دیپلماسی در چنین دنیایی راهی برای اعمال قدرت و نفوذ برای تغییر در محاسبات طرف مقابل است.

جنگ در دهمین سال توافق

10 سال پیش در چنین روزی بود که خبری مهم از وین اتریش به دنیا مخابره شد؛ ایران در قالب توافقی با عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» و موسوم به «برجام» توانست بعد از یک دهه ‌و اندی درگیری و بحران، مسئله هسته‌ای خود را حل کند و بر سر آن و همچنین برداشته شدن تحریم‌ها با اروپا و آمریکا به توافق برسد.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۰ - دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
جنگ در دهمین سال توافق

به گزارش اصفهان زیبا؛ 10 سال پیش در چنین روزی بود که خبری مهم از وین اتریش به دنیا مخابره شد؛ ایران در قالب توافقی با عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» و موسوم به «برجام» توانست بعد از یک دهه ‌و اندی درگیری و بحران، مسئله هسته‌ای خود را حل کند و بر سر آن و همچنین برداشته شدن تحریم‌ها با اروپا و آمریکا به توافق برسد. خبر، خبر مهمی بود.

بعد از اعلام خبر بسیاری از مردم برای شادی و پایکوبی به خیابان‌ها ریختند و نوید رسیدن دوران جدیدی از فضای باز اقتصادی و سیاسی و حتی اجتماعی را به خود می‌دادند.

اما رفته‌رفته کورسوهای امیدی که فکر می‌شد به‌وجود آمده، رو به تاریکی گذاشت و به عایدی «تقریباً هیچ»ی منجر شد که رئیس بانک مرکزی وقت بعد از شش ماه از انعقاد توافق به آن اذعان کرد. این که این توافق چه نقاط ضعف و قوت و چه تعهداتی برای ایران و برای طرف مقابل به همراه داشت، چرا به درستی اجرا نشد و آیا اساساً به نفع ایران بود یا خیر، محل بحث این نوشته نیست.

در این نوشته با نگاه به تجربه برجام پس از 10 سال، می‌خواهیم بگوییم برجام زمینه‌ساز جنگی بود که در هفته‌های قبل در ایران رخ داد. درگیری ایران با آمریکا و کشورهای اروپایی بر سر مسئله‌ هسته‌ای از 13 سال قبل از توافق برجام شروع شده بود.

در این مدت علیرغم بازرسی‌های مکرر آژانس بین‌المللی و گزارش‌های آن نهاد درباره عدم وجود نشانه‌هایی مبنی بر دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، باز هم ایران تحت فشارها و تحریم‌های شدید سیاسی و اقتصادی بین‌المللی قرار داشت. هدف از این فشارها این بود که ایران باکنار گذاشتن این توانمندی، صنعت هسته‌ای خود را به طور کامل تعطیل کند و از بین ببرد.

حال وقتی یک نهاد بین‌المللی صنعت هسته‌ای یک کشور را تحت شدیدترین بازرسی‌های تاریخ خود قرار داده و باز هم نتوانسته نشانه‌های دال بر دستیابی آن کشور به سلاح هسته‌ای پیدا کند، فشار و تحریم بیشتر چه توجیهی دارد؟

قطعاً توجیه حقوقی برای این رویه وجود ندارد. بلکه این روند نشان از یک نگاه و رویکرد کلان سیاسی به توانمندی فنی است. اکثر نخبگان به این معترفند که مسئله هسته‌ای بین ایران و غرب، سال‌هاست به یک مسئله هویتی و حیثیتی تبدیل شده و قراردادهای حقوقی با بده‌بستان‌های ضعیف اقتصادی مثل برجام قادر نخواهد بود این مسئله را حل و فصل نماید.

وقتی مسئله‌ای جنبه حیثیتی پیدا می‌کند و عملاً تبدیل به موضوعی وجودی بین دو طرف درگیری می‌شود، هیچ توافقی با داشتن حتی بهترین امتیازات اقتصادی، نمی‌تواند مرتفع‌کننده نگرانی سیاسی مسئله باشد. بنابراین باید انتظار داشت تا در یک نقطه تاریخی، سطح تقابل افزایش پیدا کرده و به درگیری نظامی منجر شود.

این چیزی است که متأسفانه دیپلمات‌های خوشبین و خوشحال ما در زمان انعقاد برجام به آن توجه نداشته و با امتیازاتی که دادند، توقع طرف مقابل را از میزان عقب‌نشینی ایران بالا بردند.
بنابراین بدیهی است که اگر ایران در مقاطع بعدی بخواهد به نقض عهد طرف مقابل پاسخ دهد، به دلیل تغییر سیستم محاسباتی دشمن که ناشی از عقب‌نشینی‌های مکرر بوده، باید منتظر پاسخ‌های قاطع‌تری از طرف او باشد.

به همین جهت، نباید از اینکه جنگ 12 روزه اخیر بین ایران و اسرائیل، دقیقاً 10 سال بعد از توافق برجام رخ داد، تعجب کرد و همچنین این نیز مسئله‌ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
به عبارت دیگر بعد از 10 سال راستی‌آزمایی تحت شدیدترین بازرسی‌های بین‌المللی، ماحصل برجام جنگی بود که بر ما تحمیل شد و احتمالاً در ماه‌های آتی با فعال شدن مکانیسم ماشه تمام تحریم‌ها نیز بازخواهد گشت.

بر همین اساس می‌توان گفت مهمترین تجربه برجام بعد از یک دهه این است که به هیچ توافقی عمل نخواهد شد؛ مگر اینکه به قول سعید لیلاز که او هم از قول فردیناند لاسال بیان کرد «مهم‌ترین بند هر قرارداد و توافقی، لوله توپ است.» این دقیقاً همان چیزی است که در برجام دیده نشد؛ تضمینی که در برجام به آن تکیه شد، نه لوله توپ، بلکه جوهر رنگی خودکارهای اروپایی بود.

در برجام فراموش شد که دنیای سیاست، دنیای چانه‌زنی برای کسب قدرت و منفعت نیست، دنیای تنازع و تقابل برای کسب قدرت و منفعت است و اگر در این فضای هرج‌ومرج‌گونه، سخن از مذاکره زده می‌شود نه برای حل مسئله به روشی دیپلماتیک، بلکه برای وزن‌کشی طرف مقابل و یا زمان خریدن برای زدن ضربه نهایی است.

به عبارت دیگر دیپلماسی در چنین دنیایی، نه راهی برای حل مناقشات به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز بلکه راهی برای اعمال قدرت و نفوذ برای تغییر در محاسبات طرف مقابل است. این هشدار و زنگ‌خطر در برجام دیده نشد و اکنون ما در حال تجربه چیزی هستیم که روزی از آن غفلت کردیم.