به گزارش اصفهان زیبا؛ داستان راهیان نور از 1376، آن زمان که عدهای از گروههای خودجوش مردمی راهی سرزمینهای نور شدند، آغاز میشود؛ یا شاید کمی عقبتر و از 31 شهریور 1359. شاید هم پیشتر از این، از بهمن 1357. اصلا ممکن است زمان آغازش این حوالی نباشد.
آخر عقیده و ایمان که تاریخ قمری و شمسی ندارد. سفرهایی که با نام «راهیان نور» میشناسیمشان، با بازدید آیتالله خامنهای از خاک شلمچه در 20 اسفند 1378 شکل دیگری به خود میگیرند؛ در تقویم رسمی کشور ثبت میشوند و در ۱۳۸۴ ستاد مرکزی راهیان نور با هدف ساماندهی به وضعیت این سفرها، در قالب اساسنامه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مأموریت خود را از سر میگیرد.
از آن زمان تاکنون هم هرساله بازدیدهای مردمی در قالب گروههای دانشجویی، دانشآموزی، سازمانی و خانوادگی به این خاکهایی که قطعهای از بهشت خواندهشدهاند، برقرار بوده است؛ زیارت و بازدید از دشت و کوه و جادههایی که زمانی معراج عدهای بوده و به همینخاطر امروز مقدس خوانده میشود.
شبهای عملیات امروز
اردوهای راهیان نور در این سالها گاهی مقصد هرساله مسافران بوده است و به همین خاطر با عنوان «گردشگری جنگ» هم خوانده میشود؛ یعنی مکانهایی که هریک داستان خاص خود را دارند و شبهای عملیات، شکستها و پیروزیها، ایثارها و شهادتها را روایت میکنند؛ بااینحال گاهی هم خردهای به این سفرها گرفته میشود؛ اینکه گفتن از آنچه در گذشته رقم خورده است، چه دردی از امروزمان برطرف میکند؟ اینکه عدهای در روزگاری جان خود را فدای وطن کردهاند و بیشک امر مقدسی هم بوده و هست، چطور دنیای امروز را میسازد؟ چطور میتوان از شجاعت و رشادتهایی که زمانی خاکهای این سرزمین به چشم خود دیدهاند، دوای دردهای امروز را ساخت؟ و چرا و چگونههای دیگری که همگی بر انفصال گذشته از امروز دست میگذارند و به دنبال ساخت دنیای امروز هستند.
پرسشهایی که هیچکدام قصد زیرسؤالبردن قداست این خاک و خونهای پاکی که بر آن ریخته است، ندارند؛ بلکه به دنبال احیای آن نیروی لایزالی هستند که روزی در خون جوانان این سرزمین میجوشید.
به دنبال سر و راز روز و شبهای عملیاتی هستند که اگرچه برخی با شکست همراه شد، درنهایت پیروزی حق علیه باطل را به همراه داشت؛ همان عملیاتهایی که با هماهنگی و انسجام، مدیریت و برنامهریزیها، صبر و دقت و شناسایی همراه بود و پیروزی رسید یا آنهایی که با غرور ناشی از پیروزی همراه شد و به شکست انجامید.
جور دیگری باید دید
روزهای جنگ و دفاع مقدسی که آن را جلا داد، همچون عاشورای حسینی (ع) علاوه بر اینکه به انسان اشک میدهد، نگاه و بینش هم میدهد. به تفکر آدمی الگو و به رفتار روزمره انسان جهت میدهد.
نمیتوان گفت کربلای ایران، داستانی است حزنانگیز که تنها میتوان بر آن گریست و درنهایت هم با سر افتاده گفت: «شهدا شرمندهایم». آن هشت سالی که بر این سرزمین گذشت، حماسهای پرفرازونشیب است که در انتها به پیروزی ختم شده، حماسهای که بیشک با شناخت الگوی آن میتوان با گامهایی استوارتر به فتح قلهها نزدیک شد؛ موضوع مهمی که اتفاقا برخی کاروانهای دانشجویی و راویان دفاعمقدس در این چند سال گذشته بهخوبی آن را درک کردهاند.
اگر پیش از اردوهای راهیان نور سفری بود که تنها به گریستن بر مظلومیت شجاعانه سربازان دفاع مقدس ختم میشد، کاروانهای امروز به دنبال سازندگیاند. کاروانهای امروز ضمن روایت سوز اشکهای حاج قاسم و نجواهای سحرگاه حاجحسین خرازی، از وقتشناسی و تیزبینی شهید حسن باقری هم میگویند؛ از طراحی عملیاتهایی که دشمن را انگشتبهدهان کرده بود و همهاش مدیون جسارتی است که همتها به خرج دادهاند.
اردوهای راهیان نور این روزها تاریخ سرزمینشان را با عینک دیگری هم مینگرند، عینکی که اگرچه از مدد الهی در گذر از اروندرود غافل نمیشود، تنها بر معجزه تکیه نمیکند؛ از اشتباههای جنگ هم میگوید؛ خطاهایی که سبب شکست در عملیات رمضان شدند. درمقابل، از درسگرفتن از اشتباهها هم میگوید؛ از بهکارگیری استراتژیهایی که مبتنی بر ماهها شناسایی بوده و به پیروزی در کربلای پنج منجر شده است.
کاروانهای راهیان نور این روزها از زمانشناسی کربلای پنج میگویند؛ از پشتکار و شجاعت فتح خرمشهر؛ از لزوم اطاعت از فرمانده در عملیات بدر و خیبر؛ از تمام آن چیزهایی که روزگاری برای پیشرفت این سرزمین کارآمد بوده و الگوی پیشرفت امروزمان است.