مارادونا خاص بودن را میپسندید اما شاید بهتر است که بگوییم خاص بودن از حضور در شخصیت مارادونا به خود افتخار میکرد. تمایزی که حتی از همان کودکی و بهواسطه موهای فرفری و خاصش که جلوی چشمانش را میپوشاند در مقایسه با دوستانش او را خاص جلوه میداد. شاید خاص همچون گذر از لشگر پرتعداد انگلیسیها و قرار دادن توپ در قلب لندن با دستانش. کاری که برای انجامش لشگر و یا امکاناتی نخواست و خودش و توپی که با او خوشبخت بود برای فتح یک کشور و انتقام کافی بود.
شاید یک کشور و یا چنین چیزهایی برای او کم بود زیرا او جاهطلبتر از اینها به شمار میرفت. ناپل نیز برای جذب مارادونا بسیار خاص عمل کرد. باشگاهی کوچک و نهچندان ثروتمند الماسی را صید کرد که همجنس خودش بود؛ کوچک اما به دنبال بزرگی. این ویژگیها باعث ایجاد بهترین ترکیب جهان شدند.
مارادونا ناپل را به قله ایتالیا و سپس اروپا رساند. شهری کوچک و پسری کوچک باهم بزرگ شدند و قدرتشان و مهمتر از همه خاص بودنشان را به رخ همگان کشیدند و افسوس برای افرادی که این عظمت باشکوه را ندیدند. مردم ناپل پس از قهرمانی تیمشان بر روی دیوار قبرستان آن شهر نوشتند: نمیدانید که چه چیزی را از دست دادید.
مارادونا دیوانه بود. دیوانهای خوب، بد و یا زشت. خوب همچون قهرمانیها و دریبلهای چشم نوازش که همچون موسیقی باخ وصفناشدنی است. بد از دید انگلیسیها و مخالفانش که از او صدمه خوردند و زشت همچون غوطهور شدنش در اعتیاد و مواد مخدر.
شاید پارادوکس زیباترین زشت دنیا متعلق به او باشد. هیچکس به دلیل اعتیاد یا روزهای تاریک زندگیاش با مافیای ایتالیا از او متنفر نشد؛ بلکه همه این مشکلات باعث شد دیگو در قلب عاشقان به فوتبال که با زیبایی که او به این ورزش داد عاشقش شدند جاودانهتر باشد.
دیگر از بستر خود جامعه بود. برخلاف پله که با کتوشلوار خاصش همیشه در کنار مدیران فیفا به چشم میخورد اما مارادونا با همان لباسهای معمولی و شمایل خاص خودش همراه مردم بود. او جنگید تا مردم را خوشحال کند. اگر هیچکس او ا همراهی نمیکرد اصلاً مهم نبود. پسربچه آرژانتینی تمام فشار را بر روی دوشش حمل میکرد تا یکتنه همهچیز را سروسامان دهد.
و اما 25 نوامبر 2020 تلخترین روز جهان رقم خورد. خدای فوتبال پر کشید. همانطور که بسیار درخشید و در قلب همگان جای گرفت؛ همانقدر زود نیز چشم فروبست و عاشقان و پیروانش را تنها گذاشت. خدای فوتبال مرد اما میراثش پابرجا ماند. میراثی که شجاعت، نترسیدن و تلاش برای موفقیت را میآموزد. شاید همه ما عاشق فوتبال نباشیم اما زیبایی را دوست داریم. آیا زیبایی جز قهرمان شدن است.
زیبایی یعنی پسربچهای با موهای فرفری و قدی متوسط که لباسش را میپوشد و بند کفشهایش را بسته و با توپ صحنههایی را خلق میکند که تمام هنرمندان جهان سر تعظیم در برابر آن فرومیآورند. شاید برای دیدن نقاشی باید بینا بود. برای گوش دادن به موسیقی باید شنوایی داشت اما برای درک زیبایی مارادونا شما به چیزی نیاز ندارید.