آنچه اهمیت حماسه را در ادبیات عامیانه دو چندان میکند این است که بیان ادبی در هر دورهای در زبان و افواه عامه وارد شده است و بر اساس جهانبینی و بینشهای مردمی به هر حکایت و روایت شاخ و برگهای بسیاری افزوده شده و از طریق همین ادبیات حماسی عامیانه میتوان بسیاری از زوایای فکری و روحیات و خلقیات و شیوههای زندگی مردم در دورههای مختلف پیدایش حماسهها را باز شناخت. مشخص است که ادبیات حماسی در ادبیات رسمی فارسی نیز جایگاه والایی دارد؛ اما باید این موضوع را در نظر داشت که حماسه به جهت مردمیبودن و نقش و تأثیر مردم در پیدایش یا دگرگونی و استحاله آن، ازجمله گونههای ادبیات شفاهی است که به ادبیات عامه (یا عامیانه) ارتباط وثیقی دارد. ادبیات حماسی عامیانه را میتوان به انواعی دستهبندی کرد. ادبیات حماسی بهطور کلی به چند دسته تقسیم میشود: ادبیات حماسی پهلوانی، ادبیات حماسی اساطیری و نهایتا ادبیات حماسی فکاهی. حماسه پهلوانی خود به زیرگروههایی تقسیم میشود؛ مثلا میتوان حماسه تاریخی را از انواع ادبیات حماسه پهلوانی دانست. در حماسه تاریخی، عمده روایتها و حکایتها درباره جنگها و رزم آوریهای قومی قبیلهای است که بیشتر جنبه واقعگرایانه دارند و در ارتباط با تاریخ حقیقی هستند؛ هرچند گاه این حکایات حماسی میتواند با خیالپردازیهای ذهنی سرایندگان و پردازندگان آنها ترکیب شود. بنابراین شاید بهتر باشد حماسههای تاریخی را شبه تاریخی بنامیم. یکی از گویاترین نمونههای این نوع حماسه را میتوان در ایلیاد اثر هومر دید.
نوع دیگری از حماسه پهلوانی، حماسه ملی است که تشبیهات ادبی فراوان برای سرایش و آفرینش آن بهکار میرود. حماسه ملی شخصیتها و قهرمانانی را خلق میکند که جنبه نمادین دارند و برای یک ملت مانند الگو و نماد هستند؛ هرچند میدانیم که حماسه ملی کمتر جنبه تاریخی و شبهتاریخی داشته و وجوه ادبی آن برتری دارد؛ همچنین در این نوع حماسه، وقایع و داستانها نمادین و خلاقانه هستند و کمتر با رویدادهای واقعی سروکار دارند. بهترین نمونه این نوع حماسه را میتوان در شاهنامه بازجست.
حماسه ملی ایرانیان کارنامه و تبارنامه ایرانیان به شمار میرود و توصیفی کامل از مردانگیها و رزمها و جنگاوریهای مردمانی است که برای قوم و نژاد خود جنگیدهاند و هویت بهخصوصی را کسب کرده و به آن شناخته میشوند. حماسه ملی ایرانیان از دوران اساطیری و تاریخی آغاز میشود و تا پس از دوره ساسانیان و ورود اسلام امتداد مییابد. حماسه جهانی نیز از صنایع ادبی، بهویژه از تشبیهات فراوان، برخوردار و بر بستر اعتقادهای مردم استوار است. این نوع حماسه شخصیتهایی را پرورش میدهد که اسطوره هستند و نمادی از بشریت بهشمار میروند. این شخصیتها با کردارشان پیامآور تسلط و اقتدار انسان بر ماوراءالطبیعه هستند. یکی از معروفترین حماسههای جهانی را میتوان در حماسه گیلگمش دید.
حماسه عشقی یا عاشقانه نیز از انواع حماسههای پهلوانی است که در آن عشاق بهواسطه توطئهافکنی دشمنان در فراق بهسر میبرند و دشمنان آنها تلاش میکنند هرگز این عشاق به وصال هم نرسند. معمولا دشمنان در این نوع حماسه دیوها و موجودات شرور جهان فراطبیعی هستند که از پیوند عشاق انسانی متنفر و رویگرداناند. این نوع حماسه که حکایت عشق و دلدادگی و فراق و وصال است در میان مردم محبوبیت فراوانی دارد و شناختهشدهتر است. اودیسه هومر یکی از نمونههای شناختهشده در این زمینه است.حماسههای اساطیری نیز چنانکه از نامش پیداست به صحنههای نبرد نیروهای اساطیری و خدایان و موجودات فراطبیعی میپردازد؛ ماحصل این نوع حماسه خلقت انسان و جهان است.
حماسه فکاهی، بازگویی رویدادی در قالب طنز و فکاهی است که نمونه بارز آن را میتوان در موش و گربه عبید زاکانی بازجست. مرز مشخصی برای تقسیمبندی حماسهها وجود ندارد و بهرغم تقسیمبندی فوق حماسه میتواند تاریخی، عشقی یا پهلوانی و اساطیری باشد. گونههای دیگری هم برای حماسه در نظر گرفتهاند؛ مثلا استاد ذبیحالله صفا و فرهنگ عامهشناسی چون حسینعلی بیهقی گونه حماسه دینی را بهطور مستقل بررسی کردهاند. حماسه دینی در ایران نمونههای متعددی دارد و بسیار پر طرفدار است. موضوع این نوع حماسه رشادتها و دلاوریهای یکی از قهرمانان دینی است که با رویدادهای تاریخی و غیرتاریخی درآمیخته و تصویری پهلوانگونه از آن شخصیت خلق کرده است. خاوراننامه ابنحسام خوسفی و حمله حیدری باذل مشهدی و حمله راجی کرمانی و خداوندنامه صبا و اردیبهشتنامه سروش ازجمله حماسههای دینی در ایران هستند. موضوع بیشتر حماسههای دینی در ایران به رشادتها و اخلاق و پهلوانیهای حضرتعلی(ع) باز میگردد که هم در نمونههای مکتوب و هم در حماسههای شفاهی به وفور به آن برمیخوریم و این خود نشاندهنده ارادت و اخلاص مردم ایران به امام اول شیعیان و جایگاه خاص آن امام در قلوب مردم است.حماسه از قدیمیترین انواع ادبی است که همچون آینه تمامنمایی آرمانها و تخیلات آدمی را به تصویر میکشد. جادو و امور مافوق طبیعی بهشدت در حماسهها وجود دارد؛ از این رو میتوان شیوه تفکر و قوه تخیل ایرانیان را باز شناخت. سنت تدوین و نگارش حماسه نامهها یا خدای نامهها در ایران بسیار دیرپاست و به زمان هخامنشیان بازمیگردد. این خداینامهها یا شاهنامهها در مسیر یک سنت ادبی حماسی پدید آمدند که در آن مضامینی چون داستان شاهان و پهلوانان ایرانی و چگونگی تاریخ قومی و نژادی ایرانیان وجود دارد. با ورود اسلام به ایران این سبک و سنت ادبی مورد توجه ادیبان عرب قرار گرفت و با ترجمه و الگو قراردادن خداینامهها و شاهنامهها سبک تألیف آثاری تحت عنوان «سیر الملوک» باب شد. بنابراین هرچند بسیاری از مضامین ادبیات حماسی نزد توده مردم پرکاربرد و مألوف است، اما متخصصان و ادیبان متأخر درباره اینکه منشأ همه ادبیات حماسی داستانهای شفاهی فولکلوریک باشد، تردید دارند؛ زیرا زبان و بیان برخی حماسهنامهها یا شاهنامهها بسیار فاخر و ادبی است و از جمله متون استوار فارسی به شمار میروند که هرگونه تزلزل و سادگی و گاهگاه سستی و سخافت زبان کوچه و بازار در آنها راه ندارد؛ مانند شاهنامه فردوسی که از نمونههای اعلای ادبیات حماسی پهلوانی ملی بهشمار میرود.
درباره منشأ داستانهای حماسی شاهنامه فردوسی اختلاف نظر جدی وجود دارد: گروهی آن را مأخوذ از ادبیات شفاهی و زبان و بیان عامیانه میدانند و گروهی با بیان ادله متعدد و شناخت زمانه و افکار و بررسی مو به موی سبک شعری شاعران گوناگون هم عصر و قبل و بعد فردوسی به سختی این سخن را رد میکنند و شاهنامه را بر گرفته از مطالب شاهنامه منثور ابومنصوری میدانند و آن را یکی از بهترین نمونههای سبک شاهنامهنویسی و در امتداد پرورش ادب فاخر و سنتهای فکریادبی ایرانیان از دورههای باستان به این سو معرفی میکنند که در دوران سامانیان و غزنویان به اوج خود رسید. در این باره مقاله خواندنی و پر از شاهد و مثالی را محمود امیدسالار نوشته است که ضمن توضیح بیان ادبی حماسی به واکاوی خاستگاه شاهنامه نیز میپردازد. بههر حال آنچه واضح است ادبیات حماسی مورد توجه توده مردم قرار داشته و سبکهای مختلف ادب عامه مأخوذ از آن است؛ چنانچه نقالی (ازجمله ادبیات نمایشی عامیانه به شمار میرود) بهعنوان یکی از گونههای بازگویی حماسه بهطور شفاهی از داستانهای شاهنامه الهام گرفته است. البته باید در نظر داشت که متخصصان، تاریخ شفاهی بسی طولانی برای نقالی در نظر میگیرند؛ هرچند تاریخ مدون و متنی نقالی به دوره صفویان و پس از آن باز میگردد.