به گزارش اصفهان زیبا؛ جامعه اسلامی پس از رحلت رسول خدا(ص) با چالشهای عمیقی در مسئله امامت و جانشینی مواجه شد. اگرچه پیامبر(ص) اقدامهای متعددی همچون رویداد غدیرخم، فرمان تشکیل سپاه اسامه و واقعه «یومالخمیس» را که در آن فرمودند: «قلم و دوات بیاورید تا وصیتی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»، برای تعیین جانشینی انجام دادند، متأسفانه پس از رحلت ایشان، تشکیل «سقیفه بنیساعده» موجب محرومیت حضرتعلی(ع) از حق جانشینی شد.
این رخداد، جامعه را دچار انشقاقی بنیادین در حوزه کلام کرد. وظیفه امام پس از پیامبر(ص)، تبیین مسائل دین و شریعت محمدی(ص) در چهار محور اساسی بود: تفسیر قرآن، زعامت امور اعتقادی، آموزش احکام شریعت و ترویج امور اخلاقی و هدایت جامعه بر اساس ارزشهای اسلامی. با غصب جایگاه رهبری و تصدی امور از امام(ع)، امکان انجام این وظایف بهطور کامل فراهم نبود؛ چراکه اجرای برخی از آنها، مانند احکام فقهی، مستلزم تشکیل حکومت بود. در دوران خلفا، تاریخ اسلام شاهد رخدادهایی بود که جایگاه امیرالمؤمنین (ع) را به حاشیه راند. هرچند برخی از جریانها با فیلمسازیهای اخیر درباره معاویه، تلاش میکنند این دوره را به گونهای نمایش دهند که گویا امور دینی و شریعت بهدرستی و مبتنی بر نص پیامبر اجرا میشد و انتخاب خلفا نیز با رضایت عمومی صورت گرفته بود، واقعیت آن بود که اساسا بحث حقانیت جانشینی امامعلی(ع) نادیده گرفته میشد؛ چه در ماجرای سقیفه بنیساعده و چه در جانشینی عمر.
عوامل مؤثر بر فاصلهگرفتن جامعه با خاندان وحی
دوری جامعه از امام معصوم(ع) و آموزههای ناب اسلامی موجب شد مباحث اعتقادی، فقهی و فروع دین به درستی به مردم عرضه نشود. اقدامهای انجامشده در آن دوران، عملا مردم را از حوزه امامت دور نگه داشت و بهرهگیری ایشان از هدایتهای امام را محدود ساخت.
در آن دوره عوامل متعددی موجب شد تا جامعه اسلامی از جریان علمی ناب اهلبیت(ع) فاصله بگیرد. مهمترین عامل این انحراف، شعار «حسبنا کتاب الله» بود. این شعار که پس از رحلت پیامبر(ص) رواج یافت، همراه با منع نقل حدیث نبوی، جامعه را از سنت رسول خدا(ص) دور ساخت؛ علاوه بر این، رواج اسرائیلیات در این دوره باعث قدرت گرفتن جریان «قصاصون» شد و آنها مجال یافتند به جای روایات پیامبر(ص)، داستانهای غیرمعتبر از منابعی مانند تورات (معروف به اسرائیلیات) را نقل کنند.
شخصیتهایی مانند «وهب بن منبه» و «کعبالاحبار» در ترویج این روایات ضعیف نقش داشتند؛ همچنین با گسترش قلمروی اسلامی و آشنایی مسلمانان با اندیشههای سایر تمدنها در فتوحات، تفکرات انحرافی وارد حوزه اسلامی شد؛ ازجمله اندیشههای قدریه که احتمالا ریشه در مسیحیت داشت و تفکرات ثنوی که از ایران به جامعه مسلمین وارد شد.
این شرایط موجب بروز اختلافهای فکری و ظهور فرقههایی مانند معتزله با اندیشههای عقلگرایانه افراطی، مرجئه با این عقیده که ارتکاب گناه کبیره ایمان فرد را باطل نمیکند و گروه خوارج که مرتکب گناه کبیره را کافر میدانستند، شد.
آثار و پیامدهای دوری از اهلبیت (ع)
دوری جامعه از اهلبیت(ع) و علوم آنان، هم در حوزه اعتقادها و هم در حوزه فقهی، موجب تشتت آرا و انحرافهای گسترده شد. وضعیت فقهی جامعه پیش از عصر امامت امامباقر(ع) و امامصادق(ع) به گونهای بود که جامعه شیعه در آن زمان، فقه متمایزی در مقابل اهل سنت نداشت؛حتی پیروان ائمه(ع) نیز از همان فقه رایج میان اهل سنت تبعیت میکردند. به عبارت دیگر، مرزبندی فقهی مشخصی بین شیعه و سنی وجود نداشت و تمام جامعه اسلامی از یک نظام فقهی واحد پیروی میکرد.
بدیهی است که این نظام فقهی عامه، با انحرافها و بدعتهای متعددی همراه بود که ضرورت مداخله اهل بیت (ع) را ایجاب میکرد. پس از شهادت امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) در مدینه حوزه درسی تشکیل داد و بذرهای اولیه معارف شیعی با محوریت اهلبیت(ع) پاشیده شد؛ هرچند شرایط آن دوره به دلیل حکومت یزید و خلفای بعدی بسیار سخت و همراه با خفقان بود و مجال گسترش معارف فراهم نبود.
با آغاز امامت امام محمدباقر(ع) و همزمان با حکومت دو ساله عمربن عبدالعزیز، فضای سیاسی بازتری ایجاد شد. در این دوره، ممنوعیت کتابت حدیث پیامبر(ص) لغو و سبّ امام علی(ع) متوقف شد و فرصتی برای فعالیت جریان شیعه امامی فراهم آمد.
امام باقر(ع) در این فرصت کوتاه، شاگردان برجستهای مانند زراره بن اعین (فقیه و متکلم) را تربیت کرد که امامصادق(ع) درباره او در روایتی چنین فرموده است: «اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین میرفت.» همچنین باقرالعلوم(ع) بنیان تفکیک و تخصصیشدن علوم دینی را گذاشت و جایگاه امامت را در جامعه ترسیم کرد. امامباقر(ع) علوم تخصصی مانند فقه، کلام، تفسیر و حدیث را نیز پایهگذاری کرد.
عصر طلایی علوم اسلامی و تکامل نظام علمی شیعه
پس از شهادت امام باقر(ع) شرایط سیاسی مساعدتری در عصر امام صادق(ع) ایجاد شد که ناشی از افول قدرت بنیامیه، ظهور بنیعباس و درگیریهای داخلی آنان و دوران گذار دو ساله قبل از تثبیت حکومت عباسیان بود. این شرایط به امام صادق(ع) فرصت داد تا اقدامهای فرهنگی و علمی گستردهای انجام دهد.
روند پایهگذاری سامانه علمی شیعه که از امام سجاد(ع) آغاز شده و در دوره امام باقر(ع) رشد یافته بود، در عصر امام صادق(ع) به اوج خود رسید. تخصصیشدن علوم اسلامی (فقه، کلام، تفسیر و حدیث)، تربیت شاگردان برجسته در رشتههای مختلف و تأسیس نظام علمی مستقل شیعی از آثار و دستاوردهای دوره حیات پربرکت امام جعفرصادق(ع) بود. ایشان با تربیت شاگردانی ممتاز در حوزههای تخصصی همچون زراره بن اعین (فقیه و متکلم)، هشام بن حکم (متخصص علم کلام و امامت)، مؤمن الطاق و هشام بن سالم (علوم حدیث) و محمد بن مسلم (علوم فقهی) مسیر تازهای در جریان علمی شیعه ایجاد کرد.
دامنه علوم امام صادق(ع) منحصر به فقه نبود
برخلاف تصور رایج، تعالیم و آموزههای امام صادق(ع) منحصر به فقه نبود. بررسی روایات نشان میدهد ایشان در حوزههای دیگر همچون کلام، اخلاق و تفسیر نیز به تبیین و تعلیم پرداخت. آنچه امام صادق(ع) برای فقه شیعه انجام داد، جداسازی آن از فقه اهل سنت بود؛ زیرا فقه رایج آن روز، آمیخته به آرای فقهی سایر فرق اسلامی بود و با سیره ائمه اطهار(ع) ناسازگاری داشت.
امامصادق(ع) با تبیین و تشریح مباحث کلامی و مبارزه با جریانهای کلامی منحرف همچون غلات و مفوضه نقش اساسی در پایهریزی و تخصصیکردن علم کلامی شیعه داشت. ایشان با برگزاری مناظرههای متعدد به شفافسازی و تبیین معارف شیعه امامی میپرداخت.















