گروکشی مادرانه

به او واقعیت را نگفته بودند؛ فقط مختصر و مفید گفته بودند پیکر محمدرضایش بعد از 29 سال پیدا شده است.

تاریخ انتشار: 10:28 - چهارشنبه 1402/10/6
مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه
گروکشی مادرانه

به گزارش اصفهان زیبا؛ به او واقعیت را نگفته بودند؛ فقط مختصر و مفید گفته بودند پیکر محمدرضایش بعد از 29 سال پیدا شده است.

نگفته بودند که پیکر 175 نفر غواص کربلای4 را با دستان بسته در یک گور دسته‌جمعی پیدا کرده‌اند و بعد از مدت‌ها آزمایش‌های تشخیص هویت، فهمیده‌اند یکی‌شان همان محمدرضای بیست‌ساله آن‌هاست.

نگفتند از ترس دق‌کردن مادر. مبادا جوان رشیدش را دست‌بسته تصور کند که شاید وقتی خاک را رویش می‌ریختند، هنوز نفس می‌کشیده است.

دورتادور اتاق روی قالی خوش‌نقش، علاوه بر خواهران و برادران شهید، مسئولان بنیاد شهید هم نشسته بودند. تابوت را داخل آوردند. توی معراج شهدا با پسرش حسابی خلوت کرده بود. وقت وداع بود.

گفت: «وقتی محمدرضا رو باردار بودم، پشت دار قالی می‌نشستم و صبح تا غروب قالی می‌بافتم. همین قالی زیرپاتونم خودم بافتم.»

انگشت لرزانش را به سمت حیاط گرفت و ادامه داد: «توی اون اتاق ته حیاط. دار قالی‌مون اوجو بود. گهواره‌ش گذاشته بودم کنارم. میون بافتن قالی تکونش می‌دادم. لالایی‌اش صدا نقشه‌خونی قالی بود و رج به رج بافته شدن قالی، می‌شد نون حلال من و پدرش.

وقتی رفت جبهه، رشید بود. الان که برگشته، اندازه همون وقتیه که پای دار قالی تکونش می‌دادم.» کمی طول کشید تا حرفش فهمیده شود.

سکوت جمع این را نشان می‌داد.انگشت‌های کشیده‌اش را بالا گرفت. رو به آسمان، تابوت را نشان داد و گفت: «خدایا، این استخون‌ها که توی این کفنه، از شیره وجود من قوام گرفته. اون گوشتی که روی این استخون‌ها بود، همونا هم از همین وجود خودم بود. به عزت و جلالت قسم، به همین استخوناش قسم، به من و پدر پیرش وقت حساب‌کتاب رحم کن.»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

7 + 15 =