به گزارش اصفهان زیبا؛ نمیدانم. آدماند یا فولاد؟ چطور ایستادهاند؟ چطور مقاومت میکنند؟ اصلا چطور تاب میآورند؟ ما اگر جای آنها بودیم چهکار میکردیم؟ این عکس را که میبینم سؤالات توی سرم چرخ میخورند. اسرائیل خانههایشان را خراب کرده، هر روز خدا آتش روی سرشان میریزد، غزه را با خاک و خون یکی کرده، بیمارستانها، مدارس و مراکز و زیرساختها را ویران کرده، شهر دیگر شهر نیست؛ بگو تلی از خاک.
اینها به کنار؛ زن و بچههایشان، پدر و مادرهایشان، پیرمرد و پیرزنهایشان، قتل و کشتار! به زنان باردار هم رحم نکرده! تا توانسته موشک انداخته و بمب فسفری زده. سران حزبالله و پیجرها را ترور کرده. اسماعیل هنیه، حسن نصرالله و سنوار و … را شهید کرده. اینها اما در آتش میسوزند و خم به ابرو نمیآورند!
وقتی دوستانم از حزبالله و خانوادههایشان و حماسه مقاومت حرف میزنند، دهانم بسته میماند. تنها میتوانم قلم لرزانم را چندخطی روی کاغذ بلغزانم. استاد میگفت: «بزرگی مردهایشان از بزرگی زنانشان است. از تربیت قوی و مقاومشان؛ اینکه از کودکی از همان حولوحوش سهسالگی بچهها را با شهادت، با مقاومت آشنا میکنند.»
شوهران و برادرانشان شهید شدهاند؛ اما نگاهشان که میکنی توی صورتهایشان نشانهای از غم از ناامیدی نمیبینی. اینها داغ دیدهاند. پس کجا مویه میکنند؟ یا آنها از جنس دیگری هستند یا ما راه را اشتباه رفتهایم؟! چطور میتوانند؟!
محال است؛ توهین است که آنها را شکستخورده بدانیم. آنها پیروزی را بغل میکنند و فریاد میزنند. بهدرستی که پیروزی مال آنهاست. همان وقت که افسران اسرائیلی خودکشی میکنند. آن موقع که سربازهای صهیونیستی با پوتین و اسلحه توی اتاقهای خالی خانههای فلسطینی پا میگذارند و با حقارت سر از هرجایی درمیآورند و قهقهه سر میدهند. آنجا که رهبر بزدلشان، نتانیاهو، مشتهایش را با خشم روی میز میکوبد.
اینهمه زن و بچه و جوان شهید شدهاند. زندگیشان با خاک یکسان شده. حالا با کدامین ایمان و اعتقاد همچنان استوار و سر پا ایستادهاید؟! نمیدانم این عکس را قبل از آتشبس گرفتهاند یا بعدش؛ اما در هر دو حالت شما پیروز این میدان هستید. «نصر من الله و فتح القریب»؛ بهراستیکه پیروزی از آن شماست.