محله خلجا در استان اصفهان و در محدوده مرکزی شهر اصفهان واقع شده است.
محدوده منطقه یک شهرداری اصفهان ۸۱۰هکتار است که از سمت شمال به خیابان شهید فروغی، از جنوب به خیابان شهید مطهری، از شرق به چهارباغ و از غرب به اتوبان شهید خرازی متصل است.
در گوشهای از این شهر، مسجدی با تاریخچهای غنی و داستانهایی ناگفته وجود دارد؛ مسجدی که سند رسمی آن به گفته امامجماعتش به سال ۱۳۲۶ بازمیگردد؛ اما قدمت واقعی آن به سالها قبل از آن میرسد.
در هر نهضتی، مردانی هستند که نامشان شاید بر پیشانی تاریخ ثبت نشود؛ اما حضورشان مانند ریشههایی پنهان، درخت انقلاب را سرپا نگهمیدارد.
در دل اصفهان، میان کوچههای پیچدرپیچ محله نارون (شمسآباد سابق)، خانهای قدیمی با دیوارهای خشت و گلی ایستاده است؛ دیوارهایی که بوی خاک و صدای زمزمههای عاشقان حسین(ع) را در خود نگهداشته است. اینجا نهفقط یکخانه، بلکه خیمهای است که هرسال با فرارسیدن محرم، زمزمههای حسینیاش به نوای سوگواران تبدیل میشود.
خوبی ویژهنامه «هممحله» این است که تو را از پشت میز کارت جدا میکند؛ مجبورت میکند بروی در دل محله، توی کوچهها سرک بکشی، بهدقت نگاه کنی و خوب بشنوی. وقتی راه میافتی توی کوچههای یک محله، چشمانت را بیشتر از همیشه باز میکنی تا ردی از گذشته پیدا کنی.
محمد تربتیان، متولد سال 1337، از قدیمیترین قنادان در محله خلجا و طباخ نوعی شیرینی سنتی اصفهانی به نام کوکو قندی است. او از 15سالگی به شغل شیرینیپزی روی آورد و بهمرورزمان در این حرفه شیرین و ماندگار پیشرفت کرد.
منبتکاری روی مبل، یک هنر دستساز و تزیینی است که در آن، طرحها و نقشهای مختلف با استفاده از ابزارهای مخصوص روی سطوح چوبی مبلمان ایجاد میشود.
خیابان طالقانی یکی از قدیمیترین خیابانهای اصفهان است که انواع و اقسام مشاغل را میتوان در آن مشاهده کرد؛ از شیرینیفروشی مشهور این خیابان گرفته تا مغازههای تعمیر لوازمخانگی و خیاطیهای قدیمی… .
در قلب محله تاریخی خلجا، مسجد جعفر طیار بهعنوان یکی از قدیمیترین و فعالترین مساجد اصفهان، نهتنها نماد دینداری و ایمان مردم این منطقه است، بلکه بخشی از میراثفرهنگی و هویت مذهبی شهر محسوب میشود.
روزگاری صفحههای گرامافون بود که موسیقی را به خانهها میآورد و مردم برای دیدن فیلم هم باید به سینما میرفتند؛ بعد کمکم نوار کاست مُد شد و نوار موسیقی تا سالها بین همه دستبهدست میشد و به فروش میرسید و فیلمهای ویدئویی به خانهها آمد و انگشتشماری از مردم که ویدئو داشتند، میتوانستند فیلم دلخواه خود را ببینند.
در دل کوچههای محلهٔ خلجا، هنوز رد قدمهای پسری جوان پیدا میشود، پسری که ۴۲ سال پیش، در ۱۹سالگی، با لبخندی خاموش و نگاهی پر از آفتاب، رفت تا سهم کوچکی از آسمان را با خون خود روشن کند. اینجا خانهای بود پر از صدای مادر، نگاه خسته پدر و دستهای کوچک خواهرانی که حالا هر یک، پناهی از خاطرههای گمشدهاند.