امیر مهدیان (متولد 1368) دیپلم دارد و از اهالی محله حسنآباد است. او از زمان نوجوانی به حرفه آهنگری و ابزارسازی علاقه داشته و به شاگردی در این حرفه مشغول بوده است.
همصحبت مادری میشوم که بعد از گذشت 43 سال هنوز داغ پسر برایش خیلی تازه است. نگاهش هنوز در کوچههای سالهای دور قدم میزند؛ همانجا که پسرِ ریزنقش و پرجنبوجوشش میان بازار و خانه میدوید.
دروازه حسنآباد یکی از محلههای قدیمی اصفهان است. این محل ارزش تاریخی زیادی دارد و در منطقه۳ اصفهان جای گرفته است. دروازه حسنآباد با وجود آثار تاریخی و میراثی که از گذشته در آن بهجامانده، میتواند معرف خوبی به گردشگران، بهویژه گردشگران خارجی باشد.
به محلهٔ قدیمی حسنآباد در ضلع شرقی میدان نقشجهان که پا میگذارم، چیزی در هوا تغییر میکند؛ انگار زمان تصمیم میگیرد کمی آهستهتر حرکت کند. هیاهوی مردم و شهر دورتر میشود و کوچهٔ مقصودبیک با دیوارهای بلند و بازارهای رنگارنگش خود را نشان میدهد.
نگام ظهر بازار مقصودبیک در ضلع جنوبشرقی میدان نقشجهان همچنان در تکاپوست. صدای چکش مسگرها و قلمزنها، چرخدستی خریداران، سلام و خداحافظی کسبه و مردم در فضای بازار میپیچد. چند قدم آنطرفتر سکوتی ماندگار برقرار است؛ زیر گنبد مسجد، سکوتی از قدمت تاریخ شکل گرفته است؛ بهطوریکه گردشگران داخلی و خارجی کمتر درباره این اثر تاریخی شنیدهاند و دیدهاند.
مسعود یاوری، متولد 1338، هنرمند سازنده ظروف چوبی دستساز در محله حسنآباد است. او از کودکی در این محدوده بزرگشده و پدرش قریب به 58 سال میشود که ساکن محله حسنآباد است.
در دل محله حسنآباد و در آستانه ورود به حیاط امامزاده احمد، جایی که نسیم آرامِ عصرگاهی پاییزی میان درختان کهنسال سُر میخورد و پرندگان گویی سرود آسمانی زمزمه میکنند، نگاهت بیاختیار بهسوی محفظه شیشهای کوچکی میافتد که در میان سنگفرشها، همچون دُرّی درخشان میدرخشد؛ گویی اینجا نقطهای است که زمین و آسمان دست یکدیگر را گرفتهاند، نقطهای که از میانش نسیمی از جنس نور عبور میکند.
مصطفی بشیری، هنرمند قلمزن جوانی است که از هشتسالگی، در یکی از قدیمیترین بازارهای شهر اصفهان، یعنی بازار حسنآباد، نزد پدرش هنر اصیل قلمزنی را فراگرفت و خیلی زود توانست کارگاه قلمزنی خودش را راه بیندازد.
احسان رضایی، متولد 1380 در اصفهان، یکی از کسبه جوان و هنرمند محله دروازه حسنآباد اصفهان بوده که به هنر خمکاری مشغول است.
در دل محلهٔ قدیمی حسنآباد، جایی که بوی نان تازهٔ بازارچه و سایهٔ کوچههای باریک نزدیک میدان نقشجهان در هم میپیچد، بقعهٔ امامزاده احمد قرار دارد؛ بنایی پر از تاریخهایی که بر سنگ، گچ، طلا و حتی استخوان آدمها حک شده است. این بنای مذهبی در ۱۵آذر۱۳۱۴ به شماره ۲۳۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در کوچههای قدیمی محله حسنآباد به سردری کاشیکاریشده میرسیم که نوشته سفیدرنگ «اَنَا مَدینهُ العِلم وَ عَلی بابُها» زیر کلمه الله جلجلاله نشان از مکانی دارد که جای تحصیل علم و دانش است و این گمان با دیدن نام مدرسه علمیه آیتالله خادمی (عَرَبان) به یقین میرسد.
پیرمرد روی سکوی سنگی داخل بازار، یک پایش را روی پای دیگرش انداخته و لباس خاکیرنگ پوشیده است. نجار بوده و مغازهاش خیلی قدیمی است. دستگاههای قدیمی نجاری خاکگرفته، از یک عمر تلاش مرد نجار خبر میداد و خاکارههای نشسته روی دیوار مغازه، از روزگاری پرجنبوجوش در دل این بازار میگفت؛ اما حالا مرد نجار غمگین است؛ چون باید ساعتها کنار مغازهاش در دل بازار بنشیند و عبور رهگذرها را مشاهده کند.