به گزارش اصفهان زیبا؛ نزدیکیهای غروب است که وارد محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) از سمت خیابان بهارستان میشوم. بهسمت خیابان اصلی میروم. خیابان امین مملو از تعمیرگاههای خودرو، مکانیکی و جوشکاری است؛ بهگونهای که تصور میکنی وارد یک منطقه صنعتی شدهای.
از کاسبان سراغ محله عربها را میگیرم. عدهای به حسینیه کربلاییهای مقیم ملکشهر که در خیابان بهار شرقی قرار دارد، اشاره میکنند.
به سمت خیابان پیادهروی میکنم. علی خراط یکی از اولینساکنان محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) است که سالها پیش همراه خانواده راهی این محله شده و حالا مسئولیت حسینیه کربلاییها را برعهده دارد.
سال ۵۱ و راندهشدن اعراب از عراق
او از گذشته و سفر پرماجرای والدین خود به این محله میگوید: «سال ۵۱ بود که تعداد زیادی از عربهای ساکن عراق به دستور صدام اخراج شدند. آن زمان فردی به نام حاجمهدی خراط که نماینده از طرف دولت بود، بهدنبال مکانی برای اسکان آنها بود.»
او ادامه میدهد: «در اینجا دو خیر به نامهای سید محمدشاه علایی که روحانی بود و آقای عقیلی که بعدها پسر ایشان شهید شدند، به یاری عربها آمدند و چند زمین را برای سکونت عربها اهدا کردند. این کار جرقههای اولیه برای شکلگیری محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) بود.»
صحراشوره عاشقآباد؛ نام قدیمی محله امیرالمؤمنین(امیرعرب)
او به زمینهای اطراف محله اشاره میکند و میافزاید: «قدیمها اینجا را صحراشوره عاشقآباد میگفتند. عدهای میگفتند اینجا متعلق به عاشقآباد است؛ برخی هم معتقد بودند که این بخش مربوط به محله بهرامآباد است؛ بااینوجود این صحرا برای عربها به نام امیرعرب سند خورد و هنوز هم این سند موجود است.»
سال ۵۶ و اسکان عربها در محله امیرالمؤمنین(امیرعرب)
او به سال ۵۶ و ورود عربها به این محله اشاره میکند و میگوید: «با اهدای این زمینها جمعیت زیادی از عربها به اینجا آمدند و تعدادی خانه ساختند و زندگی خود را آغاز کردند؛ برخی هم یک چهاردیواری درست کردند؛ بعدها همان زمینها را فروختند و از اینجا رفتند.»
خراطها؛ یکی از اولینساکنان محله امیرالمؤمنین(امیرعرب)
او ادامه میدهد: «خانواده ما یکی از اولین ساکنان محله امیرالمؤمنین (امیرعرب) بودند. آن زمان اینجا نه آب بود و نه برق؛ حتی گاز هم نداشتیم. با گذشت چند سال، آرامآرام برق و آب وارد محله شد؛ چند سال بعد هم خانهها را گازکشی کردند و گاز به خانههای محله رسید.»
مهاجرانی که تعداد آنها از عربها بیشتر است
از او درباره تعداد عربهای ساکن محله میپرسم؛ میگوید: «در حال حاضر آمار عربها به تعداد انگشتان دست است؛ چراکه عدهای از همین عربها بعدها با رفتن صدام دوباره به عراق برگشتند؛ تعداد زیادی هم زمینهای خود را فروختند. در حال حاضر مهاجران فراوانی از همدان، فریدن و لرها در این محله زندگی میکنند.»
اصفهانیها و شناخت محله عربها
او در رابطه با میزان شناخت مردم اصفهان از محله عربها بیان میکند: «بسیاری از اصفهانیها اینجا را میشناسند و بیشتر در بین مردم به محله عربها معروف است. خیلیها آن را به محله امیرعرب نمیشناسند؛ بعدها نام آن به امیرالمؤمنین(ع) تغییر پیدا کرد.»
کشت خربزه در منطقه صحراشوره
از قدیمها و شکلوشمایل محله میگوید: «آن زمان اینجا حدود ۶۰ تا ۷۰ خانه بود. زمینهای کشاورزی در انتهای محله قرار داشت که متعلق به اهالی عاشقآباد بود؛ البته چون آب اینجا شور بود، بیشتر خربزه کشت میکردند.»
او به حدود محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) اشاره میکند و میافزاید: «محله ما بین دو محله عاشقآباد و مارچین قرار دارد؛ البته آنطرف هم به محله بهرامآباد میرسد.»
خراطها و شغل لحافدوزی
از او درباره گذشتهها و شغل ساکنان محله میپرسم؛ میگوید: «عربها بعد از مهاجرت و سکونت در اینجا ادامهدهنده شغل خود شدند. عدهای که در عراق مغازهدار بودند، همان کار را ادامه دادند؛ خانواده ما هم لحافدوز بودند و در اصفهان هم لحافدوزی میکردند.»
از او در خصوص چگونگی تأمین آب محله در آن سالها میپرسم؛ میگوید: «آن زمان یک چاه آب داشتیم که با یک لوله پلاستیکی ۹۰، آب را به کوچهها و از کوچه به خانهها متصل کرده بودیم. بعد از مدتی با پیگیری و رفتوآمد اهالی محله به اداره آب و بازدید آقای خادمی دستور لولهکشی آب به محله صادر شد و در مدت کوتاهی آب به اینجا رسید.»
موتوربرق و روشنایی محله
او از خاطرههای خود از دوران بیبرقی تعریف میکند و میگوید: «آن زمان فقط هفت خانه موتوربرق داشتند و با سیم، برق به دیگر خانهها رفته بود. یادم هست وقتی برق ضعیف میشد، میگفتند خواهش میکنیم اتو را از برق بکشید!»
ماشین نفتکش و نفتی که برای سوخت استفاده میشد
او درباره روزهای بیگازی، میگوید: «آن روزها تأمینکننده گرمای خانهها، نفت بود. یادم هست آقایی به نام محمد زارع، ماشین نفتکش داشت و ساکن بهرامآباد بود. کارش این بود که هرچند وقت یکبار به اینجا سر میزد و برای ما نفت میآورد. از این نفت، هم برای گرمکردن خانه در زمستان و هم برای پختوپز استفاده میکردیم.»
عربها و رسمورسوم عزاداری
از او درباره تکیه کربلاییها و چگونگی راهاندازی آن میپرسم؛ میگوید: «آن روزها که از عراق به ایران آمده بودیم، طبق رسم عربها عادت داشتیم در ماه محرم و صفر به عزاداران ناهار و شام بدهیم. آن روزها چنین کاری در اصفهان رسم نبود و فقط عربها این برنامه را داشتند؛ اما بعد از مدتی اصفهانیها هم از عربها یاد گرفتند و این کار را ادامه دادند.»
خیابان طالقانی و راهاندازی اولین تکیه کربلاییها
او ادامه میدهد: «برای راهاندازی تکیه تصمیم گرفتیم به مرکز اصفهان برویم؛ جاییکه جمعیت زیادی ساکن آن باشند. در ابتدا وارد خیابان طالقانی شدیم؛ اما بعدها با اعتراض اهالی، به محله جوازدان یا همان خیابان کاشانی فعلی رفتیم و چند سالی هم آنجا تکیه زدیم؛ بعدها گروه آرامآرام از هم جدا شد، عدهای که اهل نجف بودند، از اینجا رفتند؛ تعدادی هم وارد محلههای دیگر اصفهان شدند و تکیههای مختلف کربلاییها در سراسر شهر شکل گرفت.»
او به تکیه محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) اشاره میکند و ادامه میدهد: «در ابتدا اینجا یک مسجد ساختیم؛ اما بعدها با اختلافی که ایجاد شد، تصمیم گرفتیم تکیه بسازیم و بعدها اینجا به نام تکیه کربلاییهای مقیم ملکشهر معروف شد. اینجا در تمام اعیاد و عزاداریهای مذهبی برنامه دارد.»
اول محرم و راهاندازی قافله نمادین ورود به کربلا
از او در رابطه با مناسبتهای ویژه این تکیه میپرسم؛ میگوید: «اول اینکه در طول ماه محرم و صفر، تمام شبها برنامه داریم؛ اما برنامههای ویژه ما قبل از محرم و با ورود نمادین قافله به کربلا آغاز میشود. دومین برنامه هفتم محرم و برگزاری مراسم شب حضرت قاسم(ع) است. از دیگر برنامههای ویژه میتوان به تعزیه روز عاشورا و سوزاندن خیمهها و درنهایت، روضه حضرترقیه(س) اشاره کرد.» از او خداحافظی میکنم و به سمت مسجد صاحبالزمان(عج) میروم. خانم احمدی از اهالی قدیمی محله است.
او در رابطه با گذشته محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) میگوید: «نزدیک چهارراه که وارد خیابان نیلوفر میشوید تا مسجد صاحبالزمان(عج)، یک کوچه باریک و پرپیچوخم بود که به خیابان ناصرخسرو فعلی میرسید و فقط یک ماشین میتوانست از آن رد شود؛ ناصرخسرو هم مثل حالا باریک بود.» او در رابطه با وجهتسمیه نام محله، میگوید: «چند سال قبل از انقلاب، تعدادی از عربهای ایرانی ساکن عراق را اینجا سکنا دادند. اگر چهارراه نیلوفر را به سمت چپ بروید، حسینیه عربها را میبینید.»
او ادامه میدهد: «در حال حاضر تعداد عربهای ساکن در محله بسیار کم است؛ اما هنوز هم فعالیت مذهبی مخصوص به خود را دارند. یادم هست ۲۸ صفر مهمان یکی از آنها در کوچه هراتی بودم. برنامه ویژه خود را دارند؛ یک نوع خورش قیمه هم دارند که بیشتر شبیه دالعدس اصفهانیهاست.»
او در خصوص مسجد صاحبالزمان(عج) اظهار میکند: «این مسجد یکی از مساجد قدیمی محله است که همزمان با شکلگیری کوچه در محله ساخته شد. باوجود گسترشی که در خیابان اصلی محله داشتیم، اینجا خبری از پیشرفت نیست و کوچهها همچنان باریک باقی مانده است.» آقای فرقانی یکی از کسبه قدیمی ساکن محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) است. او از راندهشدن تعداد زیادی عرب ایرانی ساکن عراق در زمان نخستوزیری صدام یاد میکند و میافزاید: «بعدها تعداد زیادی از این عربها به اینجا آمدند و خانه ساختند و هسته اولیه محله امیرالمؤمنین(امیرعرب) شکل گرفت.»
خیابان باریک محله و گندمزارهای فراوان
از او درباره تغییر ظاهر محله از ۲۲ سال پیش تاکنون میپرسم؛ میگوید: «خیابان اصلی اینجا یک باریکه بود که دو طرف آن دو متر گود بود و اطراف آن گندم میکاشتند؛ این آسفالت هم تا نزدیک چهارراه میرفت و ادامه آن یک کوچه باریک بود که به ناصرخسرو میرسید.»















