برای بازآفرینی دولتخانه صفوی هیچ سندی معتبرتر از نقشهای نیست که انگلبرت کمپفر گردشگر اروپایی در بیش از سیصدسال پیش، از این شهر ممنوعه با دقت زیاد ترسیم کرده است. در این نقشه، دولتخانه یک ذوزنقه غول آساست که از دروازه دولت در شمال غربی آغاز میشود و به ورودی دولتخانه از سمت چهارباغ یعنی خیابان آمادگاه امروزی ختم میشود. سه ورودی هم از سمت میدان نقشجهان به دولتخانه میپیوندد. پشت مطبخ، گذر سعدی و راه شاهی. رکابزنی خود را از گذر سعدی شروع میکنیم. جایی که روزگاری یکی از امنیتیترین نقاط پایتخت صفوی محسوب میشده است. یعنی ورودی حرمسرا. امروزه جای سردر زیبای این گذرگاه که به سردر خورشید معروف بوده خالی است. بر اساس نقشه کمپفر سه ایست بازرسی در امتداد این گذرگاه تا محل امروزی خیابان استانداری وجود داشته است. در ایستگاه بازرسی اول، خواجهسرایان سیاهپوست، در ایستگاه بازرسی دوم و سوم خواجهسرایان سپیدپوست پاس میدادهاند و هرگونه عبورومروری را به منطقه حرمسرا که در قلب دولتخانه واقع بوده کنترل میکردهاند. حالا چهارصد سال بعد از این همه سدهای محافظتی رکابزدن در این گذرگاه حس و حال خاصی دارد.
طویله، اما نه یک طویله معمولی!
سراسر دیوارهای شمالی گذر حرمسرا در زمان صفوی مربوط به باغی بوده به نام باغِ تالار طویله. انگلبرت کمپفر که در زمان شاهسلیمان صفوی در اصفهان بوده، علت نامگذاری این عمارت را اینطور شرح میدهد: «اسم طویله از آنجا آمده که روزگاری اسبهایی را که باید همواره برای سواری شاه آماده داشت در اینجا نگاه میداشتهاند. اما فعلا اصطبل را به آن طرف حرمسرا انتقال دادهاند (محل کنونی خیابان باغ گلدسته) تا بتوان این فضا را به باغی زیبا که زینت اصلی آن کاخ طویله و فوارههاست تبدیل کرد». این کاخی که از آن یاد میکند، در دوره جانشین شاهعباس یعنی شاهصفی به سبک تالارهای ستوندار در وسط این باغ بنا شد. این در نوع خودش جزو اولین کاخهای ستوندار اصفهان بود که با معماری برونگرا کاربری تشریفاتی پیدا کرد. چنانکه در همین کاخ تالار طویله شاهسلیمان و احتمالا شاه سلطان حسین تاجگذاری کردند. کمپفر، توصیف دقیقی از کاخ طویله دارد: «… این کاخ دارای تالاری است با چهار ستون هشتضلعی که پیشآمدگی مسطح لبه بام را نگاه داشته است… در وسط یک حوض مرمری بزرگ چهارگوش است که در آن آب از فوارههای بسیاری بالا میزند. روی آن شمعدان بلوری آویخته است که هدیه شهر ونیز است به حضور شاه. در طرف پشت سرپوشیده، ایوان بسیار مزینی است که در شرفیابیها تخت شاه را آنجا قرار میدهند. همه جا را با گشادهدستی فراوان به طلا و آیینه آراستهاند. درجشنها از فضای جلوی ایوان نیز استفاده میکنند تا تنگی فضای تالار را جبران کرده باشند. بدین منظور آن را با فرشهای ارغوانی مفروش میکنند؛ در حالی که برای جلوگیری از تابش خورشید پارچهای را به عنوان سایهبان به کار میبرند». این باغ هم مثل چهلستون یک استخر یا به قول صفویان، دریاچه بزرگ در جلوی کاخ داشته. کاخ تالار طویله و باغ زیباش سرنوشتی بهتر از سایر بناهای دولتخانه نداشت. ظاهرا این کاخ زیبا و مهم به تحریک خواهر ظلالسلطان تخریب شد. کمی بعد انجمن ولایتی اصفهان که در پی مکانی برای اسکان دستهجات نظامی واسبهای آنها بوده، باغ طویله را برای این کار مناسب تشخیص میدهد. مذاکرات انجمن ولایتی در این زمینه خواندنی است: «طویله بزرگ جنب سردر خورشید در میدان نقش جهان است. آخورهای سنگی را میشکنند و میدهند به فخارها و آجرهای او را خراب کرده میبرند. چرا اینطور میکنند!؟ خوب است مقرر شود همین طویله برای اسب توپخانه باشد». در انتهای این مذاکرات هم آقا نورالله نجفی تأکید میکند: «از انجمن نوشته شود به اداره بلدیه که غدغن کرده خراب نکنند». اما شوربختانه این باغ هم به مرور از میان رفت تا اینکه در دوره پهلوی بخش بزرگی از آن به مدرسه سعدی اختصاص داده شد که خودش امروزه یک بنای تاریخی محسوب میشود. سایر بخشهای باغ را هم امروزه بناهایی از قبیل مدرسه و کلانتری اشغال کرده است.
پشت دیوارهای حرمسرای شاهی
خب این قصه پرسوز وگداز تالار طویله پایانی ندارد. رکابزنان به انتهای گذر سعدی که میرسیم، از سکوت خوشایند نقش جهان به هیاهوی خیابان استانداری وارد میشویم. خیابانی که قلب دولتخانه را دریده و بافت تاریخی این محله را از بین برده. اگر این دوچرخه خاصیت ماشین زمان را داشت، اکنون در برابرتان دیوارهای بلند حرمسرای شاهی قد برافراشته بود. پشت این دیوارها بیگمان پررمز و راز ترین مکان هر امپراطوری قرار دارد. حتی سفرنامهنویسانی نظیر ژان شاردن که همه گوشه و کنار پایتخت صفوی را دیدهاند و همه درها به رویشان باز بوده پشت درهای بسته حرمسرا ماندهاند و به قول خودش: «…در چنین جاهایی آسان نمیتوان راه یافت و به بخت و اقبال زیادی نیاز است…». رکابزنان عرض خیابان را طی کنید و در مقابل حیاط استانداری اصفهان توقف کنید. حالا دقیقا داخل حرمسرا هستیم. حرمسرای شاهان صفوی مجموعهای از کاخها و باغهای مصفا بوده که در شمال از دیواره چهلستون شروع میشده و در جنوب به باغ گلدسته و هشتبهشت ختم میشده است. مرز غربی حرمسرا به باغهای چهارباغ و خیابان آمادگاه کنونی منتهی میشده و حد شرقی آن، ورودیهای میدان نقش جهان بوده است. در زمانهایی که حرمسرا نیاز به مرمت داشته و زنان شاه را از آن خارج میکردهاند، کسانی نظیر شاردن بخت بازدید از آنرا پیدا میکردهاند. همراه او وارد باغ اصلی حرمسرا میشویم. باغی همچون بهشت با نام بهشت آیین: «… پس از سردر بزرگ، مسافتی دور از آن، تا جایی که نگاه را قوت رسیدن است باغهایی است که درختان انبوه و سردرهم آورده دارد. در فاصله صد و بیست قدمی، چهار بنای بزرگ واقع است…». شاردن اسامی این چهارکاخ را مهمانخانه، آینه خانه، عمارت دریاچه و عمارت فردوس ذکر میکند. عمارت دریاچه نامش را از استخربزرگ جلویش گرفته که قطرش بیست قدم است. شاردن این دریاچه مصنوعی زیبا را که احتمالا جایی در حوالی عمارت استانداری و کتابخانه مرکزی شهرداری کنونی بوده است، اینطور توصیف میکند: « …در میان دریاچه باغچه سرسبزی است به قطر سیپا که سطح آن از روی آب فقط شش انگشت بالاتر است و دور آن طارمی زراندودی نصب کردهاند. سراسر کنارههای استخر… با قطعات چهارگوش مرمر سفید فرش شده و قایق کوچکی در آن است که برای گردش روی آب یا رفتن به باغچه از وجود آن استفاده میشود». در این مجموعه مجلل عمارتی هم بوده که بیشک از شاهکارهای معماری صفویه به شمار میرفته است. «…در یکی از کاخها عمارتی سه طبقه روی ستونهای چوبی زرین ساخته شده که میتوان آن را غار نامید؛ زیرا آب در همه طبقات عمارت در جویهای باریک جریان دارد و به صورت آبشار از اتاقی به اتاق دیگر فرو میریزد، چنان که اگر کسی به هر یک این اتاقها درآید، میپندارد که در چهار جانبش آب جریان دارد. آب را با ماشین از چاهی که در آن نزدیکی است وسیله لولهای به بالا انتقال میدهند… .» حرمسرا محل سکونت شاه و زنان پر تعدادش بوده. شاردن بر اساس شنیدههایش درباره این سکونتگاهها که در محوطه حرمسرا بوده نوشته:
«…شمال و جنوب این بناها باغ است و به دو سو گشوده میشود…در این عمارت شاه و سوگلیهایش با بیست زن دیگر که همه مورد نظر و دلخواه او هستند، زندگی میکنند. زنان دیگر در اتاقهایی که در طول دیوار این محوطه ساخته شده و همانند خوابگاههای دیرهاست، ساکنند. زنان در طبقه زیر و خواجهها در طبقه بالا مسکن دارند. مقدار این بناها به صد و پنجاه تا صد و هشتاد میرسد و در آنها هشتصد تا نهصد تن اقامت دارند.» در انتهای این مجموعه بیهمتا قصر شاه وجود داشته است. اما این باغ بهشت آیین برای ساکنانش چندان هم بهشتآسا نبوده. زنانی که میتوانستهاند در یک ماراتن سنگین خود را در دل شاه جا کنند زندگی بهتری داشتند. آنها که نمیتوانستند در تصفیههای بزرگی که در حرمسرا رخ میداده قربانی میشدهاند و احتمالا به عقد سایر درباریان درمیآمدهاند. حتی بسیاری از فرزندان متولد شده در حرمسرا با نظارت ملکه مادر در صورتیکه شمار فرزندان حرمخانه زیاد میشده، بی رحمانه به قتل میرسیدهاند. نقش خواجهها در حرمسرا بسیار کلیدی و مهم بوده است. آنها به دلیل نابارور بودن، امور داخلی حرمسرا را بر عهده داشتهاند و بدین ترتیب نفوذ فوقالعاده زیادی نیز در دربار و بر شخص شاه نیز داشتهاند. برگردیم به زمان حال. از پشت نردههای حیاط استانداری شاید تنها بخش باقیمانده حرمسرا همچنان قابل مشاهده باشد. یعنی تالار اشرف که باید امیدوار بود روزی به روی عموم مردم باز شود.
بوی خوش غذا در مطبخهای شاهی
کمی جلوتر یکی دیگر از ورودیهای حرمسرا یعنی ورودی پشت مطبخ بوی خوش غذاهای صفوی را در مشام تاریخ به یادگار گذاشته است. شاردن نوشته: «…مقدار مصرف گوشت مطبخ پادشاه مشخص و معین است؛ بدین شرح که برای غذای ظهر چهار بره و سی مرغ و برای خوراک شب، نیمی از این مقدار طبخ میشود…» این غذاها در دو بنای کاروانسرامانند که در ضلع جنوبی گذر پشت مطبخ واقع بوده طبخ میشده است: «…در آنجا دو کاروانسرای بزرگ است که مطبخ نامیده میشوند؛ زیرا در یکی از آن دو، آشپزخانههای شاه مستقر است و یکی از آنها قصابخانه کاخ سلطنتی است. افزون بر این کشتارگاه نیز میباشد. پرندگانی که در آشپزخانه شاهی به کار میرود را در آنجا نگهداری میکنند». حالا برای ادامه بازدید از دولتخانه دو راه در پیش داریم. یا رکابزنان به بلوار هشتبهشت برویم و از کنار بیمارستان خورشید در امتداد باغ گلستان که دیگر نیست، حرکت کنیم و مجموعه حرمسرا را در امتداد خیابان باغگلدسته پشت سر بگذاریم؛ یا از خیابان بهشتینژاد راه را کوتاه کنیم و به دروازهدولت برسیم.
یک انگورستان صفوی
به دنبال خیابان باغگلدسته پیش از اینکه به دروازهدولت برسیم، با یک فضای باز شهری روبهرو میشویم که درِ غربی چهلستون به آن باز میشود. معمولا عابران بدون توجه به این فضای باز از کنارش عبور میکنند و نمیدانند که در حال قدمزدن در یکی از باغهای دولتخانه صفوی بهنام انگورستان هستند. انگلبرت کمپفر که این باغ را در دوره صفوی دیده نوشته: «به این باغ برای آن انگورستان میگویند که تاکها را در آنجا بر بالای میلههای بلند جای دادهاند. این تاکها را ردیفردیف کاشتهاند و مصرف انگور حرمسرا از آنجا تأمین میشود. هرچند که بیشتر از تفریح و تفرج منظور عملی دیگری در کار تأسیس این باغ دخیل بوده و به همین دلیل به آرایش و پیرایش آن همت نگماشتهاند، اما باز به علت بناهای کوچک قشنگ، درختان و راهروها و بیش از همه به خاطر آبراهههای خود سخت مورد تمجید است». شاید این باغ قابل احیاترین باغ دولتخانه صفوی در حال حاضر باشد. در این صورت درب غربی چهلستون هم به این فضا باز میشود و پیوستگی تاریخی این دوباغ کاملا بازسازی میشود.
یک خیابان، یک حمام، یک میدان
خیـــابــــان ســپه یــــکی از قـــدیمیتـــرین خیابانهای اصفهان است که در اوایل عصر پهلوی بنا شده است. پیش از آن اینجا یک گذرگاه عمومی بود که از بین چند کاروانسرا و فضای مسقف مردم خود را به میدان نقش جهان میرساندند. رکابزنان از خیابان سپه به تقاطع شرمآور خیابان حکیم میرسیم. حالا چرا شرمآور؟ چون هنوز سی سال از تخریب یکی از اجزای دولتخانه در این مکان نگذشته، در نیمه شب بیستوسوم فروردین ماه سال 1374 اتفاق عجیبی افتاد. رهگذرانی که تا روز قبل در خیابان سپه از مقابل درِ بسته حمام خسروآقا عبور کرده بودند، صبح فردا با جای خالی این بنای تاریخی مواجه شدند. یک جای خالی تاریخی و انبوهی از سوالات بیپاسخ. طرح امتداد خیابان استانداری تا خیابان عبدالرزاق تا پیش از فروردین 1374 به دلیل وجود حمام صفوی همواره به بایگانی سپرده شده بود؛ اما پس از اینکه در سال 1359 بخشی از گرمخانه حمام به وسیله بمب دستی ویران شد و همچنین در پی رواج شایعاتی مبنی بر بدنام بودن این مکان، مسئله پیچیده ساخت خیابان حکیم در آن نیمهشب نحس، با تخریب کامل حمام حل شد. حمامی که به گفته مورخان یکی از بزرگترین و زیباترین حمامهای تاریخی اصفهان و شاید ایران بوده که البته بخش بزرگی از آن تا آن تاریخ تخریب شده بود. استاد همایی که از نزدیک این بنای زیبا را دیده بوده آن را اینطور وصف میکند: «…حمام و باغچه و طویله و سایر متعلقاتش در حدود بیست جریب شاه میشد. بینه و گرمخانهاش در وسعت و صفا و طراوت و تزیینات کاشیکاری و نقاشی نظیر نداشت. بنای حمام… تمام از آجر و سنگ مرمر و تزییناتش همه کاشیکاری معرق بود. در صفههای اطراف بینه و وسط صحن چندین حوض و آبگیر بزرگ و کوچک داشت که در طراوت و دقایق صنعت واقعا تماشایی بود. من مکرر آن حمام عجیب را دیده بودم واقعا قلم از وصفش عاجز است. فقط کاشیهای معرق و سنگ مرمرهای سفید یکپارچه که در این حمام به کار رفته بود، میلیونها تومان ارزش داشت… چهارخلوت بزرگ در چهارزاویه داشت که هر کدام منفردا به قدر حمامهای بزرگ بود…پنج خزینه بزرگ و کوچک داشت به استثنای چارحوض (چاله حوض) که استخری پهناور بود و در تابستانها آن را آب سرد میکردند و شناوران و آببازان آنجا میرفتند». یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این حمام که شاید در هیچ گرمابه دیگری در ایران نظیر نداشته، به گفته همایی این بوده که: «… پشت حمام (امتداد فعلی خیابان حکیم) باغ بسیار وسیع و باصفا بود متعلق به حمام که سربینه دربهای منبت شیشهکاری به باغ داشت و از این جهت سربینه به حدی روشن بود که میگفتی بنای غیر مسقف است. هندسه و معماری حمام خسروآقا در حمامهای اصفهان نظیر نداشت…». حمام خسروآقا در سمت شمال میدانی قرار داشته که به دلیل داشتن چهار حوض به همین نام مشهور بوده است. تالار تیموری یکی از اجزای همین میدان بوده که در دوره صفوی بهعنوان دبیرخانه از آن استفاده میشده است. بازار مسگرها هم در شرق به این میدان باز میشده، ولی شوربختانه با نابودی میدان در عصر خیابانکشیها، هویت این بخش از دولتخانه هم عمیقا مخدوش شد.
تاریخ بر پایه چهلستون
حالا به آخر گشتوگذارمان در دولتخانه صفوی رسیدهایم. چهلستون مهمترین کاخ دولتخانه صفوی خوشبختانه هنوز هست و هرچند زخم زمانه بر تنش مانده، چشم و چراغ کاخهای ایران است. قبل از ورود به باغ، فضای باز جلوی مجموعه، یادآور بنایی به نام باغ کاج است که در دوره قاجار بسیار فعال بوده و در عصر مشروطه ادارات اصفهان در آن قرار داشته، اما به دلیلی که هرگز به ذهنم خطور نمیکند از بین رفته است. سردر شرقی باغ چهلستون در عصر صفوی هم مسیر اصلی دسترسی به این مجموعه سلطنتی بوده. چهلستون در ادامه معماری تالارهای ستوندار اصفهان، احتمالا در دوره شاه عباس دوم با تکمیل بنای قبلی ساخته شده و برای برگزاری مراسمهایی نظیر جشن نوروزی یا پذیرایی از سفرای خارجی استفاده میشده است. هر چند از آیینهکاریهای بدنه تالار و ستونها دیگر خبری نیست و دست یغماگری ظلالسطانی همه را از بین برده و در کاخهای شخصیاش استفاده کرده، اما هنوز هم شکوه این بنا پس از این همه سال در چشم مینشیند. تابلوهای دیواری چهلستون جزو معدود نمونههای نقاشیهای دیواری با عظمت عصر صفوی و افشاری است که هر کدام داستان مفصلی دارد. به خصوص نقاشی شکست چالدران که احتمالا به دستور نادرشاه برای خوار و خفیف کردن صفویه بر دیوار نقش شده و بعدا در عصر قاجار مرمت شده است. در دوره قاجار هم چهلستون نقش محوری خود را در زمینه سیاست شهر بازی میکرد و مکان استقرار حاکمان شهر از منوچهرخان معتمدالدوله تا ظلالسطان بود. در عصر مشروطه هم چهلستون محل برگزاری جلسات انجمن مقدس ولایتی اصفهان بود.
چهلستون، سنگر مشروطه
در 23 جمادیالاول سال 1326 ه.ق محمدعلی شاه مجلس مشروطه را در تهران به توپ بست و استبداد صغیر شروع شد. در اصفهان مشروطهخواهان به نشانه اعتراض در چهلستون تحصن کرده و خواهان خاتمهدادن به استبداد صغیر شدند. روزنامه انجمن مقدس ولایتی اصفهان در شماره 27 خودش که به تاریخ 20 جمادیالاول 1326 ه.ق منتشر شده این رویداد را گزارش کرده است: «عصر یوم پنجشنبه 11، در چهلستون انجمن فوقالعاده تشکیل یافت. تلگرافاتی که از تبریز و رشت در باب مخالفت شاه با مجلس مقدس رسیده بود در انجمن قرائت شد… در انجمن مذاکرات زیاد بین اعضا شد و از عموم اهالی فریادها بلند شد که: ما با مال و جان در همراهی با مجلس مقدس و پیشرفت امر مشروطیت حاضر و کوشانیم و باید حکومت و تمام ادارات را تعطیل کرد… چون در ملت هیجان غریبی برای حرکت به تهران پیدا شده، چادری از انجمن مرکزی به عنوان نقل مکان در چهلستون زده شد. در میدان شاه (نقش جهان) مقابل توپخانه نیز سراپردهای از انجمن مجاهدین برپاشد و تمام مجاهدین مسلح و مکمل در آنجا بیتوته نمودند…قریب به سی چادر از تمام انجمنها در چهلستون زده شده و عموم اهالی جان بر کف منتظر صدور امر از مقام منیع دارالشورای کبری بودند…روز دوشنبه 15 نیز از اطراف فوج فوج آمده در چهلستون اجماع غریبی شد و ده چادر دیگر زدند و ساعت به ساعت جمعیت در تزاید و هیجان مردم بیشتر. به نحوی که در حرکت تهران بیطاقت شده نزدیک بود اختیار از دست اعضای انجمن بگیرند. جمعیت به اندازهای بود که به شمار نمیآمد. چند عکس از آنها برداشته شد که از اجماع مردم نشانهای است و همه متفقالکلمه در عزل شاه جد و جهدی به کمال داشتند».
مسابقه شنا در حوض چهلستون
در ابتدای دوره پهلوی که هنوز خبری از تأسیسات شهری نظیر استخرهای عمومی نبود، روزنامه اخگر یک گزارش جالبتوجه از برگزاری مسابقات شنای مدارس در شهریور 1313 خورشیدی در استخر چهلستون منتشر کرد. این مسابقه بین دانشآموزان دو دبیرستان معتبر آن روزگار یعنی ادب و سعدی برگزار میشده: «در ساعت 4 بعدازظهر مسابقه اول شنا که به طول 330 متر بود شروع شد و در این مسابقه از 5 نفری که شرکت داشتند، میرزاعلی آقا محصل دبیرستان کالج ادب اصفهان درجه اول و موفق به اخذ مدال با ماهی نقره شد و آقا فخر جناب محصل دبیرستان سعدی و سید حسن میرزاده به گرفتن مدال موفق شدند.». این مسابقه با حضور اولیای مدرسه و عموم علاقه مندان اصفهانی برگزار شده به نوبه خود صحنه جالبی از یک رویداد مدرن در یک کاخ باستانی است.