شاکیان به‌صف!

لیگ فوتبال ایران، بیش از پیش از سعی خود برای ارائه فوتبالی باکیفیت دور شده و به سوی سرازیری سقوط حرکت می‌کند. سرازیری که تنها، افراد ایجادکننده این وضع از آن سالم بیرون خواهند آمد. تأثیرگذاری وکلا برای ثبت شکایات باشگاه‌ها علیه داور، مربی یا بازیکنان تیم مقابل از بازیکنان میـلیاردی تیم‌هـا بسیار بیـشتر است.موضوع‌های مطرح‌شده برای شکایات گاهی آن‌قدر مضحک است که نه‌تنها آبروی فوتبال ایران را نیز از بین می‌برد، بلکه باعث شرمساری برای نظام قضایی ما نیز خواهد بــود. گــویا بــازی بــا آبــروی دیــگران و صحبت‌کردن درباره‌شان به الزامی برای همگان تبدیل شده است.

تاریخ انتشار: ۰۲:۱۹ - یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۱
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
مربیان به سطحی رسیده‌اند که متوجه صحبت‌هایشان نیستند و نمی‌دانند چه بار حقوقی یا اجتماعی دارد؛ شاید می‌دانند، اما در بازی خیالی خود ارزشی برای آن قائل نیستند؛ همچنان که طی روزهای گذشته بحث لفظی فرهاد مجیدی، سرمربی تیم استقلال با علی خسروی، داور پیش‌کسوت بالا گرفته و به سوژه خبرساز فضای مجازی تبدیل شده است. هزاران دلیل بی‌اساس همچون شادی پس از گل، یک اشتباه کوچک از سوی داور از ادله‌های باشگاه‌ها برای شکایت هستند. موضوع آنجا عجیب‌تر می‌شود که هر دو تیم از داور شکایت می‌کنند و پس از آن نیز به داور در فضای مجازی افترا می‌زنند. هر تصمیم داور اگر به ضرر یک تیم باشد، قطعا به سود دیگری خواهد بود؛ پس چگونه می‌توان این شکایات عجیب را هر دو تیم مطرح کنند؟
دلیلی بی‌معنا
البته که شاید بتوان دلیل این شــکایــات و صــحبــت‌هــای گــاهی بی‌اساس مربیان را متوجه شد. ساختن بهانه‌ای برای شکست‌های حال یا آینده و نیز مظلوم‌نمایی برای کسب حمایت در فضای مجازی، بخشی از دلایل به‌صف‌شدن شاکیان است. شکست در لیگ ایران بهای سنگینی دارد و این بها در تیم‌های بــزرگ‌تر و قــدرتمندتــر این لــیگ سنگین‌تر نیز خواهد بود. علاوه بر آن منفعت‌های حاصل از مربیگری برای برخی مربیان آنقدر زیاد است که نمی‌خواهند آن را از دست بدهند؛ پس بهترین روش انتقال‌دادن مسئولیت بر دوش داوران و دیگر افراد است.
تماشاگران کجا هستند؟
تماشاگران معمولا از روی تعصب بر روی تیم مورد علاقه خود از مربی و رفتارهای باشگاه حمایت می‌کنند. رفتار تماشاگران تنها به این حمایت خلاصه نشده و آن‌ها به اصطلاح باعث شعله‌ور‌تر‌شدن آتش می‌شوند؛ غافل از آنکه بازنده نهایی در این ماجرا تماشاگران و باشگاه مظلوم است که بازیچه دست تعدادی از افراد می‌شود. تماشاگران در آتشی که خود بر آن می‌افزایند، می‌سوزند و باعث موفقیت و ماندگاری سودجویان می‌شوند.این بــازنــده‌هــای غــافـــل، قــربــانی حمایت‌های کورکورانه خود هستند و نمی‌دانند در این بازی از افرادی حمایت می‌کنند که از جنگ‌های خیالی‌شان سودهای مالی و موقعیتی کلانی را به‌دست می‌آورند.معمولا باشگاه‌ها تلاش می‌کنند با استفاده از حس علاقه‌مندی هواداران به تیم‌ها، آن‌ها را در مسیری که خود می‌خواهند، هـدایت کنند؛ همچنان‌که شاهد بوده‌ایم در زمان حضور یک سرمربی در یک تیم، اگر مصلحت مسئولان بوده، آن سرمربی را تا عرش بالا برده‌اند و زمان دیگری که به صلاح نبوده، او را از عرش به فرش رسانده‌اند که رفتاری که باشگاه‌های سرخابی با مربیانشان در فصل‌های اخیر داشته‌اند، بهترین مدعاست؛ البته از تیم سپاهان و رفتار متناقض آن در قبال امیر قلعه‌نویی هم نباید گذشت؛ جایی که زمانی او را بالاترین سرمربی ایران معرفی کرده و زمام امور تمام تصمیم‌گیری‌ها را به او داده بودند؛ اما بعدها این طور وانمود کرده‌اند که او خائنی بیش نبوده است.
نتیجه چه خواهد بود؟
نتیجه مشخص است؛ اما میزان مــخرب‌بـــودن نتــیجــه هــیـچــگاه مشخص نخواهد بود؛ زیرا اثرات زیان‌بار این هزارتوی مخوف آن‌قدر زیاد است که نمی‌توان دقیقا گفت چه اثری روی فوتبال ایران خواهد گذاشت. در ابتدا باید سعی کرد تا ردپای چنین مربیان و افراد بهانه‌جو و سود‌جویی را که تنها به دنبال منافع شخصی خود هستند از فوتبال ایران زدود و مربیانی که فوتبال صحیح و درستی را در دستور کار دارند، جایگزین آن‌ها کرد.مربیان خوب کم نیستند؛ فقط در برابر مافیای این مربیان بی‌دانش و سود‌جو فرصتی برای دیده‌شدن پیدا نمی‌کنند. تأثیر اسم‌ها در فوتبال ایران به قدری زیاد شده که با آن تمام خرابکاری‌ها را می‌توان پوشش داد و این کشنده‌ترین سم جریان‌یافته در خون فوتبال ایران است. باید امیدوار بود تا در نهایت روزی بیاید که علم مربیگری بر علم جوسازی‌های مسموم‌کننده غالب شود.