به گزارش اصفهان زیبا؛ دیشب به کلهام زد برای فرشته خانم، زن همسایهمان شیره گوشت بپزم؛ تازگیها فارغ شده. نوزادش بیقرار است و از کله سحر تا کله سحر بعدی بیتابی میکند.
آن وسطها هم از خستگی یکی دو ساعت با هم بیهوش میشوند. فرشته خانم آنقدر این چند وقت به خودش نبوده و غذای درست و حسابی نخورده که رنگ صورتش کانه گچ دیوار!
تا به حال شیره گوشت درست نکرده بودم. شنیده بودم که برای زنهای زائو شبیه بمب انرژی عمل میکند.
یک بار دیده بودم که مامان گوشت چرخکرده و پیاز رنده شده و انواع ادویه را حسابی ورز میداد و بعد گوشت منظور را داخل یک شیشه میگذاشت.
در شیشه را میبست و شیشه را در یک قابلمه آب میگذاشت. آب قابلمه کمکم میجوشید و گوشت داخل شیشه هم کمکم تبدیل به ترکیبی میشد بهشتی! ولی شرط عمل آمدنش شعله کم و زمان زیاد بود. گوشت باید کمکم پخته میشد!
یک ساعتی گذشت. با یک دودوتاچارتا حساب کردم، با این قلهای ریزی که آبِ توی قابلمه میزند، تا فردا صبح هم این شیره گوشت عمل نمیآید. این شد که علیرغم علم به ماجرا، کمی، فقط کمی شعلهی گاز را بیشتر کردم.
شاید ده پانزده دقیقه هم نگذشته بود که با صدای ترکیدن شیشه توی قابلمه، دستم را با حسرت و غصه روی قلبم گذاشتم!
حتی در قابلمه را بر نداشتم تا گندی که زده بودم را تماشا کنم.
وداع با اسلحه
توی آشپزخانه نشسته بودم و مستند وداع با اسلحه را نگاه میکردم. راجع به یاسر عرفات، رهبر جنبش فتح در فلسطین بود. راوی در صحنه ابتدایی مستند میگفت همیشه لحظه وداع، سختترین لحظه زندگی هر کسی است.
وداع با خانواده، وداع با خانه، وداع با وطن و مهمتر از همه، وداع با زندگی!
اما برای یک مبارز، سختتر از همه، لحظه وداع با اسلحه است. یاسر عرفات مبارزی است که همه این وداعها را یکبهیک تجربه کرده است.
او زمانی رهبر آزادیخواه فلسطینیان بود. قبله آمال مردمی بود که چشم امیدشان به جنبشی بود که او علیه یهودیانی که خودشان را به سرزمین آنها تحمیل کرده بودند، راه انداخته بود.
او در لیست اول ترور صهیونیستها بود. جنبشِ کوچکِ «فتح» در عملیاتی در سال ۱۹۶۸ در شهر کرامه، مرز اردن و اسرائیل، ارتش شکستناپذیر اسرائیل را شکست داد!
اما به مرور ورق طوری برگشت و مواضع عرفات به گونهای تغییر کرد که در کنگرهای با نخستوزیر اسرائیل، آیزاک رابین دست دوستی داد و حتی فراتر از آن، او را پسر عموی خود خواند!
از همانجا بود که فاتحه یاسر عرفات خوانده شد. درست از همانجایی که اسلحه را تحویل داد و قرارداد صلح را امضا کرد.
از آن به بعد بود که تجمعات مردمی علیه شخص عرفات در فلسطین تشکیل میشد. وضع زندگی مردم بعد از صلح، تفاوتی با گذشته و دوران استیلای یهودیها نداشت.
مردم دیدند که دیگر آزادی ملت فلسطین برای عرفات معنایی ندارد.
مذاکرات بینتیجه مانده بود و عرفات منتظر تحقق وعدههایی بود که به او داده بودند!
این در حالی بود که سید حسن نصرالله، رهبر جنبش حزبالله، بعد از بیرون راندن صهیونیستها از لبنان، خطاب به عرفات و ملت فلسطین میگوید: «برای آزادی سرزمینتان به تانک و توازن قوا و موشک نیاز نیست! انتفاضه هیچ وقت به توافقات شهر اسلو محدود نبوده! سرنوشتتان در دست خودتان است! شما میتوانید با ارادهتان سرزمینتان را پس بگیرید!»
ولی خب! توافق و آن صلح کار خودش را کرد.
عرفات، شعله مسیرش را بالا کشید و بوووم! هدف، ترکید! شبیه شیشه شیرهگوشت!




