به گزارش اصفهان زیبا؛ میدانیم که ساختن یک فیلم مستند از فیلم داستانی، چندین برابر کمهزینهتر است و از آنجا که در پروژههای سفارشی، ارزشهنری در اولویتدوم قرار میگیرد خیلی هم عجیب نیست شاهد مستندهایی باشیم که ارزشی برای وقت و شعورمان قائل نیستند. ولی خب در این بین، ماجرای «آیتالله» کمی فرق میکند.
مستند آیتالله ناصری، تولید صداوسیما که در شش قسمت از شبکهسه پخش شد، مستندی است نسبتا خوشساخت که در ابتدای کار تصویرمحور شروع شده و با ریتم، روایت و موسیقی مناسب از همان اول مخاطب را برای دیدن ادامه آن جذب میکند.
اما از یکسوم اول قسمت یک که میگذریم، مستند آرامآرام به ورطه مصاحبه و سخنگویی میافتد که رویکردی مانند راه رفتن بر لبه تیغ است و در اینجا باعث شده مستند، از لحاظ کشش و جذابیت بهقدری افت کند. گرچه مستندساز سعی میکند که با ویدیوهای آرشیوی و بازسازی برخی مکانها، برای مستندش استناد تصویری هم ایجاد کند، ولیکن به نظر میرسد که در این کار خیلی موفق نیست. این روند به مرور در قسمتهای بعدی مستند بهتر میشود و شاهد استنادهای تصویری قویتری هستیم.
مصاحبهها هم اکثراً بهخوبی کارگردانی شدهاند و قاببندی، طراحی ونورپردازی حرفهای، به ایجاد یک فرم واحد در نماهای مصاحبه کمک میکنند. همچنین مستند صداگذاری و تدوینی دارد که توانسته ریتم و ضربآهنگ مصاحبهها را به خوبی حفظ کند.
پلانهای بازسازی نیز برای این مستند بسیار لازم و مناسب بود. اما همانطور که پیداست روی پلانها به اندازه کافی کار نشده. پلانها یا ریتمی خستهکننده دارند و به ریتم کل اپیزود ضربه میزنند یا با نریشن و مصاحبهها، ارتباط معناییِ چشمگیری ندارند. هرچند که پلانهای بازسازی و مصاحبه، با هم در یک فرم از آب درمیآیند، ولی با نگاه به محتوای مصاحبهها، قطعاً حضور بازیگرانی در این لوکیشنهای سوتوکور، میتوانست تجربه بهتری از درک زندگانی شخصیت را به مخاطبانش عرضه کند. البته این پلانها عمداً بیبازیگر و مُرده ضبط شدند، اما بعضاً حسانگیزیشان با روایت سنخیتی ندارد و باعث ایجاد نقاطضعفی در داستانگوییِ مستند شدند.
اکثر نریشنها نیز برای ما قصه جدیدی را تعریف نمیکنند، بلکه حرفهای مصاحبهشوندگان را به نحو دیگری بیان میکنند. انگار هدفشان تاکید و تثبیت قصهآنها است؛ نه اضافهکردن ماجرای دیگری به روایت مستند. گویی برای مستندساز، بار احساسی نریشنها به همراه تصاویر بازسازیشده از روایتی نو، مهمتر و بیشتر مطرح است. البته حواسمان باشد که در کلیت مستند هم روایت عمدهای شکل نمیگیرد. ما صرفاً خردهروایتهایی را به ترتیب موضوعاتی که شخصیت در طول زندگانیاش با آنها مواجه بوده میشنویم.
روایت این مستند مانند دیگر مستندهای تلوزیونی، تضاد، کشمکش و التهاب لازم را ندارد و در عوض آن سعی میکند که با هر بار پیشکشیدن موضوعات کمتر شنیدهشده و جالبتر از زندگانیِ شخصیت، جذابیت را همواره در خودش حفظ کند. در این نوع روایت، خلاقیتی فراتر از مستندهای همکیش خودش نمیبینیم. ولی به هر حال، این مستند توانسته همین خردهروایتها را، با پیوستگی و انسجام قابلقبولی روایت کند.
در کل این مستندپپف با تمام ایراداتاشپف فراتر از انتظار ظاهر شد و میتوان گفت در بین مستندهای تلوزیونی که تاکنون دیدم، حرفهایتر، کارشدهتر و حداقل یک سروگردن بالاتر بود.















