سرویس سیاست روزنامه «اصفهانزیبا» در آستانـــــــه برگزاری انتخابــــــات ریاستجمهوری به سراغ برخی از فعالان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب اصفهان میرود تا انعکاسدهنده دیدگاهها و تجربیات آنها باشد.
بهرام کاردان، از جمله فعالان سیاسی و فرهنگی اصلاحطلب اصفهان است که فعالیت سیاسی خود را از دهه شصت و از انجمن اسلامی دبیرستان شریعتی آغاز کرد. او نقش فعال و پرشوری در رخدادهای سیاسی و فرهنگی اصفهان در اواخر دهه شصت و مجموعه رخدادهای دهه هفتاد (قبل و پس از دوم خرداد) داشته است. او از سال 79 تا 82 در سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان مشغول به کار بود و با انتخابات دور دوم شوراها و تغییر مدیریتشهری از این نهاد خارج شد.بهمرور و از اواخر دهه هفتاد به بعد، کاردان با مجموعهای از تشکلها و فعالان سیاسی اصفهان دچار زاویه شد و بهآهستگی مسیر جدایی از احزاب اصلاح طلب را برای خود انتخاب کرد؛ مسیری که غالبا جمعی و گروهی نبود و انفرادی آن را به پیش میبرد. او که از اعضای شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی بود، در نیمه دهه هشتاد از این سازمان جدا شد و درسال 88 ستاد مستقلی را برای مهندس میرحسین موسوی تشکیل داد که در پی حوادث پس از انتخابات88 برای مدتی بازداشت و در نهایت آزاد شد. کاردان اما در سال 96به همراه جمعی از فعالان همفکر خود به منظور رسمیتبخشیدن به مجموعهای از انتقادهای درونی به جریان اصلاحات بهویژه لزوم توجه به نقش و اثرگذاری متولدان دهه پنجاه به بعد و کاستن نقش و نفوذ چهرههای مسنتر و قدیمیتر اقدام به راهاندازی تشکل و جمعیتی با عنوان تحولخواهان کرد که اگرچه عنوان رسمی و قانونی نداشت، اما با تمام قوا در پی آشکارکردن این شکاف بینانسلی برآمد تا خط فاصلی باشد با شورای هماهنگی اصلاحطلبان استان اصفهان. در نتیجۀ این انشقاق و دوگانگی درونی، اصلاحطلبان اصفهان در انتخابات 96 با لیستهای جداگانهای وارد عرصه انتخابات شدند: شورای هماهنگی اصلاحطلبان و دیگری، جمعیت تحولخواهان. درنهایت با رأی مردم و شکست قاطع تحولخواهان در آن انتخابات، ادامه فعالیت این جمعیت نیز به پایان رسید. از آن تاریخ تا به امروز هیچ گفتوگو و همگرایی میان این دو طیف اصلاحطلب شکل نگرفته و روزبهروز بر فاصله میان آنها افزوده شده است. بهرام کاردان در جایگاه یکی از بازیگران اصلی جریان تحولخواه در گفتوگو با «اصفهانزیبا» به مرور فعالیتهای خود در عرصه سیاست پرداخته و با نگاهی نقادانه فعالیتهای اصلاحطلبان را مورد بررسی قرار داده است. او معتقد است: «مردم و افکار عمومی شعارهای اصلاحطلبان را در راستای توسعه و دموکراسی تصور میکردند. قشر متوسط اگرچه اولویتش دموکراسی، آزادی و توسعه بود، اما دیگر قشرها بهبود وضعیت اقتصادی، معیشتی و رفاه را در حمایت و پشتیبانی اصلاحطلبان میدیدند که این انتظارها گرچه تا حدودی برآورده شد، ولی پایدار نمانده است. محاسبات و اقدامات غلط در انتخابات 84 و همچنین عملکرد منفعل آنها پس از آن رویداد روزبهروز پایگاه اصلاحطلبی را ضعیفتر کرد و اعتماد عمومی را کاهش داد.» مشروح گفتوگو را میخوانید.
در ابتدا کمی در خصوص شرایط سیاسی ایران صحبت کنید. چیزی به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر در خرداد ماه باقی نمانده است. آیا در این شرایط میتوان انتظار برگزاری یک انتخاب با مشارکتی مطلوب داشت؟
همه انتظارها به نحوه برخورد شورای نگهبان بر میگردد. اگر اراده و تدبیر بر دایره حضور مشارکت حداکثری است باید زمینههای آن نیز فراهم شود. از طرفی، قطعا این موضوع به امکان حضور کاندیداهایی با نگرشهایی متفاوت که هر یک نماینده سلیقههایی در جامعه هستند، بستگی دارد.
به عقیده شما، اصلاحطلبان چگونه میتوانند با شرایطی همچون فضای سرد انتخاباتی، بیاهمیتی افکار عمومی، عدم فعالیتهای حداکثری برخی احزاب در راستای این انتخابات و محدودبودن فضای رقابت میان دو جناح کنار آیند؟
در ابتدا باید بدنه اجتماعی و هواداران جریان اصلاحطلبی که آزردهخاطر از این فضا هستند، طی فرایندی با آن دسته که خود را نماینده و در رأس این جریان میدانند، به تفاهم و توافق برسند. اولویتها و راهبردها را باید منسجم و همراه کرد. باید دید اصل مشارکت حداکثری در اراده تصمیمگیران چگونه تحقق مییابد. یقینا حضور کاندیداها که سلیقههای مختلف را نمایندگی کنند، یکی از راههای خلق مشارکت حداکثری خواهد بود. ساختارها قطعا نیاز به اصلاح و تحول دارد. اصلاحات باید به سمت تحولخواهی برود و برای برداشتن تحریمها کاندیداها نیز باید برنامهای را ارائه دهند که ضمانت اجرایی داشته باشد.
کمی از دورههای پیشین انتخابات ریاستجمهوری بگویید. ارزیابی جنابعالی از فعالیتهای احزاب اصلاحطلب اصفهان در مقایسه با امروز چیست؟ (دستاوردها، نقاط ضعف و قدرت)
احزاب اصلاحطلب اصفهان تعطیل هستند. حتی شورای هماهنگی اصلاحطلبان یا شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب تنها چند همایش یا جلسه نقد و بررسی را در طی این چهار سال برگزار کردند. فعالیتهای احزاب این جناح در بخشهایی همچون حوزه آموزش و پرورش، اقتصاد، مدیریت استان، چالشها و آسیبهای اجتماعی و حتی درخصوص وضعیت بغرنج کرونا و دهها مسئله دیگر صرفا به صدور بیانیه از سمت آنها گذشت. حتی در یکیدو مورد نقد به شهردار یا شورا نیز در قالب دفاع یا صدور بیانیه بود.
شرایط کنونی بهکلی با ادوار گذشته متفاوت است. من دستاوردی را سراغ ندارم. احزاب اصلاحطلب در کلیت کشور و اصفهان منفعل و فاقد برنامه است. مضاف بر اینکه تعریف روشن و شفافی از اصلاحطلبی وجود ندارد. آنها هیچ ابتکار عملی ندارند. لزوم حضور در ارکان قدرت به صورت پیوسته مؤید این گزاره است که ماندن در مناصب و پستها، راهبرد و اولویت آنهاست. احزاب در خودشان نیز گردش نخبگان ندارند. درواقع یکسری ژنرالهای سالخورده با عنوان پدرخوانده مستمرا رئیسانِ این تشکلها هستند. البته این موضوع در کلیت است و گاهی بعضی احزاب مستثنا میشوند. نکته دیگر اینکه احزاب نتوانستند یا نخواستند از همه ظرفیتها استفاده کنند و غلتیدن به سمت بهرهگیری از نیروهای جریان مقابل را که بعضا بدون پشتوانه بود انتخاب کردند. اقداماتی که نماد و نمودهایی را هم در پی داشت و هیچ توضیحی در اینخصوص به بدنه هوادار و افکار عمومی داده نشد. برگشت به عرصه عمومی و افزایش سرمایه اجتماعی با رویکرد برنامهای و افزایش آستانه نقد و تحمل انتقاد، ضرورتهایی بود که احزاب به آن نپرداختند و در عوض، گاهی برخی اشخاص با بازکردن دکانهای دونبش و سهنبش مقبولیتهایی حاصل کردند که در عملکرد و ارتباطات شاهد این موضوع هستیم که این آفت بزرگی است.
با این اوصاف، احزاب اصفهان را در آستانه سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری پویا و هدفمند نمیبینید؟
باید خودشان جواب بدهند. پویایی به یکباره رخ نمیدهد؛ باید عقبه پایداری را در افکار عمومی داشته باشد. درحالحاضر نهتنها اسم و رسم احزاب بلکه سرمایه اجتماعی آنها نیز در پایینترین سطح ممکن قرار داد.
کدامیک از رویکردهای احزاب آن زمان از نظر شما نتیجهبخش و البته پایدار بوده است تا احزاب هماکنون بتوانند از آنها الگوبرداری کنند؟
مردم و افکار عمومی شعارهای اصلاحطلبان را در راستای توسعه و دموکراسی تصور میکردند. قشر متوسط اگرچه اولویتش دموکراسی، آزادی و توسعه بود؛ اما دیگر قشرها بهبود وضعیت اقتصادی، معیشتی و رفاه را در حمایت و پشتیبانی اصلاحطلبان میدیدند که این انتظارات گرچه تا حدودی برآورده شد ولی پایدار نمانده است. محاسبات و اقدامات غلط در انتخابات 84 و همچنین عملکرد منفعل آنها پس از آن رویداد، روز بهروز پایگاه اصلاحطلبی را ضعیفتر کرد و اعتماد عمومی را کاهش داد.
نظر شما درخصوص جبهه اصلاحات ایران چیست؟ آیا ممکن است اصلاحطلبان از طریق رویکردهای نوین برگرفته از این نهاد به نتیجهای امیدوارکننده تا انتخابات خرداد ماه دست پیدا کنند؟
چنین نهادسازیهایی با عناوین مختلف همواره در جریان اصلاحطلبی وجود داشته است. هماکنون اعتماد عمومی نسبت به هر دو جناح بسیار پایین است. آنچه که بتواند اعتماد جامعه را مجددا بازگرداند و ضمانتی بر تأمین خواسته قشرهای مختلف جامعه باشد، وجود ندارد. این نهاد بدون داشتن برنامهای مشخص، بعید است به نتیجهای برسد. اصلاحطلبان در پارادوکس عجیبی قرار گرفتهاند. آیا رئیسجمهور دارای اختیارات متناسب با شأن و جایگاهش هست یا نیست. مردم میپرسند اگر هست این تعابیر و شانهخالیکردنها چه معنی میدهد؟ و اگر نیست، خب برای چه دوباره باید به این صحنه و حضور اندیشید و به میدان انتخابات آمد؟
پس چاره چیست؟ اصلاحطلبان چگونه میتوانند در قالب توافق و با استفاده از جبهه اصلاحات ایران جایگاه اجتماعی خود را بازگردانند؟
با برگشت به عرصه عمومی و ارائه مرزهای شفاف اصلاحطلبی. در ابتدا باید با بدنه و هواداران خود به تفاهم و آشتی برسند. اصلاحطلبان باید در قالب این جبهه و در میان خود، راستیآزمایی آنچه مدعی آن هستند را به ظهور برسانند. پس از آن میتوان انتظار داشت که این توافق و تفاهم در جریان اصلاحطلبی به اجماع برسد و در جامعه و میان افکار عمومی نیز جا افتاده و باعث اعتمادسازی شود.
اختلاف میان اصلاحطلبان و اعتدالگرایان و همچنین شکافهایی که میان احزاب اصلاحطلب وجود دارد چه تأثیری بر عملکرد آنها در انتخابات ریاستجمهوری و شوراها خواهد گذاشت؟
پیشتر گفتم که عدم بهرهگیری از همه ظرفیتها و نگاههای حذفی و کینهتوزانه آسیبهای خود را زده است و شکاف بین جریان اصلاحطلبی و اعتدالگرایان هم ناشی از همان بیبرنامگی و عدم توافق و تفاهمی است که باید در یک فرایند شکل میگرفت نه شب انتخابات.
از دلایل اختلاف درونجناحی و عدم تفاهم میان احزاب اصلاحطلب بیشتر بگویید. شما به عنوان یک تحولخواه که تجربه خروج از جریان اصلی اصلاحطلبی را طی 20 سال داشتهاید، چه دلایل و انتقاداتی به این جریان دارید؟ به عبارتی جمعیت تحولخواهی چرا شکل گرفت؟
اعتقاد من این است که در تعریف اصلاحطلبی باید دو وجه را در نظر گرفت: وجه شکلی و وجه محتوایی. در وجه شکلی ما باید این موضوع را قبول کنیم که آن کسانی که مدعی هستند و جریان اصلاحطلبی را نمایندگی میکنند، باید برایندی از نیروهای این جریان باشند. در حال حاضر شورای هماهنگی اصلاحطلبان یا شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب در اصفهان نیز این نمایندگی را از همه طیفها و گرایشهای داخل اصلاحات ندارند و نمیتوانند این نمایندگی را انجام دهند. به عبارتی، این چتر اصلاحطلبی که شامل مدیریت و جبههای که مدعی نمایندگی از سوی اصلاحطلبان است، باید برآیندی از همه گرایشها باشد نه فقط متعلق به یک گرایش و نزدیکتر به برخی از گرایشها.
نکته بعد اینکه حیطه اختیارات شورای هماهنگی اصلاحات و شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب واضح و مشخص نیست. این شوراها در ادوار مختلف نتوانستهاند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و در عین حال در ارکان و ساختارها اشخاص مشخصی پیوسته و دائم به عنوان رئیس و نایب رئیس حضور دارند. تحولخواهی معتقد به گردش آزاد نخبگان در جامعه است و باید این اتفاق در احزاب اصلاحطلب شاخص باشد تا بدین وسیله جامعه نیز به اصالت صحبتها در این باره اعتماد کند.نکته سوم اینکه آستانه تحمل انتقادپذیری جریان اصلاحطلبی بهشدت پایین است. ما به جامعه آشتی و گفتوگوی ملی را پیشنهاد میکنیم، اما اگر کسی از داخل جریان نقد یا بهاصطلاح اختلافی داشته باشد مورد نفی و تکفیر از سمت این جریان و حتی از سوی بزرگان آن قرار میگیرد که به هر ترتیب، این انتظارات وجود دارد که در این شرایط حداقل بزرگان، بزرگی کنند. گاهی حتی این موارد به مرحله کینهتوزی هم میرسد؛ آنچه که بنده خود آن را تجربه کردهام. اگر ما نتوانیم انتقادپذیری را در بدنه خودمان که مدعی بسط و گسترش آن در جامعه هستیم، ایجاد کنیم و با هوادارها و نیروهایی که سالها سابقه اصلاحطلبی داشته و هزینههای بسیاری بابت آن دادهاند، برخورد درستی داشته باشیم که بعضا حتی با برخوردهای قهری نظرات آنها را نفی و آنها را طرد میکنیم، این ادعاها در حد شعارهای رنگ و لعابدار باقی خواهند ماند. در واقع عواملی که ما به دنبال آنها در جامعه هستیم، کماکان در جریان اصلاحات شکل نگرفته است. در نهایت به خاطر وجود این ایرادها در جناح اصلاحطلبان، جریان تحولخواهی تشکیل شد که بنده نیز یکی از مؤسسان آن بودم. آنچه که عملکرد چهار سال گذشته شورای اسلامی شهر اصفهان نیز مؤید همان نگاههایی است که عرض کردم.
با این تعاریف، انتظار شما تحولخواهان گفتوگو درخصوص عقایدتان و البته گوشی شنوا برای شنیدن آنها و همچنین پوشش گرایشهای مختلف از سوی جریان اصلاحطلبی است. درست میگویم؟
بله. این جریان حتی زمینهای را برای گفتوگو و شنیدن عقایدی مخالف خود فراهم نکرده است. ما خود پیشنهاد گفت وگو را به اعضای شورا و شهردار اصفهان دادیم و گفتوگوهایی هم صورت گرفت. شاهد و ناظرانی نیز برای آن گفتوگو داریم. اما به همان جلسات بسنده شد و نهایتا هیچ نتیجهای حاصل نشد.
چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟ از نظر شما چه دلیلی برای این برخورد جریان اصلاحطلب نسبت به شما وجود دارد؟
اساسا جریان اصلاحطلبی و شورای هماهنگی اصلاحطلبان اصفهان زمینه این تعاملات را در اصفهان ایجاد نکردند. آنها بهشدت سرگرم شورا و شهرداری شدند و هیچ توجهی به جوانب و جنبههایی که لازمه رشد و توسعه شهری و همچنین برخورداری از همه ظرفیتهاست، نداشتند.
زمــــــانی که ما حزبی را تشکیـــــل میدهیم، آن حزب تنها محدود به شورای شهر نمیشود. پس تکلیف رسیدگی به حوزه اقتصاد شهری، آموزش، صادرات، امور اجتماعی و… چه میشود؟
همانطور که در ابتدا اشاره کردم، جریان اصلاحات طی این سالها برای این موضوعات نه برنامهای داشت و نه اساسا کاری کرد. حتی برای تعاملات داخلی با گرایشهای مختلف همچون ما تحولخواهان هیچ زمینهای فراهم نشد. شورای شهر که تشکیل شد همه باهم، همقسم شدند که هم در عمل و هم در ظاهر جمعیت تحولخواهان اصفهان را به هر نحوی حذف کنند. تحقیق کنید و ببینید طی این چهار سال چه اتفاقاتی افتاده است. با این شرایط چه انتظارات و انتقادهایی میتوان از جبهه مقابل و اصولگرایان داشت که آنها بعضا در مواردی منطقیتر هم بودهاند؛ آنچه که ما خود به آنها عمل نمیکنیم.
منظور شما این است که همه عوامل این جناح دارای چنین مواضعی نسبت به تحول خواهان هستند؟
قطعا نقش برخی عوامل این جریان پررنگتر و مؤثرتر از دیگران است. آنهایی که سکانهای شورای شهر را گرفتند و بهعبارتی، مدیریت شهری را قبضه کردند، همانها همقسم شدند که تحولخواهی را بعد از پیروزی اصلاحطلبان و به هر شکلی طرد و نفی کنند و این کار را هم کردند.
با همه این صحبتها هماکنون در آستانه انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای شهر هستیم و اصلاحات نیاز به همگرایی برای حضور در این رقابت دارد. چرا درصدد رفع این اختلافات برنمیآیید؟ یا اینکه رویکرد شما در این انتخابات بهصورت مستقل از جریان اصلی خواهد بود؟
ما خودمان کاندیداهای مختلفی داشتیم و داریم. امیدواریم هیئت اجرایی و هیئت نظارت نیز در راستای خلق مشارکت حداکثری تلاش کنند و رد صلاحیتها نیز به کمترین حد خود برسد. ما منتظر تأیید صلاحیتها هستیم که اگر از این کانال عبور کنیم، حتما در بحث شورای شهر ورود خواهیم کرد؛ چراکه این شهر محل زندگی ماست و حضور افرادی با گرایشهای مختلف در شورا میتواند شرایط بسیار خوب و مناسبی را با استفاده از همه ظرفیتها فراهم کند تا از این طریق ما و فرزندانمان بهترین زیست، بهترین لحظات زندگی، بهترین تعلیم و تربیت و بهترین آموزش را در شهر خود تجربه کنیم.