در این مقال نه قصد قهرمانساختن از آن زندهیاد را دارم و نه در پی مجیزگویی و گزافهگویی در رثای ایشان، که او خود در تمام سالهای حضور و فعالیت سیاسی اجتماعی و فرهنگیاش هیچ علاقه و باوری به چنین شخصیتپرستیهایی نداشت و در یککلام بیزار از آن بود. بیتردید او نه قهرمان بود و نه شخصیت بیعیب و نقصی داشت و خود نیز به این باور داشت و از همین رو، فروتنانه شنوای نقد نقادان بود و منصفانه پذیرا و معترف خطاها و ضعفها و کوشا در اصلاح آنها بود.
از گفتوگو با مخالفان خود ابا و هراسی نداشت؛ زیرا مطلقانگار نبود و در منظومه فکری و اخلاقی او شجاعت به معنای ایستادگی بر خطاها و نواقص نبود و البته به شهادت گذشتهاش همواره تحمل مخالفت و مخالف را داشت.
بهرغم آنکه در این سالهای اخیر به سبب پارهای اختلاف سلایق و نظرهای درونجبههای، حجم گستردهای از اهانتها و اتهامهای ناروا از سوی برخی، متوجه ایشان شد، اما او با سعهصدر و بزرگمنشی بر مدار اخلاق کریمانه و در مسیر اهداف کلان جریان اصلاحطلبی که همان آرمانها و شعارهای اصیل انقلاب میدانست، گام برداشت و همواره با روی باز پذیرای نقدها بود. گرچه در برابر زیادهخواهیها ایستادگی کرد، اما هیچگاه رضایت به حذف و طرد دلسوزان و فعالان منتقد در جبهه اصلاحات نداد.
با اوجگیری انتخابات سال ۹۶ گروه قابلتوجهی از فعالان سیاسی متولد دهه ۵۰ و ۶۰ بحق بر آن شدند تا سهم و نقش بیشتر و تأثیرگذارتری در کنشگری اجتماعی و سیاسی ایفا کنند و به سطوح بالاتری در عرصه تصمیمسازی و سیاستورزی گام بگذارند و این آغازی شد برای تَرَکبرداشتن انسجام و یکپارچگی همیشگی اصلاحطلبان اصفهان که بهمرور شکاف عمیق ناپیدای میان دو نسل از فعالان سیاسی را آشکار میکرد و آن فاصلهگرفتن نسل انقلاب کرده همیشه مدیر بود از نسلی که باور داشت نهتنها محجور و مفلس نیست و نیاز به قیّم ندارد، بلکه وقت آن است که ظفرمندانه وارد میدان مدیریت و مراکز قدرت و تصمیمگیری و اجرا شود؛ و او در میان این دوپارگی ایستاد و صبورانه برای اصلاح و بازسازی درونی تلاش کرد، امری که فقط از او برمیآمد. رویکردی که البته اختصاص به اصلاحطلبان نداشت و جریان اصولگرایی نیز مدتها بود با آن دستوپنجه نرم میکرد و میکند.
نقش مقتدر، مدبر، شجاع و شکیبای زندهیاد نکوئی در این بزنگاه بود که معنا مییافت، او با تیزبینی و تیزهوشی همیشگی خود به یاری همراه همیشگیاش جناب آقای فضلالله صلواتی از همه ظرفیتهای خود برای مدیریت شرایط سخت ایجادشده، بهره برد تا جریان کلان اصلاحطلبی از مسیر اصلی خود خارج نشده و حداکثر وفاق ممکن را رقم زد. هرچند به سبب برخی فرصتطلبیها، زیادهخواهیها و بداخلاقیهای طرفین ماجرا کدورتها و تیرگیهایی بهجا ماند که تا امروز کام بسیاری را تلخ و گاه مانع تحقق برخی شعارها شد، اما به اعتراف همه ناظران منصف مرحوم نکوئی درنهایت شرافت و شجاعت از هیچ تلاشی برای اصلاح وضعیت فروگذار نکرد، حتی به قیمت اعتبار و آبروی شش دهه فعالیت سیاسی و فرهنگی که داشت. با مروری بر امضاها و اسامی ذیل پیامهای تسلیت بهسادگی میتوان دریافت که جایگاه او به چه میزان از اهمیت بود و این توفیق تا به کجا بوده است.
اما بهرغم همه آنچه آمد، نمیتوانم از این نقد مشفقانه و خالصانه چشم بپوشم که آن مرحوم نیز در پارهای موارد و شاید به سبب برخی مشاورههای غلط و نادرست و البته سوءتفاهمهای موجود، آنچنانکه باید، در برابر این خواست نسل تازه، گشادهرو و گشادهدست نبود و گاهی با تردید و دیرهنگام به این خواست حق پاسخ میداد و همین تردیدها، فرصتهای نو و بکری را سوزاند که مدیریت انتظارات را در شرایط و زمان مناسب ممتنع مینمود. گرچه دراینبین کم نبود اشتباهات و خطاهای دو سوی ماجرا که بر سوءتفاهمها افزود و امکان مفاهمه و درک متقابل را کمرنگ و کمرنگتر کرد و چهبسا فرصتطلبانی که از این آب گلآلود بهرهها بردند.
اما امروز و در روزگاری که هر آن عزیزی مجرب و کارآمد از مدیران نسل انقلاب از میان ما میرود، مدیران نسل تازه باید تدبیر، شجاعت، صداقت، صراحت، پاکدستی، پاکدامنی، فروتنی، کیاست و فراست را از نکوئیها و امثال او از هر جناح و گروه و دستهای بیاموزند تا از گزند بسیاری آفات و آسیبهای پیرامون مدیریتهای اجرایی و سیاستورزیهای معمول و خرد و کلان در امان و مصون بمانند؛ تا مبادا به هزینه این ملک و ملت، آزمودهها را تجربهای دیگر کنیم.