به گزارش اصفهان زیبا؛ «اصفهانیها خسیس و حسابگر هستند!»، «اصفهانیها زیرک و طناز هستند»، «مردم این شهر مو را از ماست بیرون میکشند»؛ اینها جملههایی است که بارها در رابطه با مردم اصفهان از سوی افراد مختلف شنیده شده است؛ برای مثال وقتی یک اصفهانی به شهر دیگری سفر میکند یا در شهر خود پذیرای مهمانی غیربومی میشود، محال است که از جانب آنها چنین گزارههایی نشنیده باشد؛ جملههایی که در رابطه با مردم این خطه سالیان سال است که دهنبهدهن چرخیده و حالا بسیاری از اهالی مناطق دیگر اصفهانیها را با چنین ویژگیها و خصلتهایی میشناسند؛ حتی اگر رفتوآمد و مراوده چندانی با آنها نداشته باشند.
بسیاری از کارشناسان دلایل مختلفی دراینباره مطرح میکنند و معتقدند که حتی موقعیت جغرافیایی و فرهنگ غالب بر این منطقه نیز در شکلگیری چنین انگارهها و کلیشههایی دخیل است. مریم کریمی، جامعهشناس، دراینباره به «اصفهان زیبا» میگوید: «براساس تقسیمبندیها اصولا هر کشور، هر استان یا شهر یا حتی هر منطقهای فرهنگ خاص خود را دارد که بر اثر تعامل مردم با یکدیگر ایجاد شده و ویژگیهای آن منطقه و عوامل طبیعی نیز بر شکلگیری آن تأثیر داشته است؛ مثلا شهری که کنار قرار گرفته، تمامی مناسبات و ارتباطاتی که در رابطه با آن صحبت کنیم به دریا وابسته خواهد شد؛به همین دلیل هم هیچ شهر یا منطقهای را نمیتوان دید که ازنظر فرهنگی شبیه همدیگر باشند. اصفهان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ شهری که در مرکز و در یک منطقه خشک و کم آب قرار گرفته و در دورههای مختلف پایتخت بوده و به همین دلیل نیز ارتباطات و مناسبات اجتماعی و سیاسی در آن شکل گرفته است. همه این مسائل بر فرهنگ مردم اصفهان و شکلگیری و حتی تغییر آن تأثیر گذاشته؛ پس اگر بخواهیم به ویژگیهایی از مردم اصفهان اشاره کنیم، حتما باید پیشینه این شهر را موردبررسی قرار دهیم تا بهواسطه شناخت فرهنگعامه به تحلیلی درست دراینباره دست پیدا کنیم.»
اصفهان همواره موردتوجه شاهان بوده است
به گفته این جامعهشناس، تورق سفرنامهها نشان میدهد که اصفهان همواره موردتوجه تمامی پادشاهان بوده؛ بهویژه اینکه این شهر زمانی هم پایتخت بوده و پادشاهان بهواسطه معماریها و بناهای تاریخی که در آن وجود داشته است، هنر و قدرت خود را به تماشا میگذاشتهاند و به رخ میکشیدهاند و اتفاقا این مسئله موردتوجه سیاحان هم بوده؛ اما از طرف دیگر بهدلیل اینکه اصفهان به لحاظ موقعیت جغرافیای در مرکز ایران قرار داشته، بسیار هم موردحمله قرار گرفته است و بنابراین روحیه تساهل و تسامح بین مردم آن شکل گرفته و اقوام و مذهبهای مختلف در کنار همدیگر زندگی کردهاند و با هم کنار آمدهاند.
این پذیرش و تساهل را در دورههای مختلف، حتی در دوره معاصر نیز در اصفهان مشاهده میکنیم. درواقع هرچند اصفهانیها به سختگیری و توجه به «خودی» و «غیرخودی» معروف هستند؛ اما بهدلیل همین روحیه تساهل و تسامح توانستهاند اقوام و مذاهب و فرهنگهای دیگر را هم در کنار خود بپذیرند و با آنها کنار بیایند.
او میافزاید: «اگرچه در طول تاریخ یکسری از خصوصیات منفی مثل خسیسی و زرنگی و… را هم برای اصفهانیها برشمردهاند؛اما میتوان گفت این مسئله بیشتر به متون برجایمانده و همچنین فرهنگ شفاهی و انگارههایی برمیگردد که در ذهن افراد در رابطه با اقوام مختلف نقش بسته است؛ برای مثال اصفهانیها مشخصا به ویژگی حسابگری مشهور بودهاند و اینطور جاافتاده که آنها افرادی حسابگر و منظم هستند که همواره برای امورات مختلف یک نظم و چارچوب ذهنی قائلاند؛ یعنی اینکه زندگیشان برنامه دارد و هر جا میخواهند سرمایهگذاری یا هزینه کنند یا بخواهند ارتباطاتشان را شکل بدهند، براساس همین برنامه عمل میکنند و هر کس یا هر چیزی که خارج از این دایره و چارچوب ذهنی قرار بگیرد، برایشان غریبه است و سعی میکنند که آن را هم بهتدریج وارد این حیطه بکنند. بهطورکلی با غیراصفهانیها سخت ارتباط میگیرند و برای همین هم شاخصهای سرمایه اجتماعی در این استان پایین است.»
به گفته او، اصفهانیها بهدنبال ضوابطی هستند که روابط خود را بهواسطه آنها پایدار کنند و صرف رابطهداشتن چندان مورد تأیید آنها نیست. البته باید توجه داشت که خوببودن یا بدبودن ویژگیهای یک فرهنگ بسیار نسبی است. این دستهبندی به نوع ارزشها و نوع تعاملات مردم وابسته است؛ یعنی ممکن است ویژگی مشترک مردم دو منطقه با مفاهیم متفاوت و حتی متضاد از هم تمییز داده شود؛ مثلا ممکن است به اصفهانیها خسیسی را نسبت دهند؛ درصورتیکه همین ویژگی را حسابگری مردم منطقه دیگر بدانند.
اما درنهایت بار معنایی و ارزشی این دو بسیار متفاوت است. این ویژگی فرهنگ جامعه است که سعی میکند در فرمهای مشخص، محتواهای متفاوتی را بریزد و به آنها را برچسب بزند تا بتواند بهتر تفاوتها را درک کند. این ویژگی لزوما بد یا خوب نیستند، صرفا باید بهطور بهتری به شناخت فرهنگ پرداخت.
تأثیر اقلیم بر خلقوخو
دراینباره اما متخصص طب سنتی و مدیر گروه طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، نیز میگوید: «همانطور که خشکی هوا بر پوست مؤثر است، بر مغز و سیستم عصبی هم مؤثر خواهد بود؛ یعنی خشکی مغز بر خواب و خلقوخو تأثیر میگذارد.» محمد انصاریپور با اشاره به اینکه اقلیم یا آبوهوای هرمنطقه با توجه به فاصله از استوا، همجواری با دریا یا کوه و جریان باد و میزان بارشها از همدیگر متمایز میشود، میافزاید: «بهطورکلی این عوامل تعیینکننده دو فاکتور رطوبت و دمای محیط هستند.
آبوهوای اصفهان تا حدودی گرم و خشک است و این خشکی بهخصوص در فصول تابستان و پاییز بیشتر خودنمایی میکند.» به گفته این متخصص طب سنتی، خشکی هوا میتواند با افزایش تبخیر رطوبت سبب خشکی پوست شود. همین اتفاق باعث مجعدشدن یا حالتدارشدن موها میگردد. کسانی که ساکن شمال کشور هستند با مسافرت به اصفهان آثار خشکی را بر پوست و موی خود بهخوبی مشاهده خواهند کرد. برعکس هنگامی که ساکنان اصفهان به شمال سفر میکنند، پوست مرطوبتر و موهای لختتری را تجربه میکنند.
خشکی هوا سبب کاهش طول مدت خواب و رطوبت سبب افزایش آن میشود.به گفته او، اما نکته مهمتر این است که خلقوخو و رفتار بیش از اینکه تحت تأثیر آبوهوا و مزاج افراد یا تغذیه باشد، به آموزش، یادگیری و الگوگیری از دیگران وابسته است. والدین، محیط آموزشی و محیط کار و نحوه عملکرد افرادی که با آنها در تماس هستیم در شکلگیری خلقوخو و رفتار ما مؤثر است. بهعبارتدیگر همانقدر که رفتار دیگران بهخصوص بر رفتار کودکان اثرگذار است، هرکسی میتواند با تمرینهای مناسب رفتار خود را کنترل کند؛ کما اینکه یکی از سرفصلهای مهارتهای زندگی، مهارت کنترل خشم یا کنترل احساسات است؛به همین دلیل در آموزههای دینی هم توصیه میشود که رفتار خود را کنترل کنیم و خشم و غضب خود را فرونشانیم.