به گزارش اصفهان زیبا؛ بر کسی پوشیده نیست که عملیات طوفان الاقصی یا همان هفتم اکتبر، رویدادی قابل توجه بود که در تاریخ معاصر ماندگار شده است. رویدادی که باید آن را به مثابه قیام مظلوم در برابر ظالم در نظر گرفت و البته که سالها نیاز است تا ابعاد و جلوههای مختلف این عملیات بر همگان روشن شود.
ازاینرو، با فرارسیدن سالگرد عملیات هفتم اکتبر، واکاوی ابعاد مختلف این رویداد مهم به یک موضوع داغ برای بسیاری از صاحبنظران تبدیل شده است. در این چهارچوب، «اصفهانزیبا» در گفتوگو با یوون ریدلی، نویسنده و تحلیلگر انگلیسی، به واکاوی چند پرسش مهم با محوریت عملیات مذکور و تحولات یک ساله اخیر در قالب جنگ غزه و دیگر تنشهای منطقهای میان جریان مقاومت و رژیم اشغالگر قدس پرداخته است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
یکی از سؤالاتی که در همان دوره پس از اجرای عملیات طوفان الاقصی نیز به نحو قابل توجهی از سوی بسیاری از افکارعمومی منطقه و جهان مطرح شد، این بود که چرا جنبش حماس دست به یک چنین اقدامی زد؟ دیدگاه شما در رابطه با این سؤال در سالگرد عملیات مذکور چیست؟
به طور خاص دو مؤلفه را در این زمینه باید مدنظر داشت. اول اینکه سطح جنایات و رویههای مجرمانه رژیم اشغالگر قدس علیه ملت فلسطین به نقطه وحشتناکی رسیده بود. شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تاکنون بارها و بارها در قالب قطعنامههای مختلف اقدام به محکوم کردن رفتارهای تجاوزکارانه و ضدحقوق بشری رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین کرده است؛ به عنوان مثال، رویه بازداشتهای خودسرانه یا حملات شبانه به خانههای فلسطینیها یا حتی مجبور کردن زنان و دختران به عریان شدن در برابر اعضای خانواده خود در جریان تجاوز شبانه به خانههای فلسطینیها، همه و همه تنها بخشی از ستم سیستماتیکی بودند که نظام آپارتایدی حاکم بر رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین روا میداشت.
از این رو، این ملت راهی جز طغیان و قیام علیه رژیم اشغالگر قدس پیش روی خود نمیدید؛ موضوعی که نمود عینی خود را در قالب عملیات طوفان الاقصی به نمایش گذاشت. نکته دیگر اینکه متأسفانه آرمان قدس شریف بهواسطه تبانی و همراهی برخی رژیمهای مرتجع عربی با اشغالگران اسرائیلی، درحال رانده شدن به حاشیه بود و میرفت که به کل دادخواهی مردم فلسطین از سوی حکام عرب به امری غیرمهم و غیرضروری تبدیل شود. تردیدی نیست که ملت فلسطین این مسئله را نمیپذیرفت. حکام مرتجع عرب به واسطه توافقات ابراهیم، درحال عادیسازی روابط خود با اشغالگران اسرائیلی بودند و تداوم این روند به ضرر فلسطینیها بود. حال در این فضا، اجرای عملیات طوفان الاقصی تا حد زیادی ورق را به نفع ملت فلسطین برگرداند.
آیا مقاومت فلسطین برای تبعات این عملیات آماده بود؟
قطعا اینطور بوده است. قیام مردمی که سرزمینشان اشغال شده در برابر اشغالگر، کاملا مشروع است. پیش از آغاز جنگ غزه، گزارشهای مختلفی از سوی نهادهای مطالعاتی اسرائیلی صورت گرفته بود که برونداد همگی آنها این مسئله بود که اسرائیل با بحرانی بزرگ به نام قدرت گرفتن حماس و مقاومت فلسطین روبهروست. تردیدی نیست که حماس در زمان اجرای عملیات هفتم اکتبر در موضع قدرت بود و البته که حتی هنوز هم که یک سال از آغاز جنگ غزه میگذرد، این جنبش زنده است و ضربات سنگینی را به دشمن اسرائیلی وارد میکند.
اگر حماس قوی نبود، مدتها قبل باید از بین میرفت. با این حال، به اذعان رسانهها و تحلیلگران غربی و حتی اسرائیلی، نهتنها ساختار خود را حفظ و ترمیم کرده، بلکه اخیرا شاهد بودیم برخی منابع نظامی اسرائیل اعتراف کردهاند به محض خروج از یک منطقه در نوار غزه شاهد هستند که نیروهای حماس تنها ظرف 15 دقیقه کنترل آن را به دست میگیرند. البته شبکه تونلهای زیرزمینی جنبش حماس نیز همچنان فعال است و اسرائیل و آمریکا در نابودسازی آن ناتوان بودهاند. جالب اینکه این حماس است که دیگر حاضر نیست در مذاکرات آتشبس جنگ غزه با اسرائیل شرکت کند و دلیل آن را نیز بدعهدیهای طرف اسرائیلی و کارشکنیهای آن عنوان میکند.
این یعنی مقاومت فلسطین به چنان حدی از اعتمادبهنفس رسیده که هنوز رژیم اشغالگر قدس را به مبارزه میطلبد و آن را زمینگیر کرده است. جالب است که اسرائیل با بسیج کردن طیفی از نهادهای اطلاعاتی خود نظیر موساد، شینبت، شاباک و سازمان اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل، هنوز نتوانسته پس از گذشت یک سال، اسرای خود را که از زمان اجرای عملیات طوفان الاقصی در کنترل حماس هستند، آزاد کند. این هم یک جلوه عینی دیگر از قدرت جنبش مذکور است.
یکی از نکات مهم در جریان جنگافروزی یک ساله اخیر صهیونیستها علیه ملت فلسطین و البته لبنان این است که آنها یک کارزار گسترده از ترورهای هدفمند را علیه فرماندهان و چهرههای برجسته جریان مقاومت به راه انداختهاند. به نظر شما دلیل گرایش آنها به این سیاست چیست؟
دو مؤلفه در این رابطه اهمیت دارد؛ اول اینکه باید توجه داشته باشیم اسرائیل عملاً در کسب پیروزیهای میدانی در نبرد با جریان مقاومت در منطقه، به مشکل خورده است. نه در غزه و نه کرانه باختری و نه در لبنان، نمیتواند جریان مقاومت را ریشهکن کند و دستاوردسازی داشته باشد. حال در این فضا، این رژیم سعی دارد با ترور فرماندهان و رهبران جریان مقاومت در منطقه، اینطور وانمود کند که همچنان قدرت دارد. این تاکتیک صهیونیستها نه از موضع فعال، بلکه کاملاً از نقطه نظر ضعف آنها اتخاد شده و در دستور کار قرار گرفته است.
نکته دوم اینکه یکی از تاکتیکهایی که اسرائیل از بدو تأسیس رژیم نامشروع خود به آن اقبال و توجه داشته، بحث وحشتآفرینی بوده است. به بیان سادهتر، این رژیم با تولید وحشت سعی داشته مخالفان خود را به عقب براند؛ با این حال، بیش از هفت دهه استفاده از این تاکتیک و شکستهای مکرر آن نیز نتوانسته اسرائیل را از ادامه دادن به این سیاست بازدارد. البته همانطور که گفته شد این موضوع میتواند ناشی از شکستهای میدانی قابل توجه اشغالگران اسرائیلی و قرار گرفتن آنها در نوعی بنبست جدی در مواجهه با جریان مقاومت هم باشد. با این حال، جریان مقاومت با ترور رهبران و فرماندهانش در طی دهههای گذشته قویتر شده که ضعیف نشده است.
تحلیل شما از وضعیت جنگ غزه و دیگر تنش و درگیریهایی که اسرائیل و جریان مقاومت پس از گذشت یک سال از اجرای عملیات هفتم اکتبر با آنها روبهرو هستند، چیست؟
نگاه به میدان یک واقعیت را فریاد میزند و آن این است که هرچه جریان مقاومت و ملتهای منطقه برای پیروزی صاحبانگیزه هستند، صهیونیستها در چنین موقعیتی قرار ندارند. اقبال شدید به مهاجرت معکوس در فلسطین اشغالی و افزایش تنش و درگیریهای اجتماعی و سیاسی در اراضی اشغالی و درعینحال، شکسته شدن تابوهایی که صهیونیستها سالها از خود و قدرت خودشان در سطح منطقه و جهان ساخته بودند، همه و همه اسرائیل و رهبران این رژیم را به نقطهای رسانده که هرچه میخواهند آبروی ازدسترفته خود را بازیابند، برعکس بیش از پیش در باتلاق فرو میروند و با بحرانهای گستردهتری روبهرو میشوند.
البته وضعیت بهتر جریان مقاومت در منطقه در قیاس با اسرائیل تا حد زیادی ریشه در این واقعیت دارد که جریان مقاومت در خاک و سرزمین خود میجنگد؛ اما اسرائیلیها چنین نیستند و آنها از هر گوشه جهان افرادی را به فلسطین اشغالی کشاندهاند و با انواع وعدهها سعی دارند کشور و ملتی جعلی درست کنند. البته ساکنان اراضی اشغالی نیز اکنون به عینه با این واقعیت روبهرو شدهاند که صرفا به آنها وعدههای زیبایی داده شده و بیش از یک سال است که صدای آژیر حمله هوایی و دیگر حملات از گوش آنها دور نمیشود.
وقتی این طیفها تعلقی به اراضی اشغالی ندارند، چرا باید از سیاستهای فردی نظیر نتانیاهو پیروی کنند یا جان خود را برای رژیم اسرائیل فدا کنند. این در حالی است که در جبهه مقاومت وضعیت کاملا متفاوت است و میبینیم که ساکنان غزه در خرابههای سرزمین خود بدون هیچ امکاناتی زندگی میکنند و همچنان امیدوار به پیروزی نهایی هستند.