
همواره یکی از مهمترین بخشهای دانشگاه، تشکلها و گروههای سیاسی فعال در دانشگاه بودهاند، تشکلهایی که ریشه بعضی از آنها به پیش از انقلاب و فضای سیاسی آن زمان بازمیگردد و شاید بتوان گفت همین فعالیتهای گروهی در میان جوانان بود که نقش پررنگی در پیروزی انقلاب بازی کرد و پس از آن نیز ادامه پیدا کرد.

چند روزی است که دیگر سید علی نکوئی زهرایی در میان ما نیست و حتما درک فقدان حضور او چنانکه باید رخ ننموده است؛ اما در همین فرصت کوتاه نیز بهواسطه حجم پیامهای تسلیت و ابراز همدردی در نبودش توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، ابراز تأسف و تأثرهای متعددی که اگرچه غیر منتظره نبود، اما نکات جالبتوجهی از گستره وجودی او در خود داشت.





14 اسفند در تاریخ معاصر ایران با نام دکتر محمد مصدق پیوند خورده است؛ پیوندی که به مصدق نیز خلاصه نشده و در متن مراسم بزرگداشت او در سالهای مختلف شاهد تحولات سیاسی خاصی نیز بودهایم؛ از جمله 14 اسفند 57 که اولین مراسم درگذشت او پس از انقلاب در احمدآباد با سخنرانی آیت الله طالقانی و با حضور جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و چریکهای فدایی خلق برگزار شد. به گفته روزنامه اطلاعات در این مراسم یکمیلیون نفر شرکت کردند. دو سال پس از این مراسم نیز در دومین سالگرد مصدق پس از انقلاب دقیقا در 14 اسفند 1359 بنیصدر با سخنرانی در دانشگاه تهران جوی تنشآمیز را در کشور ایجاد کرد.





در قسمت قبل خواندیم انتخابات مجلس دوازدهم شورای ملی که آخرین دوره مجلس در دوران حکومت رضاشاه بود در تاریخ 26 فروردین 1318 برگزار شد و در سوم آبان 1318 با ریاست محتشم السلطنه آغاز به کار کرد که در این دوره 137 نماینده به مجلس راه یافتند و دو تن از آنان سلب صلاحیت شدند. سیزدهمین دوره مجلس شورای ملی در 22 آبان 1320 بهعنوان اولین مجلس دوران حکومت محمدرضا شاه در دوره حضور متفقین در ایران به ریاست محتشم السلطنه با 135 نماینده آغاز به کار کرد.





نسل جوان جامعه ایران به علت وجود فاصله سی ساله با نسل انقلابی پیش از خود در مواجهه با تاریخ ایران و تحولات پیشین دچار گمگشتگیهایی است که تنها راه فهم عمیق آن، بازگشت به گذشته و پرسشی بدون واسطه و بیعینک قضاوت، از شاهدان وحاضران وقایع است. محمد عطریانفر، یکی از مبارزان پیش از انقلاب است که در بسیاری از وقایع و رویدادهای پیش و پس از انقلاب حضور داشته و با چهرههای سرشناسی رفاقت و همکاری کرده است. او، زاده اصفهان و رشد یافته در خانوادهای مذهبی است که به قول خودش تا سال60 حتی تلویزیون در خانه نداشتند و صدای رادیو تنها برای اذان در خانهشان به گوش میرسید. نمیشود با او گفتوگو کرد و از روایت پیوستن خواهرش به سازمان مجاهدین خلق نپرسید؛ داستان خواهر و برادری که یکی در ایران ماند و با وجود انتقاداتش به کمیها و کاستیها از قطار انقلاب پیاده نشد و دیگری راه مبارزه مسلحانه در پیش گرفت و اکنون از سرکردگان سازمان رجویهاست.