عمارتی برای همه هنرمندان اصفهان

بیست و هشتم مهرماه سال 1397 اساتید و هنرمندان پیشکسوت عرصه موسیقی در یکی از خانه‌های قاجاری خیابان ابن سینا جمع شدند تا گشایش عمارت هنرمند را با مرور تاریخ موسیقی و آواز اصفهان در این خانه رقم بزنند. از آن زمان عمارت هنرمند به نام آشنایی برای اصفهان تبدیل شده است؛ نامی که میزبان و محفلی برای هنرمندان رشته‌های مختلف است. کافی است اندکی در کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان ابن سینا گذر کنیم تا به عمارت هنرمند برسیم، عمارتی که با نام مدیرش نیز عجین شده است، اگرچه او خود را خدمتگزار هنرمندان می‌داند. در این گزارش، فرید صلواتی از فعالیت‌ها و چگونگی مدیریت بر عمارتی می‌گویـد که سه سال در آن و با آن زیست.

تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۰
مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه

عمارت هنرمند، پاتوقی برای هنرمندان است

فرید صلواتی، مدیر عمارت هنرمند اصفهان درباره علت انتخاب این مکان برای تداوم فعالیت‌های فرهنگی خود می‌گوید: «من در زمان انتخابات دوره قبل ریاست‌جمهوری رئیس ستاد هنرمندان آقای روحانی بودم و بعد از انتخاب او می‌توانستم پُست‌های بالاتری را بگیرم، اما احساس کردم باید در جایگاهی باشم که در آن تخصص و تأثیرگذاری بیشتری دارم، به همین دلیل عمارت هنرمند را انتخاب کردم. این عمارت یک ساختمان قدیمی خالی بود و هیچ امکاناتی نداشت و باهمت هنرمندان عزیز این شهر که در صنف خودشان سرشناس هستند اتاق فکر تشکیل دادم و از صفر شروع کردیم و الان به نقطه‌ای رسیدیم که عمارت هنرمند به یک برند تبدیل‌شده و در ایران شناخته‌شده است.»
او می‌افزاید: «اولین نکته این است که به‌هیچ‌عنوان نگذاشتم که عمارت هنرمند، سیاسی شود و دومین موضوع این است که مسائل مالی را برای هیچ مراجعه‌کننده‌ای باز نکردم، یعنی برای ارائه نمایشگاه و برگزاری برنامه فرهنگی و هنری از هیچ‌کس هیچ پولی درخواست نکردیم، حتی کارگاه آموزشی هم برگزار نکردیم و سعی ما این بود که عمارت هنرمند، پاتوقی برای هنرمندان باشد یعنی این عمارت، مکانی بود که هنرمندان دورهم بنشینند و گپ بزنند. البته من از کافه نادری تهران هم الگو گرفتم، این کافه از دیرباز در تهران فعالیت داشته و هنوز هم هست اما فعالیت آن مانند گذشته نیست. کافه نادری پاتوق هنرمندان بود و بااینکه فقط یک کافه بود، اما در دوره‌ای آدم‌های خیلی بزرگی مانند صادق هدایت، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، احمد شاملو، بزرگ علوی و بسیاری از بزرگان دیگر در کافه نادری تبلور پیدا کردند. من هم این موضوع موردنظرم بود و دلم می‌خواست عمارت هنرمند، آدم تربیت کند؛ برای همین به افرادی که برای دیدن برنامه‌ها به عمارت هنرمند می‌آیند مخصوصا خانواده‌ها می‌گویم که حتما فرزندان خود را هم بیاورند تا با این فضاها آشنا شوند؛ درحالی‌که مراکز بسیاری در شهر وجود دارد که در زمینه‌های مختلف فرهنگی هنری کار آموزشی انجام می‌دهند، اما آن‌قدر پول‌های هنگفت می‌گیرند که خانواده از عهده آن برنمی‌آید.»
مدیر عمارت هنرمند تصریح می‌کند: «ما یک گالری کوچک در عمارت هنرمند راه انداختیم که اگرچه گالری استانداردی نیست، اما در روحیه و کار هنرمندان تأثیر بسیاری گذاشته است و هیچ هزینه‌ای برای برگزاری نمایشگاه‌هایشان دریافت نمی‌کنیم و موضوعی که با هنرمندان عزیز مطرح می‌کنیم، این است که نمایشگاه را برگزار کنید و اگر توانستید یک تابلو به اسم خودتان به مراکز فرهنگی سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری اهدا کنید.»

همه امور در عمارت هنرمند به‌عهده هنرمندان است

صلواتی ادامه می‌دهد: «من در این چهار سال رئیس عمارت نبودم بلکه خدمتگزار عمارت بودم و به‌هیچ‌عنوان این‌طور نبود که مدیر باشم و پشت میز بنشینم و دستور بدهم و تصمیم بگیرم، حتی بارها خودم میز و صندلی برنامه‌ها را چیدم و جلوی افراد بلندگو گذاشتم. همه امور برنامه‌ها را به عهده هنرمندان گذاشتم چون آن‌ها بهتر می‌دانند چه کنند. مثلا یکی از کارهای ما اجرای ترانه‌های ایرانی بود که توسط دانشجویان تئاتر برگزار شد، این دانشجویان هرکجا می‌رفتند نه به آن‌ها امکاناتی می‌دانند و نه آن‌ها را جدی می‌گرفتند، اما ما این برنامه را برگزار کردیم و مورد استقبال قرار گرفت و اتفاقا تأثیر بسیاری هم در روحیه این دانشجویان داشت و بعدازآن دیدم که کارهای بیشتری را در نقاط مختلف ارائه کرده‌اند، درحالی‌که تنها امکاناتی که عمارت هنرمند به آنان داد یک مکان و صد عدد صندلی بود، یعنی من کار خاصی انجام ندادم بلکه فقط آن‌ها را جدی گرفتم و کار را به عهده خود افراد گذاشتم. حتی دانش‌آموزی آمد که دلش می‌خواست آثارش را به نمایش بگذارد و وقتی به گالری‌ها مراجعه کرده بود، برای یک هفته درخواست پول زیادی از او کرده بودندیا مثلا افرادی برای برگزاری برنامه نمایشنامه خوانی مراجعه می‌کردند، اما امکانات نداشتند و ما  یک میز و آمپلی فایر گذاشتیم، همین.»
او می‌گوید: «متأسفانه اخلاق ناشایستی که سال‌هاست در این جامعه حاکم است این است که متولیان امر در همه امور تصمیم می‌گیرند، گاهی این متولی در موضوعی تخصص دارد و تصمیم هم می‌گیرد و این ایرادی ندارد، اما اشکال در این است که گاهی مدیر و مسئولی بر مسند امور فرهنگی و هنری نشسته و درباره چنین موضوعاتی تصمیم می‌گیرد ولی هیچ اطلاعی درباره آن ندارد یا با افرادی مشورت می‌کند که هیچ اطلاعی ندارند، وقتی چنین اقداماتی انجام می‌شود مسلم است که فرهنگ و هنر ما درجا می‌زند و به عقب می‌رود. در عمارت هنرمند، هنرمندان خودشان تصمیم می‌گیرند، خودشان برنامه‌ریزی می‌کنند و حتی خودشان صندلی‌ها را در هرجایی که می‌دانند چینش می‌کنند.»

چرا هنرمندان معلول را از سایرین جدا می‌کنید!

این نویسنده و فعال فرهنگی با اشاره به بعضی از فعالیت‌های انجام‌شده در عمارت هنرمند می‌گوید: «در یک دوره به مسئولان جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان گفتم که مدرسه جشنواره را در عمارت هنرمند برگزار کنند و این‌طور هم شد و داوران این جشنواره به این محیط خاص و قدیمی آمدند و بعدازآن چند نفر از این بچه‌ها به سریال‌های بزرگ معرفی شدند و درحال بازی هستند و این یعنی موفقیت. من در این عمارت برای کودکان کار هم برنامه گذاشتم، موسیقی کودکان معلول اجرا شد، نمایشگاه نقاشی کودکان یتیم و بی‌سرپرست برگزار شد. بچه‌ای که هیچ‌کس به او اهمیت نمی‌داده به این عمارت می‌آید و پوستر او چاپ می‌شود و این یعنی ما برای او ارزش قائل شده‌ایم، این یعنی بچه‌های هنری و کودکان و نوجوانان برای من در اولویت هستند. بچه نه‌ساله‌ای که در شاهنامه‌خوانی شاهکار است چرا پرورش و پیشرفت نکند؟ همین‌طور یکی از کارهای مهم ما برگزاری کلاس فن بیان بود که در بسیاری از مراکز با دریافت هزینه‌های هنگفت آموزش داده می‌شود.»
او بابیان اینکه عمارت هنرمند، عمارت همه هنرمندان بود نه‌فقط عمارت آدم‌های خاص، ادامه می‌دهد: «هنرمندان معلول و توان‌خواه برنامه‌های مختلف و متنوعی در این مکان اجرا کردند، سه نمایشگاه هنرمندان نابینای مطلق برگزار شد، نمایشگاه نقاشی معلولان را برگزار کردم چون هنرمند برای من از هر جنسی هنرمند است، چه معلول و چه سالم باشد. بچه‌های معلول بارها در این عمارت اجرای موسیقی داشتند، یعنی شرایط را برای آن‌ها فراهم کردم که فکر نمی‌کردند با هنرمندان دیگر فرق دارند. علی حاج علی زاده هنرمندی است که نمی‌توانست صحبت کند و وقتی من به او گفتم نمایشگاه آثارت را در این مکان برگزار کن بال درآورده بود. نمی‌گویم من کار خاصی کردم چون وظیفه ماست، اما متأسفانه بهزیستی افراد معلول را جدی نمی‌گیرد و آن‌ها را جدا کرده است! چرا؟! مگر بتهوون ناشنوا نبود؟ مگر بتهوون را جدا کردند؟ مگر هلن کلر نویسنده نبود؟ او را جدا کردند؟ شما نمی‌توانید افراد را جدا کنید. من حتی برای بچه‌های کار دو برنامه برگزار کردم. بارها نمایشگاه رونمایی از کتاب و سی دی برگزار کردیم. یکی از نمایشگاه‌هایی که در عمارت هنرمند برگزار شد گل‌آرایی بود، چه اشکالی دارد وقتی فردی در خانه‌اش با کمترین امکانات شرایطی را فراهم کرده و هنر خود را به‌روز کرده است این هنر را در مراکز فرهنگی هنری هم ارائه کند؟»
صلواتی تأکید می‌کند که  این عمارت، جایگاهی است که همه افرادی که به هنر وصل باشند در این مکان جایگاه دارند. او ابراز امیدواری کرد که مدیران بتوانند عمارت هنرمند را اداره کنند، اما ابراز عقیده کرد که اگر بخواهند با روش ریاست عمل کنند جواب نمی‌گیرند.

کارهای فرهنگی باید از فضای اداری بیرون بیایند

مدیر عمارت هنرمند اصفهان می‌افزاید: «مسئله دیگر این است که هنرمندان قدیمی، تاج سر ما هستند، اما اگر ما بخواهیم همیشه درگیر این هنرمندان باشیم کم‌کم خواهیم دید که در دوران خودمان چقدر جوانان نابغه داشتیم و از دست دادیم. باید شرایطی را فراهم کرد که آن جوان بتواند خودش را بُروز دهد. مگر چه اتفاقی افتاد که تاج اصفهانی تاج شد؟ مگر کسایی چطور کسایی شد؟ فاجعه است ما در شهری زندگی می‌کنیم که موقعی تاج و کسایی و علی رفیعی و زاون و شهناز بودند و الان هیچ‌کسی نداریم، ولی این‌قدر مراکز آموزشی زیادند! چرا؟ برای اینکه ما به نوجوانان و جوانان بها ندادیم، ما فقط به گذشته چسبیده‌ایم و نسل حالا را جدی نمی‌گیریم و از طرف دیگر آن‌هایی هم که رئیس هستند فقط پشت میز می‌نشینند و می‌خواهند ساعت دو بعدازظهر هم به خانه بروند! من باید آخرین فرد باشم که از عمارت هنرمند بیرون می‌روم. اگر مدیر فرهنگی بخواهد ساعت اداری از مرکز بیرون برود که نمی‌شود کار کرد! کسانی که می‌خواهند کارهای فرهنگی انجام ‌دهند باید از فضای اداری بیرون بیایند. من عمارت هنرمند را از فضای اداری بیرون آوردم. هیچ‌کسی اینجا رئیس نیست.»
صلواتی تصریح می‌کند: «اگر کار را به دست بچه‌های رشته‌های مختلف هنری بدهی، خودشان بلد هستند برنامه را چطور مدیریت کنند و چه‌کاری انجام دهند، اصلا احتیاجی نیست که تو برای آن‌ها تصمیم بگیری. اگر بگذاری خودشان کار کنند بهترین کارها را ارائه می‌کنند، اما ما دخالت می‌کنیم چون می‌گوییم ما رئیس هستیم، خب معلوم است که جواب نمی‌دهد.»
او درباره دورنمای فعالیت‌های آینده عمارت هنرمند بعدازخودش می‌گوید: «من تجربه هنر سرای خورشید را داشتم، آنجا هم کار خودم بود، حتی اسمش را هم خودم انتخاب کردم اما  الان فقط به یک مرکز آموزش موسیقی تبدیل‌شده است، درحالی‌که مرکز آموزشی که همه‌جا هست! اما ما باید آدم تربیت کنیم، پژوهشگر هنری تربیت کنیم. مگر مرکز فرهنگی در و دکان است! بگذارید دو سه تا از مراکز فرهنگی به‌صورت خاص باقی بمانند، نباید درمورد همه آن‌ها که دید مالی داشت.»

کار فرهنگی نباید سیاسی شود

مدیر عمارت هنرمند می‌افزاید: «چند روز پیش یکی به عمارت و گفت کم‌کم باید کاسه کوزه‌تان را جمع کنید و بروید، من گفتم خب همین الان می‌روم، ایراد تو این است که فکر می‌کنی عمارت هنرمند به من جایگاه داده است، درحالی‌که من به عمارت هنرمند جایگاه دادم. خانه‌های قدیمی زیادی وجود دارد خب اگر می‌توانید راهش بیندازید. این‌همه فرهنگسرا وجود دارد چرا آن‌ها را نمی‌بینیم؟ چقدر بدبختی که دغدغه‌ات فقط اینجا شده است! اگر می‌توانی اشکال ندارد تو بیا و رئیس عمارت بشو، اما موضوع این است که من اگر وسط پارک هم بنشینم بلدم که چه‌کار کنم اما ما این را متوجه نشدیم. اتفاقا من خوشحال می‌شوم نفر بعد از من که به عمارت هنرمند بیاید فعالیت هنری و فرهنگی در این مکان را ادامه دهد، چه اشکالی دارد؟ مگرمن باید دائم یکجا باشم؟! اصلا هیچ‌کس نباید ماندگاری داشته باشد، مگر چه کسی تابه‌حال ماندگار بوده است؟ همه رفتنی هستند اما باید به‌گونه‌ای کارکنید که وقتی رفتید بگویند دمش گرم، نه اینکه فقط چای بخورید و گپ بزنید، این را که همه بلدند.»
صلواتی ادامه می‌دهد: «اگر عمارت را درگیر تفکرات سیاسی کنند اشتباه است. درست نیست که مرکز فرهنگی به محل فعالیت سیاسی تبدیل شود. من بارها به آقای نوروزی هم این حرف را زده‌ام و خواهش کردم معاونت فرهنگی را سیاسی نکنند، معاونت فرهنگی باید جایگاه ویژه فرهنگی باشد. کار سیاسی را می‌توان همه‌جا انجام داد، اما کار فرهنگی را نمی‌توان همه‌جا انجام داد، برای کار فرهنگی متولیان فرهنگی باید جلو بیایند. امیدوارم تیم مدیریتی جدید شهرداری و شورای شهر نگذارند مسائل سیاسی به امور فرهنگی وارد شود.»

متولی فرهنگی باید به‌روز باشد

او تصریح می‌کند: «الان از اداره ارشاد چه چیزی می‌بینید؟ آیا کاری می‌کند که به هنرمندان امید نشان دهد!؟ کانون پرورشی در این چند سال چه‌کاری انجام داده است؟ فقط معاونت فرهنگی شهرداری که سوسوی چراغی را روشن کرده است. ارشاد هیچ کاری نمی‌کند و وقتی به آن‌ها انتقاد می‌کنیم ناراحت می‌شوند، پس بودجه می‌گیرید برای چه‌کاری؟ من اجازه ندادم که فقط تیم فکری خودم در عمارت هنرمند وارد شوند بلکه همه نوع تفکری آمد و هر فردی که در زمینه هنر فعالیت دارد در عمارت هنرمند هم جایگاه دارد، اما اگر در این چهار سال سیاسی عمل می‌کردم عمارت هنرمند، عمارت هنرمند نمی‌شد، بلکه جایگاهی برای عده‌ای خاص بود و در این چهار سال فقط قشری خاص در آن حضور پیدا می‌کردند.»
صلواتی به‌روزنبودن و مطالعه‌نکردن متولیان فرهنگی را بزرگ‌ترین مشکلات فرهنگ و هنر اصفهان دانسته و می‌گوید: «چند روز قبل در جلسه‌ای حضور داشتم و به من گفتند تو چه بیکاری که فیلم می‌بینی؟! من هم گفتم واقعا وااسفا به حال آن متولی فرهنگی که نه فیلم جدید دیده، نه کتاب جدید خوانده و نه موسیقی جدید شنیده! پس‌کار تو چیست؟ وقتی تو به‌روز نیستی، از نمایشگاه‌ها اطلاع نداری، نمی‌دانی کدام فیلم از فلان کارگردان در جهان برنده‌شده است، نمی‌دانی تولد کدام هنرمند است، نمی‌دانی کدام هنرمند فوت‌شده است، پس‌کار شما در این جلسه‌ها چیست؟! این جلسه‌ها به چه درد می‌خورد؟ این جلسه‌ها تا الان چه کارایی داشته است؟ در اصفهان این‌همه مرکز فرهنگی وابسته به ارشاد و سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری و حوزه هنری وجود دارد اما سازمان فرهنگی است که نفسی می‌کشد و من نمی‌دانم بقیه چه‌کار می‌کنند؟ اصلا این‌کاره
 نیستند.»
صلواتی می‌افزاید: «چرا چنین است؟ علت این است که مثلا کار من امور فرهنگی است اما مسئول عمرانی شهر شده‌ام! خب معلوم است همه‌چیز خراب می‌شود. من را مسئول تأسیسات می‌گذارند! من از تأسیسات چه می‌فهمم!؟ متولی فرهنگی باید به‌روز باشد. اینکه به دیدن هنرمندان قدیمی بروم خوب است اما هنرمندان جدید چه می‌شود؟ ما هنرمندان خوب تئاتر بسیاری را در این شهر داریم که ناشناخته‌اند، اما در اینستاگرام افرادی را می‌بینیم که با لهجه اصفهانی دلقک‌بازی می‌کنند و باعث آبروریزی برای شهر اصفهان شده است. دلیل تمام این مصائب این است که جایگاه متولیان فرهنگی ما جایگاه خوبی نیست.»

نوجوانان را ببینید تا هزار تاج اصفهانی و هزار فرشچیان سربلند کنند

مدیر عمارت هنرمند بابیان اینکه باید مراکز فرهنگی شادمانی را تکثیر کنند، ادامه می‌دهد: «من کسی بودم که هشت سال قبل اولین هفته لبخند ایرانی از بیست و سوم تا بیست و نهم اسفندماه را ابداع کردم و کمپینی را به نام هفته لبخند ایرانی به راه انداختم و از مردم خواستم هرسال در این‌یک هفته کدورت‌های سیاسی، اجتماعی و خانوادگی را کنار بگذارند، یعنی من می‌خواستم با این کمپین، شادی و نه لودگی را منتقل کنم، چراکه لودگی با شادی فرق می‌کند و تلاش کردم در عمارت هنرمند نیز محیطی را فراهم کنم که وقتی افراد به آن محیط می‌آیند احساس غربت و خستگی نکنند و شاد باشند.»
او می‌گوید: «من در اجرای برنامه ها ی عمارت جایگاه ویژه‌ای برای مسئولان نمی‌گذارم و کسی را به‌جز هنرمندان به‌طور ویژه دعوت نمی‌کنم، چون معتقدم آدم‌های اجرایی وظیفه‌دارند در برنامه‌ها شرکت کنند و من نباید آن‌ها را دعوت کنم بلکه کسی که مسئول فرهنگی فلان سازمان است خودش باید بررسی کند که در عمارت هنرمند چه برنامه‌هایی اجرا می‌شود.  در عمارت هنرمند شرایطی را ایجاد کردم که کسی احساس خستگی نمی‌کند، کسی رئیس بازی درنمی‌آورد، کسی برای دیگری تصمیم نمی‌گیرد. در فلان برنامه عمارت هنرمند به تو نمی‌گویند کجا بنشین و تو هرکجا خواستی می‌نشینی و به همین دلیل احساس می‌کنید که عمارت هنرمند خانه شماست. من در این عمارت برای کسی تصمیم نمی‌گیرم و تنها اولویت عمارت هنرمند همین است به همین دلیل شما احساس راحتی می‌کنید.»
این نویسنده تأکید می‌کند: «ما متأسفانه چون خودمان این‌کاره نیستیم چوب لای چرخ افرادی هم می‌گذاریم که در این مسیر فعالیت می‌کنند، درحالی‌که اگر بگذارید جوان ترها دیده شوند از این شهر هزار تاج اصفهانی و هزار فرشچیان سربلند می‌کنند. ما در این سال‌ها بچه هارا ندیدیم و فقط از کنارشان رد شدیم و گفتیم خوب است. وقتی خواستم قصه‌خوانی خاله‌سوسکه و آقاموشه را در عمارت هنرمند برگزار کنم همه به من خندیدند، اما بعد دیدند که چه جمعیتی آمده است و ما چگونه با بچه‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم. متأسفانه ما همیشه یکدیگر را مسخره کرده‌ایم چون خودمان بلد نیستیم.»

به امور فرهنگی نگاه سیاسی نباید داشت

صلواتی می‌گوید: «یکی از کارهایی که خیلی دلم می‌خواست در عمارت هنرمند انجام دهم این بود که موسیقی‌های فولکلوریک اطراف اصفهان را در این عمارت برگزار کنم، دلم می‌خواست امکانات و جایگاهی را برای کودکان و نوجوانان فراهم کنم که با موبایل‌هایشان کلیپ و موسیقی تهیه کنند، اما متأسفانه این امکانات را ندارم. استعدادهای بسیاری درون آن‌ها وجود دارد که ما می‌توانیم با استفاده از آن‌ها حتی در دنیا پول دربیاوریم، اما متأسفانه مغزها و دیدگاه‌ها کوچک است و من امیدوارم به دیدگاه‌ها و اندیشه‌هایمان وسعت دهیم و دریادل باشیم و تنگ‌نظرانه به موضوع‌ها نگاه نکنیم. یادمان باشد که اگر با وسعت باز به همه‌چیز نگاه کردیم می‌توانیم هر کاری را انجام دهیم.» او ادامه می‌دهد: «من عمارت هنرمند را درست کردم نه عمارت فرید صلواتی را، یعنی یادمان  باشد میدان نقش‌جهان هم متعلق به شاه‌عباس بود اما او همه‌کاره میدان نبود بلکه آدم‌هایی را آورد که این میدان را بسازند و آیندگان لذت ببرند. همه قرار نیست باشند و بمانند بلکه همه‌چیز متعلق به آیندگان است. قرار نیست فرید صلواتی همیشه باشد. من در یک دوره‌ای می‌آیم و می‌روم. یک روز این طیف می‌آیند و آن طیف می‌روند و برعکس. مهم این است که فرید صلواتی برای تو مهم نباشد و نگویی فرید صلواتی کاسه کوزه‌ات را جمع کن برو. ما رفتیم اما فردا قرار است فرزند خودت در همین شهر زندگی کند. اگر می‌بینی افراد دارند واقعا کار فرهنگی و هنری می‌کنند سربه‌سرشان نگذارید. جایگاه آدم‌ها را درست بشناسید، آدم‌های متخصص را در مراکز فرهنگی جای دهید. بگذارید کسانی در جایگاه فرهنگ و هنر این شهر قرار بگیرند که تخصص و دغدغه فرهنگی و هنری دارند.» مدیر عمارت هنرمند تأکید می‌کند: «آیا عمارت هنرمند در این چهار سال سیاسی بود؟ نه. اگر به امور فرهنگی هنری نگاه سیاسی داشته باشیم خواهیم باخت. همان‌طور که در گذشته باختیم بقیه آن را هم خواهیم باخت. آدم‌های فرهنگی و به‌روز باید مسئول مراکز فرهنگی باشند. »