مردی غوطه‌ور در تضادها

جواد عزتی، بازیگری است که به چهره‌ای برجسته در سینمای کنونی ایران تبدیل‌شده. مردم بیشتر تصور می‌کنند او با فیلم‌های طنز به شهرت رسیده است؛ اما او با بازی در نقش‌های جدی توانسته محبوبیت خود را به‌دست بیاورد.

تاریخ انتشار: ۱۹:۰۶ - چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
مردی غوطه‌ور در تضادها

به گزارش اصفهان زیبا؛ جواد عزتی، بازیگری است که به چهره‌ای برجسته در سینمای کنونی ایران تبدیل‌شده. مردم بیشتر تصور می‌کنند او با فیلم‌های طنز به شهرت رسیده است؛ اما او با بازی در نقش‌های جدی توانسته محبوبیت خود را به‌دست بیاورد. سریال «وحشی» به کارگردانی هومن سیدی، جدیدترین فیلمی است که عزتی در را به ایفای نقش می‌پردازد.‌

باوجوداینکه چهار قسمت از این سریال پخش‌شده و قضاوت کلی درباره آن زود است، برای او بازی در یک فیلم اقتباسی در سیمای یک شخص واقعی می‌تواند جریان تازه‌ای بیافریند. او پیش‌تر هم در نقش‌های واقعی حضورداشت. او در این فیلم نقش یک زندانی سابقه‌دار را به نمایش می‌کشد: علی‌اشرف پروانه که به خاطر قتل غیرعمد دو دانش‌آموز مجبور به پرداخت دیه سنگین می‌شود و این موضوع زمینه‌ساز شروع سرقت‌هایش و فرار از زندان است.

داوود (جواد عزتی) در همان قسمت نخست دچار بحران‌ها و تضادهای زیادی می‌شود و این‌یک انتخاب درست برای بازیگری او در نقش اصلی این سریال است. جواد عزتی استاد بازی در نقش‌های چندوجهی است که شخصیت‌های آن دچار تضادهای زیاد می‌شوند. او می‌تواند در نقش‌های سنگین احساسات مخالف را به‌صورت هم‌زمان به بند بکشد. این درگیری چندحسی در یک حادثه مشخص به حالات انسانی در شرایط واقعی بسیار نزدیک می‌شود؛ ازاین‌رو نقش برای مخاطب باورپذیر است و هم ذات پنداری بیننده را برمی‌انگیزد.

طوفانی که عزتی در زخم کاری به پا کرد، متأثر از همین بازی چندوجهی اوست: مالک، مردی که می‌تواند آن‌قدر قدرتمند باشد که همه را بترساند و درعین‌حال از عجز و ناتوانی خود مانند یک کودک در خود بپیچد و گریه کند. او می‌تواند با سکوت‌های عمیق و تقریبا طولانی، احساساتی را که در استخوان نفوذ کرده‌اند و زبان توانایی بازگویی‌شان را ندارد، به مخاطبش منتقل کند.

در همان قسمت اول سریال وحشی او وارد فضای دوگانه‌ای می‌شود: ماندن یا فرارکردن و پذیرش اشتباهی که به‌عمد نبوده است. او فردی محافظه‌کار است که برای ازدست‌نرفتن حقوق خود و دیگر کارگران معدن حاضر است حق همکارش پایمال شود؛ اما برای تولد دختر کوچک مرد زخمی عروسکی تهیه می‌کند تا آبروی پدر حفظ شود.

عروسک نمادی بیرونی از دوگانگی شخصیت داوود می‌شود. داوودی که برای خوشحالی دختر همکارش عروسکی می‌گیرد، عروسک دیگری را که متعلق به پسربچه مرده است، می‌سوزاند تا تمام مدارک قتل او در آتشی که به پا کرده است، سوزانده شود. قصد او این بوده که کمکی کرده باشد؛ اما به طرز غیرقابل‌باوری خود نیز به قربانی تبدیل می‌شود. در شکل‌گیری دوگانگی شخصیت او عوامل اجتماعی و روان‌شناختی نیز بسیار تأثیرگذار هستند.

او از ترس قضاوت هم‌محله‌ای‌ها و در سطح کلان‌تر، قانون که مبادا او را مجرم و کودک‌دزد بدانند و نتواند بی‌گناهی خود را ثابت کند، روی انسانیت پا می‌گذارد و با توجه به سابقه قمه‌کشی‌اش این کلیشه اجتماعی بر او قالب است که واقعا می‌تواند مجرم باشد.

برای اینکه تمام آثار جرم را پاک کند، دچار سردرگمی و تشویش می‌شود و جملات را به‌گونه‌ای توهم‌آمیز چندین بار تکرار می‌کند و با فعال‌شدن جنبه هیستریکالی شخصیتش، دچار چندین حس ترس، آشفتگی، خشم، اندوه، سرخوردگی و رفتارهای تکانشی می‌شود.

او طوری این احساسات مختلف را باهم تجربه می‌کند که بدنش به‌صورت محسوس مورد تهاجم احساساتش واقع می‌شود؛ تا اینکه درصحنه آخر قسمت سوم خشم و عصبانیت سرکوب‌شده را با تلاش‌های بی‌ثمر برای آزادی بیرون می‌ریزد؛ با تصمیمی که برای خودکشی می‌گیرد. همان مسئله بودن یا نبودن و پایان‌دادن به رنج و سختی را به نمایش می‌کشد.

شاید همین چندگانه محوری بازی اوست که می‌تواند از پس نقش‌های طنز هم به‌خوبی بربیاید و یک بازی کاملا طنز ارائه دهد. آخرین نقش طنز او در تمساح خونی است که البته نقش متفاوتی نسبت به کارهای طنز قبلی او به‌حساب نمی‌آید و گویی همان لطیف دردسرهای عظیم است؛ با همان سردرگمی و گیجی، اما کمی جسورتر.

از نقاط ضعف بازیگری او می‌توان به این نکته پرداخت که بعضی مواقع به جاده خاکی کلیشه می‌زند و در نشان‌دادن عواطف و احساسات یا بیان دیالوگ‌ها از کلیشه‌ها در نقش‌های قبلی خود یا دیگران استفاده می‌کند که این موضوع می‌تواند به کارش لطمه وارد کند.

در زنجیره وحشی، عزتی برای تمایز در ساخت شخصیت داوود باید تلاش بیشتری کند؛ چراکه نمایش تضاد به‌جای درونی‌بودن در وجود داوود بیرونی است و شاید این از ضعف شخصیت‌پردازی و عمیق‌نبودن فیلم‌نامه‌های سیدی باشد.

در همان قسمت اول این مسئله کمی توی ذوق می‌زند و به‌جای نمایش ابعاد چندحسی انسان و تضادهایی که در ساخت شخصیت مؤثر است، حالتی پارادکس‌گونه می‌یابد که تکلیف نقش را مشخص نمی‌کند. برای تصمیم درباره اینکه عزتی در وحشی در حال خلق یک شخصیت جدید است، کمی زود است. آیا او می‌تواند با یک نقش جدید تمایز بیافریند و یک شخصیت ماندگار دیگر تولید کند یا می‌خواهد با همان خط‌مشی زخم کاری یا تا حدودی مرد بازنده پیش برود؟