به گزارش اصفهان زیبا؛ دانشگاه بجنورد ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ میزبان اختتامیه و معرفی نخبگان سیویکمین جشنواره هنرهای تجسمی جوانان ایران بود. در این جشنواره آثاری از هنرمندان دهههشتادی عرصه هنرهای تجسمی به نمایش درآمدند و هنرمندان جوان توانستند آثار خود را در کنار استادان و صاحبنظران هر رشته هنری، به چالش بکشند. دراینبین هنرمندان اصفهانی سهم خوبی از جوایز و رتبههای برتر این رویداد داشتند و توانستند به رتبههای خوبی دست یابند.
متین اعتباریان در رشته خوشنویسی و محمد راعی دهقی درزمینه کاریکاتور برگزیده شدند و آیسا فخاری در رشته گرافیک به همراه هانیه دری دولتآبادی در رشته طراحی، شایسته تقدیر شناخته شدند.جشنواره هنرهای تجسمی جوانان ایران بستر خوبی برای شناسایی و معرفی استعدادهای جوان در سراسر کشور است؛ ولی باید توجه کرد که نباید آنها را پس از جشنواره فراموش کرد؛ باید از ظرفیت آنها در بخشهای مختلف و در شورای سیاستگذاری جشنوارههای بعدی و داوری و حتی دستیار استادان در کارگاهها استفاده کرد. متین اعتباریان یکی از جوانانی اسـت که توانست در رشته خوشنویسی برگزیده شود. «اصفهانزیبا» برای شناخت بهتر این جوان دهههشتادی و هنرمند آیندهدار، گفتوگوی صمیمانهای را تدارک دیده است.
بهعنوان یک جوان دهه هشتادی، چگونه به سمت هنری مانند خوشنویسی کشیده شدید؟
فکر میکنم دلیل اصلی این موضوع به کودکی برمیگردد و علاقهای که به نگاشتن حروف و کلمات به روشهای گوناگون داشتم. اولینبار که قصد مشق کردم، پدرم لابهلای اسباب جوانیشان قلم کمگوشت گرهدار و جوهر پلیکان قرمزی پیدا کردند و همهچیز از آنجا شروع شد. در آن زمان، پراکنده مشق میکردم؛ تا زمانی که وارد هنرستان هنرهای زیبا شدم و خوشنویسی را حرفهای ادامه دادم. ابتدا نستعلیق و سپس شکستهنستعلیق را ادامه دادم. ناگفته نماند؛ در مسیر خوشنویسی خانوادهام مرا بیش از هر کس دیگری حمایت کردند.
از رشته تحصیلی خود در دانشگاه بگویید. چرا ادامه تحصیل دادید و چرا رشته گرافیک؟
کاملا اتفاقی وارد رشته گرافیک شدم. ماههای اول ورود به این رشته علاقهای به ادامه در آن نداشتم و حتی تا تغییر رشته هم پیش رفتم! در آن موقع فکر میکردم ماندن من در عرصه گرافیک، اصطلاحا «کرسی میان باد گذاشتن» است! علاقه اصلی من در آن دوران طراحی صنعتی (طراحی اتومبیل) بود. یکی از جذابیتهای این فضا این است که شما با موضوعهای مختلفی سروکار خواهی داشت و تا حدی درباره هر موضوعی اطلاعات کسب میکنی و میتوانی راههای تازهای پیدا کنی؛ چه ازلحاظ فرمی و چه بهصورت محتوایی برای انتقال بهتر پیامها و مفاهیم. شاید سروکارداشتن با نگارش و تایپ یکی از عواملی بود که مرا در این رشته نگه داشت.
فضای هنر خوشنویسی در اصفهان را چگونه دیدید؟ مهمترین مرجع آموزشی شما کجا بود؟
اگر بخواهم گریزی به فضای خود شهر اصفهان بزنم، خوشبختانه در محیطی چشم گشودم که از منظر خوشنویسی و نوشتار، خطوط با کیفیتهای مختلف و بهآسانی یافت میشوند؛ از کتیبههای مساجد گرفته تا سردرهای خانهها و… .
خوشبختانه نسخههای خوشنویسی از بزرگان عرصه خط در اصفهان کم نیست؛ از سیاهمشقهای میرزا غلامرضا گرفته تا چلیپاهای میرعماد و سایر بزرگان خوشنویس. مهمترین مرجع آموزشی من مشق نظری از خطوط قدما مخصوصا آثارمیرزا غلامرضا اصفهانی است. حقیقتش را بخواهید، با نگاهکردن به خط قدما تا اندازهای هوش از سرم میرود. در یکی از موزههای اصفهان جلوی سطری از میرزا غلامرضا (پادشاهی پسر به مکتب داد) ساعتها خیره بودم و میلی برای رفتن از موزه نداشتم… .
به نظر شما خوشنویسی یک هنر پویاست یا محدود به سبکها و اصول قدیمی؟ آیا امروز هم میتوان در این هنر شاهد کارهایی جدید و منحصربهفرد بود؟
در خط نستعلیق یکسری اصول و قوانین طی سالها در دست افرادی دستبهدست شده است و یک مسیر تکاملی را طی کرده و به نظر بنده از قاجار به بعد دوره تنزل این خط را شاهد بودهایم. درواقع چیزی که بهتر نشده هیچ، هر آنچه از پیشینیان هم بوده، تاکنون روند رو به افولی داشته و الان به دست ما رسیده است. اینکه نسل ما میراثدار خوبی خواهد بود یا نه، نیازمند زمان است. البته ناگفته نماند که با حفظ یکسری اصول و همچنین نگاهی تازه به این هنر، قطعا میتوان شاهد آثار متفاوتی بود… .
تجربه جشنواره هنرهای تجسمی جوانان چگونه بود؟ این جشنواره چه ویژگیهایی داشت؟
در چنین رویدادهایی قطعا تجربهها و بیانهای مختلفی را میتوان دید. درواقع در چنین فضایی میتوان شیوههای کاری و حرفهای هر گروه سنی را متوجه شد.
جشنواره جوانان به بستری تبدیل شده است که هر جوانی که دستی بر آتش هنر داشته باشد، میتواند طی چند روز با تعاملهایی که بین همنسلها و استادان ایجاد میکند، پیشرفت خوبی را احساس کند و هنرش را تا حدی ارتقا ببخشد.
ویژگی اثر شما در این رقابت چه بود؟ از سبک و حالوهوای آثار خود بگویید.
بهطورکلی بیشتر هنرمندان فعال در رشته خوشنویسی میل به سمت شیوه صفوی و فضای معاصر دارند؛ اما گرایش من بیشتر به سمت شیوه قاجار و سیاهمشق است.
بهطورکلی فکر میکنم سیاهمشق یک روش درمان برای درگیریهای ذهنی من بوده و فضایی است که محدودیتی برایم ایجاد نمیکند. در این سبک، میتوان گفت محتوا تابع فرم میشود و در کل، تلاش من این است حس و فضای ذهنی آن لحظه خودم را در سیاهمشقم جا بگذارم و این بسیار لذتبخش است.















