به گزارش اصفهان زیبا؛ درحالیکه چهلوسومین جشنواره فیلم فجر سه روزی است که در پایتخت، خانه جشنواره آغاز به فعالیت کرده، بلیتفروشی در استانهای دیگر اعلام شده که در مرکز هر استان یک تا دو سینما برای اکران فیلمها مشخص شده است.
برای پیگیری این موضوع کافی بود چرخی در سایت اصلی جشنواره زد. چندین ساعت در خبرهای مختلفی که روی سایت بود جستوجو میکردم تا مگر یک خبر بهطور اختصاصی و جداگانه با موضوع اکران در استانها و برنامههای جنبی پیدا کنم؛ اما دریغ از یک خبر! تنها گزینه امیدوارکننده نمایش ۱۵ فیلم سینمایی در قالب طرح سینما سیار بهطوررایگان در جزیره ابوموسی بود که برای گروه سنی کودک و نوجوان با عنوان تجلی اراده ملی به نمایش درمیآید؛ تفاهمنامهای بین سازمان سینمایی و سازمان امور اجتماعی و وزارت کشور برای حمایت از آثار سینمایی اجتماعی و در آخر حمایت از اکران فیلمها در استانها. البته اکران صبح دانشآموزی و اکران برای توانخواهان و بلیت نیمبهای دانشجوی اقدامات خوبی بوده است.
جشنواره تاکنون چهلوسه دوره را پشت سر گذاشته است؛ یعنی چهاردهه، بهاندازه یک انسان چهلساله بالغ! اما هنوز هم صحبت درباره اکران آثار در استانهای دیگر در حد حمایت مطرح میشود. کشوری که هر تکه از آن مهد فرهنگ و هنر است، خاکی که هنرپرور است، مهمترین جشنواره سینمایی و رسانهایاش باید به پایتخت محدود شود؟ غیر از این است که هنرمندان همین جشنواره هرکدام از گوشهای از این خاک سر برآوردهاند؟ شاید یک دلیل اینکه غیرتهرانیها تهران را شهر رنگی میدانند و این حجم گسترده از مهاجران، یکیاش همین مسائل فرهنگی باشد.
اگر این یک جشنواره ملی و مهمتر از آن یک جشنواره بینالمللی است که نمایانگر فرهنگ ایرانی است و تفاوتهای اساسی با جشنوارههای خارجی دارد، باید در سطح ملی زیرساختهای خود را قویتر کند. جشنواره در این چهلساله باید برنامه راهبردی خود را بهگونهای پیش میبرد که علاوه بر استانها، شهرستانها نیز مراکز اکران عمومی و گسترده فیلمها باشند.
هر شهر و شهرستانی فرهنگ و خردهفرهنگ قابلتأملی برای نشاندادن در سطح کلانتر دارد و وجود قومیتهای مختلف ایرانی میتواند جذابیتهای سینمایی فراوانی ایجاد کند. این تنوع میتواند سینمای ایران را که به سمت یکنواختی رفته و کمدیهای یک شکل و رنگ در آن ایجاد شده نجات بدهد و موضوعات اجتماعی را از دیدگاههای مختلف بررسی کند؛ حتی میتوان در پروراندن ژانرهای دیگر جز کمدی و اجتماعی نقشی ایفا کرد. چقدر از استعدادهایی که به خاطر دسترسینداشتن به چنین جشنوارههایی زیر خاکستر مدفون شدهاند.
ما نباید انتظار از بهبود وضعیت فرهنگی و اجتماعی در بین اقشار مختلف داشته باشیم؛ درحالیکه همچنان تمرکزگرایی بر پایتخت و تمرکززدایی از شهرهای دیگر داریم. میدانیم که سطح مخاطبان آگاه، سطح کیفی فیلمها را نیز بالا میبرند. هرقدر سالنهای سینما پرتر باشند و جشنوارهها، کارگاههای آموزشی و نشستهای عمومی بیشتر برگزار شوند، میتوان انتظار مخاطب را هم بالا برد، آسیبشناسی کرد، پویاتر با جامعه ارتباط برقرار کرد تا در ساخت فیلمها مخاطبان مترسکانی برای مصرف صرف و فروش بیشتر نباشند؛ بلکه خود متفکرانه نگاه کنند و حتی تولیدکننده باشند.
درست است که هر جشنوارهای نیاز به دبیرخانه و پایگاه مرکزی در یک شهر دارد که هویت آن را میسازد؛ اما میتوان در برخی سالها علاوه بر تهران که ستاد اصلی جشنواره فیلم فجر است، بهطورویژه مهمان یک استان دیگر هم باشیم و نمادی از آن استان با تهران پیوند برقرار بکند. برخی از نشستها و برنامههای اصلی که در پایتخت در طول جشنواره برگزار میشود، در آنجا نیز برقرار شود. در این صورت آن استان فرصت بیشتری برای نشاندادن تواناییهای خود پیدا میکند و هم باعث شناخت فرهنگی بومی آنجا میشود.
این اقدام برای استانها درآمدزاست و هم میتوان در آن استعدادیابی کرد. در حوزه بینالملل نیز جذابیت ایجاد میکند. همین اصفهان خودمان یکی از پایتختهای هنری کشور است که میزبانی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان را دارد و جشنواره به نام اصفهان گره خورده. اصفهانیها هم بهخوبی نشان دادهاند که توانایی مدیریت یک جشنواره مهم، آن هم در سطل بینالملل را دارند. پس میتوان نتیجه گرفت هر استانی قابلیتهای زیادی برای نشاندادن خود دارد؛ اگر به آن فرصت داده بشود.
جالب است در نشستی که مدیران جشنواره با شورای شهر تهران و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتهاند، سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد گفته: «شهر روح و جسم دارد. مسئلهای که به روح شهر مربوط میشود، باید موردتأکید قرار بگیرد که به نشاط اجتماعی و معرفی هنر ایران کمک میکند. »
هر مقدار رویدادها باشکوهتر باشند به حس خوب مردم شهر کمک میکند و این احساس خوب را میشود به کل کشور منتقل کرد؛ چراکه احساسات خوب قابلیت گسترش دارند. همانطور که رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی گفته: «سینما راوی بخشی از تاریخ و شکلدهنده حافظه جمعی ماست.»
ما امیدواریم مدیران جدید برنامههای فرهنگی را در سطح کشوری باارزش بشمارند. در عصر ارتباطی حاضر از دورافتادهترین نقاط کشور تا مراکز اصلی، به شبکههای اجتماعی و رسانهای دسترسی دارند. با برنامهریزی و سیاستگذاریهای درست میشود از هجوم فرهنگی جلوگیری کرد و هنر و فرهنگ ایرانی را بهطور شایسته در این فضا گسترش داد.
ما همه با هر قوم و نژاد دور یا نزدیک از پایتخت همه از یک سرزمین هستم و پیشرفت کشور درگرو پیشرفت جایجای این خاک است. سیمرغ بلورین جشنواره جایزهای برای تکتک مردم ماست که در طول تاریخ، فرهنگی غنی برای ما ساختهاند یا آن را حفظ کردهاند. همانطور که عطار در «منطقالطیر» گفت، ما همه سیمرغانی هستیم که برای رستگاری باید به سیمرغ حق برسیم.















