مریم گزی

مریم گزی

روایت‌نویس

آرشیو مطالب منتشر شده
علی؛ آدم حسابی‌ترینِ روزگار
۲۴ دی ۱۴۰۳

علی؛ آدم حسابی‌ترینِ روزگار

آقای امام علی، حالا که دلم پر کشید تا برایت بنویسم، یادم آمد من فقط یه نقطه سیاه در دستگاهت هستم که دلش بال‌بال می‌زند سرت را بچرخانی و فقط رد نگاهت به من بخورد و همین برای همه زندگانی‌ام کفایت کند.

چشمت روشن به نور مولا
۷ اسفند ۱۴۰۲

چشمت روشن به نور مولا

مامان فاطی امروز صبح شله‌زرد گذاشت، خودش را زیبا کرد و گفت: «وقتی قرار است مهمان بزرگ برای آدم بیاید، باید رنگ‌ به رو بگیرد تا نکند دل مهمان با دیدنش بگیرد.» چادرش را دور قدش پیچید و در دیگ را برداشت.

اصلا حسین(ع) جنس غمش فرق می‌کند
۱ شهریور ۱۴۰۲

اصلا حسین(ع) جنس غمش فرق می‌کند

وقتی وارد خانه علی (ع) شد آنقدر خودش را به قنداقه حسین(ع) زد و دورش چرخید تا دوباره بعد از ششصدسال بال‌هایش درآمدند پرواز کرد به آسمان‌ها و فریاد زد: من آزاد شده حسینم…

امام آرزوها
۲۹ خرداد ۱۴۰۲

امام آرزوها

مامان گفته بود امام جواد پسر امام رضاست و آرزوهایمان را زود برآورده می‌کند. بالای ایوان ایستادم، چشم‌هایم را محکم روی هم فشار دادم، سرم را رو به آسمان گرفتم و آرزو کردم ای کاش تا شب بابا یک ماشین کنترلی قرمز برایم بخرد!