بخش اول «مؤلفهها و مضامین مفاهیم هنر سنتی و هنر معاصر» نام دارد و شامل دو مقاله با عنوان «تأملی انتقادی درباره مفهوم هنر سنتی نوشته امیر مازیار» و «مقدمهای بر هنر معاصر (بررسی موردی برخی از مؤلفهها و مضامین هنر معاصر) نوشته محمدعلی نقی زاده» است. بخش دوم نیز که «درآمدی بر روند نوگرایی در هنر اصفهان» نام دارد شامل پنج مقاله با عنوانهای «نقاشی اصفهان؛ روایت چهار قرن همنشینی کهنه و نو، نوشته بابک مفیدی»، «خوانش و گذار از سنت و ایجاد نسبت با رسانههای نوین هنری (سیر هنری ایران در سده اخیر از سنت به معاصر، با تأکید بر هنر اصفهان) نوشته بهروز سهیلی اصفهانی و مهسا نجات»، «اصفهان گوشهای بی دستگاه (تحلیلی بر هنر امروز اصفهان) نوشته رسول معرکنژاد»، «سرمایههای نهادی-گروهی در آغاز شکلگیری هنر معاصر؛ با تأکید بر شهر اصفهان نوشته رسول کمالی دولتآبادی» و «شکلگیری هنر معاصر و چگونگی تأثیرگذاری آن بر هنرمندان ایرانی (با تأکید بر هنرمندان اصفهانی) نوشته علی سجادیه» است. آنچه میخوانید پاسخهای «علیرضا ارواحی»، «رسول کمالی» و «مرتضا بصراوی» درباره پرسشهای مطرحشده درباره کتاب «هنر، معاصر، اصفهان» و ضرورتهای نگارش آن است.
چرا تألیف کتاب هنر معاصر در اصفهان ضرورت دارد؟
یکی از اولین پرسشهایی که پیش روی هنرمندان معاصر و علاقهمندان به مباحثی از این دست قرار میگیرد، چیستی هنر معاصر است. «هنر معاصر» مفهومی متغیر و با حدود مفهومی تقریبا نامشخص است. با وجود این میتوان مؤلفههایی را در روند شکلگیری مفهوم هنر معاصر در غرب شناسایی کرد. هنر معاصر به یک پدیده جهانی درآمده و هنرمندان کشورهای متفاوتی را جذب کرده است و هنرمندان در هر نقطه از جهان با توجه به سابقه هنری و فرهنگی خود به هنر معاصر روی آوردهاند. در رابطه با هنر معاصر در زمان و مکان دیگر میتوان چندین پرسش مطرح کرد: برای مثال، شرایط مکانی و زمانی به چه میزان بر شکلگیری هنر معاصر تأثیر گذاشتهاند؟ هنر معاصر در کشورهایی همچون ایران که شرایط مکانی و زمانی متفاوتی را سپری کرده، چگونه نمود یافته است؟ و هنرمند ایرانی این هنر را چگونه درک میکند؟ هنرمند ایرانی این هنر را با چه ویژگیها و مؤلفههایی میتواند تجربه کند؟ آیا تفاوتی میان آثار هنر معاصر در تهران با اصفهان وجود دارد؟ چه تفاوتی میان درک یک تهرانی از هنر معاصر با یک اصفهانی وجود دارد؟پرسشهایی از این دست، ضرورت پرداختن به مفهوم هنر معاصر در اصفهان را بیش از پیش آشکار میکند. چرا که این هنر در اصفهان، مفهومی است که چندان به آن پرداخته نشده و با پرسشهای فراوانی همراه است. همچنین اصفهان بهعنوان شهری که همواره با هنر سنتی و صنایع دستی انس گرفته و نسبت میان سنت با ساخت آثار هنری معاصر در آن چندان مشخص نیست و بعضا آثار نگارگری و خوشنویسی به عنوان آثار هنر معاصر شناخته میشوند!
کتاب هنر معاصر اصفهان شامل چه بخشهایی است؟
برای پیشبرد بهتر این مباحث، برای کتاب دو بخش در نظر گرفته شده: بخش اول دو مقاله دارد و به دو مفهوم «هنر سنتی» و «هنر معاصر» میپردازد. این دو مقاله بر تفاوت و تمایز موجود میان این دو مفهوم تأکید میکنند و پیشفرضهایی را پیش روی خواننده میگذارند تا با توجه به این پیشفرضها بخش دوم را مطالعه کند. پنج مقاله بخش دوم به نوجویی هنر در اصفهان و سابقه آن و در ادامه به گروهها و نهادها و هنرمندان میپردازند.
در این کتاب تا چه اندازه از پژوهشهای کتابخانه و میدانی استفاده شده و آیا شامل داده و مباحث تحلیلی نیز میشود؟
همه مقالات بر پایه پژوهش کتابخانهای نوشته شدهاند و با توجه به موضوع مقاله، از پژوهش میدانی استفاده شده است. این نوع پژوهش در دو مقاله آخر که به گروهها و نهادها و ویژگیهای آثار هنرمندان پرداخته میشود، اهمیت ویژه یافته است. نویسندگان مقالات این کتاب، دادههای خود را به صورت تحلیلی و تفسیری پژوهش کردهاند.
چه زمانی هنر در اصفهان از حالت سنتی فاصله گرفت و به سمت نو شدن پیش رفت؟
هنر اصفهان کماکان با هنر سنتی پیوند دارد، اگرچه تلاشهایی را برای نوشدن داشته است. این نوجویی و نوخواهی را میتوان بهطور مشخص از زمان صفویه دید. اصفهان کماکان تمایل دارد هویت خود را با مکاتب فکری، ادبی و گذشته بصری عصر صفوی پیوند بزند. اثر هنری برای بسیاری از اصفهانیها، هنوز یک تولید دستساز ظریف و موزون (مانند مینیاتور، خوشنویسی، میناکاری و…) دانسته میشود. برخی بدون درنظرگرفتن مؤلفهها و ویژگیهای هنر معاصر، هر اثر ساختهشده در تاریخ فعلی را هنر معاصر تلقی میکنند و انتظار دارند که همچنان آثار خوشنویسی، نگارگری و نقاشی سنتی با همان شیوه گذشته و گذشتگان در مکانهایی همچون موزه هنرهای معاصر اصفهان به نمایش درآیند. اما هنرمند برای ساخت اثر معاصر نیاز دارد که تمام قواعد پیش از خود و زیباییشناسی هنر را کنار بگذارد و از هنجارهای هنری شهر خود بگریزد و یا این هنجارها را نقد کند. زمینه شکستن قواعد و هنجارهای زیباییشناسی در غرب پس از چند دهه فراهم شد، ولی در شهر اصفهان سنتهای هنری کماکان دارای اهمیت و باعث مباهات غالب شهروندان اصفهانی است. جهان نیز به اصفهان چنین مینگرد و ثبت جهانی اصفهان بهعنوان شهر صنایع دستی در یونسکو نتیجه نگاه غرب به سابقه سنت هنری و صنایعدستی اصفهان است. بسیاری از مدیران و کارگزاران هنری در این شهر نیز با توجه به این برایند تاریخی، برنامهریزیهای کلان میکنند و حاضر به فرارفتن از آنچه بهطور غالب جریان دارد نیستند. امروزه نیز هنرمندان اصفهانی تلاشهای پراکنده و بعضا منسجم برای خوانش متفاوتِ سنت و رسیدن به نوگرایی در هنر داشتهاند. انتخاب مؤلفهها و مدیومهای هنر معاصر، بخشی از این تلاشهاست.
این نوشدن در چه مؤلفههایی از هنر معاصر ایجاد شد؟
لزوما معاصریت گسستن از سنت و فرهنگ زیسته خود نیست. بلکه بازنگریستنِ هر بستری است که فرد در آن میزیسته است و میزید. به نظر میرسد که پرداختن به این موضوع (شناخت هنر معاصر و نسبت آن با هویت و سنت یک جامعه) بهصورت دقیق و مبسوط برای مدیران هنری یک جامعه و پس از آن برای هنرمندان و صاحبنظران لازم و ضروری است. چراکه این پاسخ میتواند بسیاری از مناقشات فعالان حوزه فرهنگ و هنر شهر را آشکار و میان آنان گفتوگو و تعامل و همکاری ایجاد کند و مهمتر از همه، شناخت هنر معاصر باعث میشود تا مدیران هنری شهر با آگاهی بیشتر و تردیدهای کمتری نسبت به این هنر، برای هنر شهری و جریانهای فرهنگی برنامهریزی داشته باشند و در طراحی برنامههای شهری، از حداکثر قابلیتها و توان هنرمندان معاصر سود جویند. همچنین این شناخت، امکان ایجاد آثار خلاقهای را برای هنرمندان سنتی ایجاد میکند؛ آثاری که ضمن شناخت آموزههای گذشته و جهان زیسته صنعتکار سنتی، وجهی نو یافتهاند و میتوانند بروندادهای ماهوی یک جامعه را در نسبت با هنر جهانی مطرح کنند. تفکر سنتی جامعه اصفهانِ در حال گذار و متأثر از جریانهای هنر معاصر است و نگاه به مؤلفههایی همچون بستر یا زمینه و رسانه و کارماده تغییر کرده است.
آیا این نوشدن موجب شکلگیری هویتی تازه برای هنر اصفهان شده است؟ تا چه اندازه میتوان هنر معاصر اصفهان را بخشی از هویت هنر اصفهان دانست؟
این کتاب درآمدی برای شناخت مفهوم «هویت» در بستر هنر است که این شناخت عملکردهای متفاوتی را پیش روی هنرمندان هنر معاصر میگذارد، چراکه خود این مفهوم دو وجه متفاوت و حتی متضادی را پیشنهاد میدهد. مفهوم هویت ریشه در زبان لاتین دارد و از «Identitas» که از «Idem» یعنی مشابه و یکسان آمده ریشه میگیرد. این مفهوم از یک جهت به ویژگیهای همسان و از طرف دیگر به ویژگیهای متفاوت و متمایز که امر دستهبندی را امکانپذیر میکند اشاره دارد، چرا که با دستهبندی میان امور بر مبنای شباهتهایشان، بر تفاوتها نیز تأکید گذاشته میشود. هویت همواره پویاست و اصول ثابت برای آن نمیتوان درنظرگرفت و به مجموعه خصوصیات و ویژگیهای فرهنگی اطلاق میشود که ممکن است بهصورت فردی یا گروهی دیده شود. آنچه یک گروه از هنرمندان را هویت میبخشد شباهتی است که باعث تفاوت آنها از دیگر گروهها میشود. شباهت و تمایز معناهایی هستند که هنرمندان آنها را میسازند و فرهنگ فرایند تمایز و شباهت را عینیت میبخشد. این کتاب به مؤلفههای هنر معاصر در اصفهان و هویت هنر جدید در اصفهان و به تشابه و تفاوت موجود میان آثار هنر امروز با غرب میپردازد و آثار هنرمندان هنر امروز را دارای ویژگیهای مخصوص به خود میداند. آثار هنریای که گاهی در مواجهه با هنر سنتی قرار میگیرند در پی بازنمود جهانی هستند که محدودیتها در آن رنگ میبازد و هر کارماده و رسانهای میتواند دارای اعتبار باشد و هنرمند را برای بیان ایده و دغدغههای زیست فردی و اجتماعی یاری کند. همچنین خود انتقادیِ هنرمند و هنرگردان بهعنوان دریچهای مهم برای نوآوری هنری دانسته میشود؛ چراکه نخستین گام برای رویارویی با امور سپریشده و سنتی، به پرسشگرفتن سابقه مألوف و مأنوس است.