به گزارش اصفهان زیبا؛ تا جایی که یادم است هیچوقت دوران بچگی در پاسخ این سؤال که میخواهی در آینده چهکاره شوی نگفتهام خبرنگار! حتی اگر در دوران نوجوانی هم میپرسیدند، احتمال هر جوابی از خبرنگار بیشتر بود؛ نه اینکه چون به خبرنگاری علاقه نداشتم یا اصلا نمیدانستم خبرنگار کیست! بلکه خاصیت این شغل است که آدمها خبرنگاری را انتخاب نمیکنند، خبرنگار میشوند یا بهتر است بگویم خبرنگار هستند.
برای من هم حاصل یک روز احوالپرسی با دوست قدیمی در حیاط دانشکده ادبیات اصفهان، عنوان خبرنگار در روزنامه «اصفهانزیبا» شد. به خودم آمدم دیدم ابتدای مطالبم نوشته شده است: «به گزارش خبرنگار اصفهانزیبا… .» خبرنگاری در روزنامه و رسانههای مکتوب اینگونه است که کسی نمیداند این گزارش در چه شرایطی آماده شده است. راستش را بخواهید امروزه عموم خبرها زیر باد کولر تهیه میشوند. مصاحبهها تلفنی شدهاند و هیچکس بالای سرت منتظر تحویل گزارش ننشسته است.
اما همین که پشت تلفن باید اثبات کنی خبرنگار هستی و فقط صدایت بچگانه است یا اینکه تحویل گزارش دیگر زمان نمیشناسد یا سروکله زدن با لپتاپی که زبان آدمیزاد نمیفهمد و اینترنتی که زورش میآید فایلهایت را ارسال کند، تلافی باد خنک کولر را سرت در میآورد. البته ما هم نمیدانیم این گزارش در چه شرایط خوانده میشود.کدام جملات در ذهنها ماندگار میشوند و کدام کلمات پوشیده میمانند! تصور اینکه کسی جز ویراستار، متنهایت را تا انتها نمیخواند، بغرنج است. گاهی دلت میخواهد میان خطوط خبر به خواننده تشویقش کنی تا بتواند ادامه مطلب را بخواند.
گاهی هم میان خطوط خبر، صحبتی را بهاشتباه نقل کردهای، کلمهای را جا انداخته یا اضافه نوشتهای، منصبی را اشتباه نسبت دادهای و وقتی روزنامه برای چاپخانه فرستاده میشود، اشتباهت در دفتر اشتباهات تاریخ ثبت و در آرشیو بایگانی میشود. آن موقع است که دلت میخواهد کسی چشمش به آن گزارش نخورد یا حداقل آن را با دقت نخواند. شاید خبرنگاری تنها شغلی است که فرصت تصحیح، ویرایش، حذف و حتی معذرتخواهی هم نداری؛ خبر منتشرشده مثل آبِ ریخته شده است. همیشه در میان خطوط خبر، ماجراها، داستانها و افکاری است که هیچگاه چاپ نمیشوند؛ ماجراهایی که گاهی تأثیر مستقیم در کیفیت و تنظیم خبرها دارند و مخاطب از آن بیخبر است.