اما آنچه بیش از تعدد نامزدهای این دوره از انتخابات موردتوجه قرار دارد چالشها و تهدیدهایی ناشی از عدم توازن گرایشهای سیاسی میان این داوطلبان است؛ اینکه آیا در بین گزینههای موجود، کاندیداهای مناسبی برای اجماع جناحین و البته مطابق سلیقه هر رأیدهنده وجود دارد یا خیر؟ از طرفی باید منتظر نظر شورای نگهبان بود و دید چه افرادی مجوز نهایی حضور در انتخابات را خواهند گرفت. محمد کیهانی، عضو هیئت مؤسس و رئیس حزب ندای ایرانیان شعبه اصفهان، در گفتوگو با «اصفهان زیبا» از شرایط پیش از انتخابات تا بررسی داوطلبان و مقایسه این دوره با دورههای پیشین انتخابات ریاستجمهوری میگوید و شرایط اصلاحطلبان را در خردادماه بررسی میکند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
تنوع گزینههای ثبتنامی برای انــتخابــات خــردادمــاه نــسبــت به دورههای گذشته بسیار زیاد است و از هر قشر و سمت و جایگاهی داوطلب شرکت در این انتخابات شدند. نظر شما در خصوص این چیدمان چیست؟
در حال حاضر و تا اعلام نهایی نتایج بررسی شورای نگهبان نمیتوان تحلیل درستی در خصوص آرایش انتخاباتی و داوطلبان آن داشت. هر دوره تعداد بسیاری از افراد موجه و غیرموجه و با انگیزههای متفاوت احساس وظیفه کرده و در انتخابات ثبتنام میکنند؛ اما اینکه چه کسانی از فیلتر نهادهای نظارتی رد میشوند و به فینال راه پیدا میکنند، نمیتوان پیشبینی کرد و صحبت درباره آنها را باید به پس از بررسی صلاحیتها موکول کرد.
بــاایــنحــال پــیــــش از اعـــلام بررسی صلاحیتها باز هم شانس اصلاحطلبان بسیار پایین است و میتوان این پیشبینی را در خصوص این جناح داشت؛ چراکه گزینههای اصلی جریان اصلاحات در میان ثبتنامکنندگان دیده نمیشود و در عــوض اصــولگرایــان در ایــن انتخابات ثبتنام کردهاند. درست است؟
بله، تا اندازهای شاید. اصلاحطلبان باید مسئولیت عملکرد و حمایت خود را از دولت آقای روحانی بپذیرند؛ هرچند که این دولت برآمده از نظرات و تفکرات آنها نبود و در شرایطی که گزینههای اصلی آنها یا به میدان نیامدند یا از فیلترهای نظارتی رد نشدند به حمایت از دولت تدبیر و امید ناچار شد. در حال حاضر نیز قشری از مردم از نتیجه انتخاب خود و اعتماد به اصلاحطلبان ناراحت هستند و ممکن است در این انتخابات به سمت جناح چپ رغبتی نشان ندهند. از طرفی همانطور که اشاره کردید، در میان ثبتنامکنندگان این انتخابات نیروهای اصلی جریان اصلاحات که امید عبور از فیلترهای نظارتی را داشته باشند، حاضر نیستند. البته برخی چهرههای اصلاحطلبی در این میان دیده میشوند که احتمال تأیید از سمت شورای نگهبان را هم دارند؛ اما اجماع کامل و لازمی برای آنها در میان همه احزاب اصلاحطلب وجود ندارد.
مــنــظــور شــمــا این است که اصلاحطلبان حتی بر آقای اسحاق جهانگیری هم اجماع ندارند؟
هماکنون در همه احزاب اصلاحطلب تــشــتــت دیــده میشــود و نمیتوان پیشبینی کرد که آقای جهانگیری گزینه اول این جریان است یا آقای پزشکیان یا گزینههای منتسب دیگر. هرچند اقبال بسیار به آقای جهانگیری است، اما گزینه دیگری همچون محسن هاشمی هم هست که نمیتوان او را از دید پنهان کرد.
اجماع در جناح اصولگرا بر کدامیک از داوطلبان است؟ به نظر شما کدام گزینههای ثبت نامی این جناح شانس بیشتری برای صعود دارند؟
اصل اختلافنظر در این دوره از انتخابات در جناح اصولگراست. تمام افراد اصلی این جناح برای انتخابات ثبتنام کردهاند و طبیعتا این موضوع، اجماع بر سر گزینهها را در این جبهه بسیار سخت کرده است. باید دید این چندضلعی که در جریان راست شکل گرفته است، چه سرانجامی خواهد داشت.
ازیکطرف علی لاریجانی که از دید برخی، در جناح اصولگرای سنتی و حتی مدرن طرفداران خود را دارد و هنگام ثبتنام نیز با رندی خاصی سخنانی را مطرح کرد و کاندیداهای نظامی و کسانی را که از قوه قضائیه داوطلب شدهاند، برای جایگاه ریاستجمهوری مناسب ندانست و از سوی دیگر آقای رئیسی که به گفته خودشان بهصورت مستقل در این انتخابات حضور پیدا کردهاند و حمایت برخی نظامیان و توده حامی جناح اصولگرا را پشت سر خود میبیند و از طرفی دیگر نظامیانی نظیر سعید محمد، رستم قاسمی و همچنین حسین دهقان که هرکدام طرفداران خاص خود را در نهادهای نظامی و شبهنظامی دارند، اضلاع این چندضلعی خودی را شامل میشوند. درنهایت باید صبر کرد تا نظرات شورای نگهبان اعلام شود.
با فرض تأیید صلاحیت برخی از گزینههای اصلاحطلب، آیا شرایط برای حمایت از آنها و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات خردادماه فراهم است؟
اگر تعدادی از گزینههای اصلاحطلبان درجهچندم هم به فینال راه پیدا کنند، پس از آن، زمان بسیاری صرف اجماع اعضای مختلف بر سر یک کاندیدا، سپس فعالکردن کمپین انتخاباتی و درنهایت فرصت بیشتری برای قانعکردن مردم به این منظور که این کاندیدا، کاندیدای اصلحی است، موردنیاز است. عملا هیچکدام از این مراحل انجام نشده است و بهنوعی تمامی فرصتها از دست میرود. در مقابل اما از مدتها قبل برخی کاندیداهای اصولگرا از تریبونهای رسمی و غیررسمی تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز کرده و کار را تا جاهایی پیش برده و ذهن طرفداران خود را بهمرور شکل دادهاند. البته شرایط سختی در انتظار اصولگرایان نیست. فضای عدم شرکت و اقبال عمومی در سازماندهی اندک نیروها و هدایت رأیهای سرگردانی که در جامعه وجود دارد، خیلی به آنها در این انتخابات کمک میکند؛ رأیهای سرگردانی که گاهی اوقات به سمت کسانی میرود که هیچ پیشبینی در خصوص آنها نشده است.
پس چگونه میتوان بر این فضای سرد انتخابات که در افکار عمومی وجود دارد و محدود بودن فضای رقابت میان دو جناح فائق آمد؟
جامعه ایران هیچگاه قابل پیشبینی نیست و گاهی با وجود ناامیدی اتفاقهایی را هم رقم میزند که اصلا پیشبینی نمیشده است. به عبارتی، جامعه بسته به شرایط روز، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهد. آینده انتخابات خردادماه نیز صددر صد قابل پیشبینی نیست. البته بیشتر مردم پیش از انتخابات دوره یازدهم مجلس نیز به این نتیجه رسیدند که شاید با صندوقهای رأی به اهدافشان نزدیک نخواهند شد؛ چراکه آنها چندین دوره با شرکت در انتخابات به نتیجه موردنظر خود نرسیدند. بنابراین با درنظرگرفتن این تجارب میتوان پیشبینی کرد که شاید این اتفاق رقم نخورد و انتخابات پرشوری در پیش نیست.
تنها راه باقیمانده این است که بهنوعی اعتماد عمومی جلب شود و گزینههایی به فینال انتخابات راه پیدا کنند که نزدیک به تفکرات مردم باشند و بتوانند جامعه را هدایت کنند. در غیر این صورت این اتفاق رخ نخواهد داد و درصد مشارکت افزایش پیدا نخواهد کرد.
آیـــا بـــه ســمـــت یکدستشدن حاکمیت پیش میرویم؟
بله، شاید. سالی که نکوست از بهارش پیداست. در ظاهر به نظر میرسد که بخشی از کارگزاران نظام تصمیمشان را برای تغییر ریل سیاستگذاری و تغییر ریل مدیریتی کشور گرفتهاند. شاید هم بخشی دوست داشته باشند که دولتی روی کار بیاید که تفکرش به تفکر قوه مقننه و قوه قضائیه نزدیکتر باشد. به نظر برخی دوستان این شرایط شاید خیلی بد هم نباشد. شاید ازنظر کلی اتفاق خوبی نباشد؛ اما به فرض اگر این تفکر یگانه روی کار بیاید حداقل بهانهای برای این دو یا چنددستگی در کشور وجود نخواهد داشت. حاکمیت یکدست میشود و نهادهایی با تفکرات نزدیک به هم شاید بتوانند مشکلات کشور را بهصورت متحد و یکشکل حل کنند و بهنوعی خیالشان راحت باشد که از صدر تا ذیل در اختیار آنها است. البته در سال 84 و با روی کار آمدن دولت عدالتورز نیز چنین تصور میشد که نهایت و سرانجام آن را شاهد بوده و هستیم.
نتیجه انتخابات 76 و 84 هم غیرقابلپیشبینی بود. در این دوره آیا احتمال این موضوع وجود دارد یا خیر؟
اصلاحطلبان شاید به نظر برخی سیاسیون روی کاغذ هیچ شانسی نداشته باشند و گزینههای اصلی آنها به دلایل مختلف و پالسهایی که وجود داشت در انتخابات ثبتنام نکردند، اما ما انتخابات متعددی را پشت سر گذاشتهایم. در سال 76 هیچکس فکرش را نمیکرد که آقای خاتمی رأی بیاورد و همه، آقای ناطق نوری را رئیسجمهور میدانستند؛ اما در فضای دوقطبی که شکل گرفت، نتیجه چیز دیگری از آب درآمد. در سال 84 نیز همه جناحها با تمام قوا در آن انتخابات حضور داشتند؛ اما فردی همچون محمود احمدینژاد خروجی آن انتخابات بود. فضای انتخاباتی کلا سرد است و اگر بخواهیم این فضا را به انتخابات مجلس یازدهم گره بزنیم، گزینه انتخابشده در خردادماه حتما از میان اصولگرایان است. البته این را هم باید دید که اصولگرایان بر کدام گزینه اجماع میکنند.
کمی به فیلترهای شورای نگهبان بپردازیم. به نظر میآید ابلاغ شرایط نامزدهای انتخابات از سمت این شورا بیش از هر دوره دیگری دایره نامزدی افراد را جدای از بررسی صلاحیتها محدودتر کرد. از طرفی ردصــلاحیــتهای نامزدهای این دوره از انتخابات شورا نیز برای اصلاحطلبان مشکلات بسیاری را به وجود آورده است.
مــتـــأســـفـــانـــه از ابــتــدای پیروزی انقلاب اسلامی و بهصورت دائم ما تقسیمهایی را در جامعه سیاسی و حتی اجتماعی کشورمان دیدهایم. شما یک کاغذ A4 را در نظر بگیرید که با یکبار تازدن به یک کاغذ A5 و با دوباره تازدن به سایز کوچکتر (A6) تبدیل میشود و اگر این کار را ادامه دهیم درنهایت بهجایی میرسد که آن کاغذ تاشده را دیگر نمیشود تقسیم بر دو کرد یا آن را تا زد؛ چراکه شما آنقدر این کاغذ را به دو قسمت مساوی تقسیم کردهاید که عملا تقسیم به دو کردن و تا زدن کاغذ خیلی سخت و غیرممکن میشود.
در جامعه سیاسی ما نیز آنقدر این تقسیمها صورت گرفته و در هر مقطعی یکسری افراد با میل خود یا میل و نظر دیگران از دایره نظام خارج شدهاند که هماکنون به مرحلهای رسیدهایم که این کاغذ دیگر بهراحتی تا نمیخورد. گروهی در نظام ما دائم در حال جداکردن سطحی از جامعه و سوقدادن آنها به سمت دیگر هستند و عملا نقش آنها را در جامعه سیاسیاجتماعی نادیده گرفته و بهمرور آنها را از دایره رقابت خارج کرده و میکنند. کانالیزه دائم و تنگکردن هرروز دایره ورود به عرصه سیاست و اجتماع به کسانی خواهد رسید که ازنظر سیاسی یا کاملا وابسته به یک گروه یا جریان مشخصی هستند یا افرادی هستند که کارنامه سفیدی در این عرصه دارند و بیعملی آنها در عرصههای مختلف باعث شده است که غلطی در دیکته نانوشته خودشان نداشته باشند؛ شخصیتهایی که هیچکس شناختی از آنها ندارد و کارنامه نمرهداری برای عرضه و قضاوت دیگران ارائه نکردهاند. در این شرایط است که در یک عرصه رقابتی افراد خودبهخود حذف میشوند و تنها تفکرات یک جناح باقی خواهد ماند. این اتفاقها متأسفانه سالهاست که در بین کاندیداهای ریاستجمهوری دیده میشود و گاهی اوقات تنها یک گزینه از بین فیلترهای نظارتی رد میشود؛ برای مثال، در برخی موارد آنقدر فضا برای اصلاحطلبان سنگین شده است که آن جناح هم میپذیرد و هم تصور میکند که اگر گزینه آنها پیروز انتخابات شود، ممکن است خروجی خوبی از خود نشان ندهد. تأثیر این محدودیتها هم قاعدتا بر میزان مشارکتها مؤثر است؛ البته مشارکت در انتخابات را نیز پایین میآورد.
هر نوع محدودسازی و کمکردن تعداد افرادی که میتوانند سلایق مختلفی را نمایندگی کنند در امر مشارکت تأثیرگذار است و به نظر بنده مشارکت را کم میکند. با این کلیت انگار قانون برای تعداد افراد خاصی نوشته شده است.
اما این را قبول دارید که جناح اصلاحطلب بهمرور محبوبیت و سرمایه اجتماعی خود را جدای از بحث رد صلاحیتها از دست داد و این تا اندازهای باعث ایجاد شرایط کنونی آنها شده است؟
در انتخابات 76 آقای خاتمی از سمت اصلاحات به عرصه انتخابات آمد و پیروز میدان شد. او هشت سال و با هر شرایط خوب و بد و نقدهایی که به سمتش روانه بود، کشور را مدیریت کرد و کارنامهای را هم از خود به جای گذاشت که هنوز با همان کارنامه و در عرصه فرهنگی و اقتصادی حرفهای قابلتوجهی برای دفاع از خود و عملکردش دارد؛ فردی که هم خودش و حتی افراد نزدیک به تفکرش نتوانستند در انتخابات بعدی شرکت کنند و تهدید به رد صلاحیت شدند. در این شرایط بود که فردی زاییده شده از تفکرات چپ و بهاصطلاح امروزی تفکر اصلاحطلب در عرصه رقابت باقی نماند و این جناح مجبور شد در سال 92 از گزینههای عاریتی و کرایهای حمایت کند که کارنامه آن افراد عاریتی هم به پای اصلاحطلبان نوشته شد و مردم و طرفداران این تفکر را نیز بهنوعی دلسرد از عملکرد این جناح کرد.
هــرچــنــد اصــلاحطلــبــان نــتــوانستند و نمیتوانند از زیر بار مسئولیتی که طی این سالها بر عهده گرفتند، از زیر بار مجلسی که تحت عنوان مجلس امید معرفی کردند و از زیر بار دولت تدبیر و امیدی که از آن حمایت کردند، شانه خالی کنند، اما بههرحال این اتفاقها رخ داد و اعتماد عمومی که در بخشهای مختلفی از اجتماع به این گرایش بود از بین رفت.
کمــی از فعــالیــتهای احــزاب اصلاحطلب اصفهان در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 که به آن اشاره کردید و در مقایسه با این دوره بگویید.
انتخابات ریاستجمهوری در سال 76 اولین انتخاباتی بود که بنده بهصورت بسیار جدی و در جمع زیادی از دوستان فعال، در آن شرکت کردیم و لحظهبهلحظه و روزبهروزش را به یاد داریم. دقیقا به خاطر دارم که دفاتر ارتباط عمومی آقای خاتمی در اواخر سال 75 شکلگرفته بود. جامعه نیز از اواخر آن سال تشخیص داد که کاندیدای اصلاحطلبهای آن انتخابات چه کسی است و کاندیدای اصولگرا کیست؛ دوقطبی که دقیقا از فروردین 76 شکل گرفت.
آقای ناطق نوری کاندیدای جناح اصولگرا بود و در مقابل نیز آقای خاتمی کاندیدای جناح اصلاحطلب. کاندیداهای دیگری هم همچون آقای ریشهری با حزب ارزشها به همراه آقای پورنجاتی در یک دایره و بهصورت جدی فعالیت میکردند. فضا بههیچوجه با امروز قابل قیاس نبود. هماکنون و یک ماه تا انتخابات مانده، هیچ ستادی و کمپین فعالی تشکیل نشده است؛ تا جایی که هنوز جناحین نتوانستهاند کاندیداهای خاص خود را انتخاب کنند. در آن زمان و چند ماه مانده به انتخابات، کمیتههای ستاد انتخاباتی ما چیده شده بود، افراد را شناسایی کرده بودیم، جلسات متعدد در حال برگزاری بود، بولتنهای خبری روزانه آماده میشد، ستادهای مختلف را در نقاط مختلف شهر و استان شناسایی کرده و پوسترهای انتخاباتی را طراحی کرده بودیم. به عبارتی ما خیلی به نسبت این روزها جلو بودیم. متأسفانه شرایط خیلی با آن زمان فاصله گرفته است. درحالیکه باید با افزایش سن و تجربه سیاسی به بلوغ بیشتری ازنظر سیاسی رسیده باشیم، بهنوعی عقبگرد هم داشتهایم و به حالتی از سکون افتادهایم. انشاءالله در اندک فرصتهای باقیمانده تکانی به جامعه سیاسی ایران داده شود تا مردم نیز تشویق به مشارکت در سرنوشت سیاسی خود شوند؛ چراکه ازنظر ما نیز کماکان هیچ راهی بهجز صندوق رأی برای تعیین سرنوشت وجود ندارد.
حالا چطور؟ آیا تهماندهای از آن روزها باآنهمه اشتیاق و فعالیتها در افراد و احزاب اصفهان باقیمانده است؟
متأسفانه و با شرایط بیتفاوتی بیشتر مردم، در یک جناح به اصطلاح عروسی است و در جناح دیگر سکون، بیخبری، سکوت و انفعال بیداد میکند. احزاب و جریانهای اصلاحطلب نشستهاند تا ببینند چه اتفاقی میافتد و چه کسی یا کسانی از فیلترهای نظارتی رد میشوند. دقیقا گرد ناامیدی بر جبهه اصلاحات نشسته است.
چه باید کرد؟ آیا در این فضای پر از چالش برای اصلاحطلبان راهحلی وجود دارد؟
احزاب اصلاحطلب دیگر فرصت اینکه بخواهند مانعی را از سر راه خود بردارند، ندارند؛ شاید در ابتدا و با یک یا دو گزینه خاص همچون سید حسن آقای خمینی یا آقای ظریف میتوانستند به یک اجماع حداکثری برای انتخابات پیش رو برسند. البته سرانجام آقای ظریف را هم دیدیم؛ موضوعی که همچنان در ابهام است و مشخص نیست آن فایل محرمانه با چه هدف و نیتی در این مقطع زمانی به میان آمد و در این شرایط حساس منتشر شد و با ایجاد هجمههای مختلف، اندک امیدی که برای آمدن دکتر ظریف وجود داشت، از بین برد. با توجه به خصوصیاتی که از شخصیت آقای ظریف سراغ داریم، هرچند که خودش متمایل به شرکت در انتخابات نبود، اما تا قبل از انتشار این فایل و با توجه به اینکه مذاکرات برجامی هم به سمت خوبی پیش میرفت و کماکان نیز همین مسیر را طی میکند، علائم بسیار مثبتی از سمت او برای جامعه سیاسی دیده میشد. در این شرایط و با کنار رفتن آقای ظریف و سید حسن آقای خمینی حتی اگر احزاب اصلاحطلب بتوانند گزینههای ردهبعدی خود را از فیلتر شورای نگهبان رد کنند و یک فرایند اجماعسازی را در خصوص گزینههای موجود به سرانجام برسانند، بازهم فضای سردی در جبهه انتخاباتی اصلاحطلبان وجود دارد که این نوید یک انتخابات یکطرفه را میدهد.