البته بر روی صورت مردم عادی شاید یک ساعت یا سه ساعت باشد، اما روی صورت ما اصفهانیها همان دوازده ماه است. من خودم این ماسکی که الان روی صورتم زدهام، همان ماسکی است که سال 96 برای اولینبار در آلودگی هوا استفاده کردم. هنوز سفید بود و تمیز و قابلیت استفاده کردن را هم داشت؛ فقط این اواخر کمی خیس میشود که روی بخاری خشکش میکنم و دوباره به صورتم میزنم. سبک زندگی در اصفهان اینگونه است که اگر کل شهر را هم تعطیل کنند، باز هم مردم به دلیل اینکه شهر به این خلوتی حیف است که بیرون نرویم، از خانه بیرون میزنند؛ حتی شلوغی ناوگان اتوبوس رانی و مترو هم به همین دلیل است: عدهای معتقدند که حیف این صندلیهای اتوبوس و مترو است که خالی بماند؛ به همین دلیل در مسیر رفت و برگشت حضور دارند که مبادا یک صندلی خالی و بلااستفاده بماند. در اصفهان از هرچیزی باید کمال استفاده را کرد، در خیابانی که ساعت 9 شب به بعدش خلوت است باید پیاده روی کرد، در صف ابزارفروشی که 20 درصد تخفیف خورده است باید ایستاد، از درخت توتی که وسط اتوبان است باید آویزان شد، در آب آبنمایی که درون پارک است باید ماشین شست، در رودخانه خشک شده باید اطراق کرد و در هوای آلوده باید نفس کشید؛ حتی اگر مازوت داشته باشد؛ چون حیفس! من خودم آنقدر مازوت خوردهام که میتوانم در ریهام جدول مندلیف جدیدی را در علم شیمی ثبت کنم و اسم عنصر جدیدش را هم بگذارم «مازوتیم». فقط کاش به جای مازوت، هلیوم در هوا پخش شده بود که با هلیومهای حبس شده در ریههایمان، بادکنک هزاری باد میکردیم و میفروختیم 30 هزار تومان (این هم یک نمونه ساده برای اینکه باور کنید ما اصفهانیها خسیس نیستیم؛ اقتصادی هستیم).