوعی که در دسته دیگری از آثارتان دیده میشود.
بله، خیابانهای خیس! فضاهای بارانی با یکی ازسبکهای آبرنگ شکل گرفت و خود من پس از دیدن آثار که فضایی مهآلود و بارانی داشتند تصمیم گرفتم این تکنیک را با سوژههای ایرانی تلفیق کنم و به شکلی آن را ایرانیزه کنم.
به این ترتیب از تکنیک خیس در خیس اروپایی استفاده کردم تا منظرههایی مثل میدان نقش جهان، سردر باغ ملی در تهران و دروازه قرآن شیراز را در فضایی مهآلود و بارانی به تصویر بکشم. البته نسخه آفتابیشان را هم ترسیم کردم اما برای خودم و مخاطبانم حال و هوای بارانی جذابتر بود.
خیابانهای خیس یک جور احساس خلوت در انسان ایجاد میکنند. وقتی هوا ابری میشود عده کثیری از مردم میگویند هوا خراب شد و میروند به خانههایشان؛ اما من میگویم هوا خوب شد و موقع قدمزدن است.
شکل ماجرا را نگاه کنند. اگر در کشور دیگری حضور پیدا میکنند خود را نماینده سرزمینی بدانند که تمدنی چند هزار ساله دارد والان هم که در عرصه خودمان کار میکنیم، میتوانیم بهترین باشیم.
شما به کار آموزش هم مشغول هستید. استقبال جوانان از آبرنگ چطور است؟ کلا ارزیابی شما از آبرنگ معاصر ایران چیست؟
خوشبختانه جوانان امروز از آبرنگ استقبال خوبی میکنند. امروز من از شهرهای مختلف دانشجو دارم. بچهها از دزفول، شیراز، اصفهان، عسلویه، شاهرود و مشهد و … به کلاسهایم میآیند و من افتخار میکنم که در خدمتشان باشم.
اگر نکتهای در پایان دارید بفرمایید.
از چندسال قبل از من دعوت میکردند که در دانشگاه هنر تدریس کنم ،اما من فرصت نداشتم. سال گذشته این امکان فراهم شد تا در خدمت عزیزان دانشجو باشم. در جریان تدریس یک چیز مرا به شدت آزردهخاطر کرد و آن وابسته بودن دانشجوها به میز نور بود! دانشجوی ما باید یاد بگیرد نقاشی کند، باید یاد بگیرد خلق کند و این لازمهاش تسلط بر طراحی و فضاسازی است.
این کپیسازی به آبرنگ ما ضربه می زند. استفاده از میز نور جهت تجزیه و تحلیل آثار هنری لازم است، اما نباید جایگزین طراحی شود. من بارها در کلاس شعری خواندهام و به هنرجویان گفتهام ببینید این شعر را من تکرار میکنم اما این تکرار باعث نمیشود شاعر شوم.
استادی این شعر را سروده من فقط آن را تکرار کردهام. اگر بخواهم شاعر شوم باید خودم طبق قواعد این کار شعر بسرایم. نقاشی هم همین است. باید ساختار نقاشی را یاد بگیرید تا بتوانید خلق اثر کنید. اگر همین بحث کپی رایت به صورت جدی دنبال شود هنرمندان و دانشجویان برای خلق اثر نو انگیزه پیدا میکنند.