نگاهی به تاریخ چندهزارساله روستای سرسبز بلوک قهاب

«راه روان»ی که راران شد

روستای راران جزو بلوک قهاب و در 7 کیلومتری شمال شرقی اصفهان واقع ‌شده است؛ دهکده‌ای سرسبز با قدمتی چندهزارساله و تاریخی مدون از رجال و شخصیت‌های علمی در اعصار گذشته تاریخ است.

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۵ - سه شنبه ۶ آبان ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
«راه روان»ی که راران شد

به گزارش اصفهان زیبا؛ روستای راران جزو بلوک قهاب و در 7 کیلومتری شمال شرقی اصفهان واقع ‌شده است؛ دهکده‌ای سرسبز با قدمتی چندهزارساله و تاریخی مدون از رجال و شخصیت‌های علمی در اعصار گذشته تاریخ است.

نادرقلی نادری رارانی، نویسنده کتاب «تاریخ شهر خوراسگان و روستای راران» در رابطه با تاریخچه راران، می‌گوید: «پیشینه تاریخی این روستا حداقل به حدود سه هزار سال پیش می‌رسد که سند گویای این تاریخ، قنات پرآب این روستا درگذشته بوده که از زمان مادها به‌جامانده است.»

از او درباره این قنات می‌پرسم؛ چنین توضیح می‌دهد: «قنات این دهکده پرآب‌ترین قنات بلوک جی و قهاب بود که قرن‌های متمادی سه هزارجریب زمین‌های حاصلخیز این روستا را مشروب و سرسبز می‌کرد و شاید به دلیل آب سرشار، خاک حاصل‌خیز، وفور نعمت و اعتدال هوا مردمی خون‌گرم و مهربان و کشاورزانی مقاوم و پرتوان از قدیم‌الایام در این خطه جمع شده‌اند.»

نادری رارانی با اشاره به اینکه راران در هزار سال پیش به‌عنوان شهرکی امن و آباد در منطقه اصفهان مطرح بوده است، می‌افزاید: «راران راهی پررفت‌وآمد، مسطح و ارابه‌رو از طریق دروازه طوقچی، هفتون و لفتون به راران داشته و از راران به هفتشوئیه، قهجاورستان، گلون‌آباد و نائین ادامه داشته که هنوز راه معروف آن به نام «جاده ارابه» در راران مشخص است.»

او به دوران سلجوقیان اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «حدود سال ۴۷۰ هجری قمری در زمان سلجوقیان راران یک منطقه ییلاقی در اصفهان به شمار می‌رفت و متمولین اصفهان باغ‌هایی در این محل داشتند.»

رونق و اهمیت راران

این نویسنده به دلایل اصلی رونق و اهمیت راران اشاره می‌کند و می‌‌گوید: «برخورداری از قناتی سرشار از آب شیرین، گوارا، مسلط و جاری به زمین‌های کشاورزی و خانه‌های مسکونی، داشتن راهی عریض و مسطح از اصفهان و امنیت جاده‌ای به علت نزدیکی به شهر و کثرت ایاب و ذهاب و بنای منار در این محل دلیل اهمیت راران در آن زمان بوده است.»
از او درباره مالکان زمین‌های راران می‌پرسم؛ توضیح می‌دهد: «بخش بزرگی از اراضی راران متعلق به خاندان نجفی و بخش‌های دیگر متعلق به کرباسیان، کرمانی‌ها و … بوده است.»

وجه‌تسمیه راران

نادری در رابطه با علت نام‌گذاری راران، خاطرنشان می‌کند: «کلمه راران مخفف دو کلمه راه و روان است که به علت وجود راهی عریض و مسطح از شهر اصفهان به این روستا نشئت گرفته. راه روان در اثر تکرار و سهولت بیان به کلمه راران تبدیل‌شده است.»

او به وسعت راران اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «راران روستایی است به وسعت ۳۲۴ هکتار مربع که از قدیم‌الایام رونق کشاورزی در آن در سطح اصفهان مطرح بوده و از دو قسمت صحرای قنات آب و صحرای رود آب تشکیل‌شده است.صحرای قنات آب از قنات سرشار روستا مشروب می‌شده و صحرای رود آب از شش سهم مادی نیاصرم سیراب می‌شده است.»

این نویسنده و محقق درباره جغرافیای راران می‌گوید: «اراضی این روستا محدود است. از طرف شمال به زمین‌های روستای بهاران و روستای اندوان و گیان از طرف جنوب به اراضی روستاهای جوهران، ابر و کنگاز و از طرف شرق به قنات روستای جلمرز و از طرف غرب به قنات گیان و اندوان می‌رسد.»

نادری یکی از نکات مثبت موقعیت زمین‌های کشاورزی راران را وجود چهار رشته قنات جاری و سهم آب رودخانه زاینده‌رود عنوان می‌کند و می‌افزاید: «آب فراوان این منطقه در تلطیف هوا، استفاده از آب آشامیدنی، آب دهی احشام و درخت‌کاری در نزدیکی قنات‌ها نقش مؤثر و مفیدی در سلامتی و سهولت کار در صحراها و استفاده مادی کشاورزان داشت. این پنج رشته آب جاری همگی از جنوب به شمال جریان داشتند.»

باغ‌های راران

از او در مورد باغ‌های راران می‌پرسم؛ می‌گوید: «در اطراف خانه‌های مسکونی این روستا پنج باغ وجود داشت که در قدیم دارای درخت‌های مثمر و میوه‌های متنوع بود؛ ولی با خشک‌شدن قنات راران و مشکلات مسیر آب از طریق چاه موتور، درختان این باغ‌ها خشکید و به زمین‌های کشاورزی و ساختمان مسکونی و محل دام تبدیل شد.»

روستای راران

نادری ادامه می‌دهد: «بنده در سال ۱۳۲۴ در روستای راران نزد پدر و مادرم زندگی می‌کردم و از آن تاریخ به بعد مرحوم پدرم به توصیه مرحوم حاج غلامعلی برکت خوراسگانی خانه‌ای
در خوراسگانی خرید و من را برای تحصیل به آنجا فرستاد؛ بنابراین آنچه در این قسمت کتاب نوشته‌ام آن چیزی است که از گذشته در خاطرم باقی‌مانده.»
او درباره شغل ساکنان راران، می‌گوید: «در گذشته غیر از حمامی و بقالی، همگی یا کشاورز بودند یا در امور کشاورزی و دامداری فعالیت می‌کردند. اکثر اهالی اصالتا پدر و اجدادشان اهل خوراسگان بوده و تعداد محدودی نیز از گز و برخوار و ملاورد بودند.»

نادری ادامه می‌دهد: «این روستا در آن زمان حدود ۱۵ خانه و ۴۵ خانوار و حدود ۱۷۰ نفر جمعیت داشت و دارای حدود ۳۰۰ هکتار زمین بود. این روستا یک حمام، یک یخچال و یک مسجد داشت؛ اما از مدرسه و مکتب خبری نبود. زمانی که من به دنیا آمدم در بین فامیل پدری و مادری بنده باسوادی نبود.»

مساجد راران

نویسنده کتاب «تاریخ شهر خوراسگان و روستای راران» به مسجد راران اشاره می‌کند و می‌گوید: «درگذشته انبار بزرگی در محل قرار داشت که خشت و گلی بود. این انبار متعلق به پدرم بود که آن را برای ساخت مسجد اهدا کردند. این مسجد با ۹ دهانه گنبد به شکل مربع در مرکز روستا قرار داشت. مسجد راران حدود 200 مترمربع مساحت داشت و سمت شمال آن محوطه مستطیلی شکلی ‌ بود و یک سقاخانه با یک سنگاب یکپارچه در کنار درِ ورودی مسجد قرار داشت که با توسعه مسجد آن سقاخانه خراب شد.»

او ادامه می‌دهد: «مسجد بزرگ راران در حال حاضر توسعه ‌یافته و قسمت مسقف و محوطه آن در مجموع حدود ۱۲۰۰ مربع مساحت دارد. بنای جدید با آجر، سیمان، تیرچه‌بلوک و آهن ساخته‌شده و محراب مسجد با کتیبه‌ای از آیات کلام‌الله مجید و کاشی معرق تزیین شده است.»

یخچال راران

نادری به یخچال قدیمی راران اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «این یخچال در جنوب غربی روستا قرار داشت و با دیوارهای چینه‌ای گلی محصور بود. در درون این حصار چند اتاق نشیمن و یک گودال مخزن یخ و باغ کوچک مشجری در سمت شمال محوطه آن بود. آن زمان مرحوم حسین یخچالی که مردی تقریبا شصت‌ساله بود یخ مصرفی یک سال روستا را در فصل زمستان در یخچال فراهم می‌کرد و در فصل تابستان صبح‌ها مقداری یخ برای تقسیم‌کردن در بین تمام خانه‌های روستا بار الاغ می‌کرد. اهالی راران بابت زحمت تهیه یخ و حمل و تقسیم آن بین خانه‌ها و صحراهای راران، مقداری گندم به او می‌دادند.»

از او درباره مشاغل دیگر راران می‌پرسم؛ می‌گوید: «آن روزها حرفه‌هایی چون نجاری، سلمانی، پینه‌دوزی، مسگری، پالان‌دوزی، نعل‌بندی که موردنیاز آن زمان روستاها بود در راران وجود نداشت. معمولا مرحوم حاج شیخ زین‌العابدین عابدینی برای نجاری و مرحوم استاد حسن امینیان برای سلمانی هفته‌ای یک روز به روستا می‌آمدند.‌»

این نویسنده با اشاره به آداب‌ورسوم مردم راران، می‌افزاید: «اهالی راران همگی مسلمان و شیعه‌مذهب و از قدیم‌الایام به مبانی مذهب و سنت‌های دینی پایبند و علاقه‌مند بودند.

روضه هفتانه‌ای یک سنت معمول و مقدسی بود که معمولا روزهای پنجشنبه و جمعه هنگام عصر درون خانه‌های روستا برپا می‌شد و مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید محمد میرهندی از اصفهان، مرحوم حجت‌الاسلام حاج‌آقا محمد امام‌جمعه‌زاده از خوراسگان که هر دو نفر از سادات شریف‌النسب و مورداحترام اهالی بودند، به‌طور ساده و بی‌ریا و بدون هیچ‌گونه پذیرایی در مجالس روضه می‌خواندند.»

نادری به ماه‌های محرم و صفر اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «در این ایام در مسجد روستا شب‌ها روضه بوده و شرکت‌کنندگان با چای پذیرایی می‌شدند. ایام ماه مبارک رمضان نیز نماز جماعت ظهر و عصر و روضه همه‌روزه در مسجد توسط مرحوم حاج‌آقا محمد امام‌جمعه‌زاده برگزار می‌شد.»

آداب و سنن و معیشت و زندگی قدیم مردم راران

نادری در رابطه با آداب‌ورسوم مردم راران می‌گوید: «در قدیم اگر زنی وضع حمل داشت زن میان‌سال قابله‌ای را که ساکن راران بود می‌آوردند و پسربچه‌ای را می‌گفتند روی بام اتاقی که زن حامله در آن بود اذان بگوید. معتقد بودند با گفتن اذان وضع‌حمل هم آسان می‌شود. برای جشن عروسی هم مثل تمام محله‌ها جشن می‌گرفتند. در مورد مسافرانی که از روستا به مشهد یا کربلا یا مکه می‌رفتند، در هنگام بدرقه عده‌ای از اهالی جمع می‌شدند و مسافر را تا مسافتی بدرقه می‌کردند. در بازگشت از فاصله‌ای قبل از روستا به استقبال می‌رفتند و یک نفر چاووشی می‌خواند که معمولا مرحوم رمضان علیزاده معروف به رمضان لیلا بود که صدایی رسا و دل‌نشین داشت. به‌خصوص آن موقعی که با صوت داوودی و آوای ملکوتی‌اش با تحریری زیبا در اوج صدا به آواز این بیت را می‌خواند:

به یازده پسران علی ابوطالب به ماه عارض هر یک جداجدا صلوات. آن روزها آن‌چنان صفایی داشت که در طول عمر نظیر آن را ندیده‌ام.»

نادری ادامه می‌دهد: «در بازگشت مسافر از کنار قنات هفتشوئیه تا درب منزل مسافر هر خانه‌ای سر راه قرار داشت دم راهی می‌گذاشت که مقداری شربت یا نقل بود که بین همراهان تقسیم می‌شد و مشتی اسپند که روی آتش می‌ریختند و فضا را خوشبو می‌کردند. معمولاً مسافری که از زیارت برگشته بود مدت سه روز و شب در منزل مشغول پذیرایی بود. اهالی به دیدن زائر می‌رفتند و با صرف چای و شیرینی پذیرایی می‌شدند.»

او با آرامشی وصف‌ناپذیر از آن روزهای راران می‌گوید: «در سه ماه زمستان که کار صحرا کم بود. معمولا صبح و عصر مردان در کنار قنات هفتشویه پشت به دیوار و رو به آفتاب می‌نشستند و از هر دری صحبت می‌کردند.جوانان عصرها به بازی “گوی” و “جفت و خیزک” و شب‌ها به “غم و طره” سرگرم بودند.»

از او درباره برنامه‌های ویژه نوروز می‌پرسم؛ توضیح می‌دهد: «با فرارسیدن عید نوروز چهره روستا تغییر می‌کرد، کوچه‌ها آب‌پاشی می‌شد، خانواده‌های روستایی سبزه سبز می‌کردند، مردم لباس نو می‌پوشیدند و اگر افرادی با هم قهر بودند در این ایام به توصیه بزرگ روستا یا بزرگان فامیل آشتی می‌کردند. سه روز اول سال را اهالی به دیدوبازدید همدیگر مشغول بودند و در ایام فروردین مهمانی‌های فامیلی انجام می‌گرفت که معمولا در شب بود به‌صرف چای، شام و پذیرایی وسیله ایاب و ذهاب اهالی معمولا الاغ و مادیان و دوچرخه بود. خوراک معمول مردم صبح‌ها نان با مقداری شیر یا پنیر و ظهرها نان و ماست و شب‌ها آبگوشت و شب عید نوروز برنج و خورش بود و غذای متنوع امروزی معمول نبود. محصولات کشاورزی هم به سطح تولید کنونی نمی‌رسید.»

نادری با اشاره به نبود برق، گاز، تلفن، رادیوتلویزیون و امکانات رفاهی کنونی در راران، می‌افزاید: «با تمامی این کمبودها نمی‌دانم چه جوی در آن زمان حاکم بود که اکثر مردم شاد، قانع، سالم، قوی، فعال و بانشاط بودند و کمتر گله و شکایت از زمانه و روزگار داشتند و معمولا راضی و شاکر به نظر می‌رسیدند.»

راران امروز

از این نویسنده و محقق درباره راران کنونی می‌پرسم؛ می‌گوید: «از سال ۱۳۴۵ در راران به علت عدم بارندگی کافی آب سطحی اکثر نقاط ایران پایین رفت و متأسفانه بسیاری از
رشته قنات‌های این مملکت کم‌آب شد. قنات راران نیز جزو قنات‌های بی‌آب شد؛ ولی کشاورزان سخت‌کوش و مقاوم این روستا با کمال کوشش و فعالیت شبانه‌روزی به حفر چاه‌های سطحی و نیمه‌عمیق و عمیق پرداختند.»

او به تغییر و تحول بزرگی که در راران رخ‌داده اشاره می‌کند و می‌افزاید: «روستای راران ازنظر وضعیت اجتماعی، فرهنگی، حرفه‌وفن چون دیگر نقاط این کشور توسعه و تغییریافته است، خانه‌های بزرگ خشت و گلی چند خانوار قدیم با داشتن باغ و باغچه به خانه‌هایی با هال و سرسرا و پاسیو تبدیل‌شده است. از شیر، ماست، کره و پنیر محلی دیگر خبری نبود. گله‌داری با آن‌همه امکاناتی در سابق برای کشاورزان داشت تقریبا برچیده شد و تعداد پنج‌هزار رأس دامی که در نیم‌قرن پیش در این محل بود، اکنون به 500 رأس رسیده است. از شب‌نشینی‌های زمستان و اجتماع اهالی در کنار قنات هفتشویه خبری نیست و حتی دیگر فرصت احوال‌پرسی گرم و صمیمانه نیز گرفته شده و این پیامد دنیای ماشینی و ازدیاد جمعیت و نیاز روزمره زندگی کنونی است.
راهی که به سبزه‌میدان می‌رسید
یدالله امینی، یکی دیگر از قدیمی‌های ساکن محله راران است. او در رابطه با نام راران می‌گوید: «صدسال پیش اینجا به راه روان معروف بود و در کوچه اصلی دو مناره قرار داشت. از سبزه‌میدان یک جاده اصلی بود که اگر کسی آنجا می‌ایستاد به‌راحتی مناره میدان کهنه را می‌دید.»

داستان جاده ارابه

او به‌جاده ارابه راران اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «از این جاده با ارابه، سنگ و وسایل موردنیاز را حمل‌ونقل می‌کردند و از آن زمان تاکنون به‌جاده ارابه معروف است.»

از امینی درباره رسم و رسوم اهالی راران در گذشته می‌پرسم. او به جشن عروسی اشاره می‌کند و می‌افزاید: «در آن زمان ظهرها از حمامی وعده می‌گرفتند و داماد را به حمام می‌بردند و همان‌جا هم به همراهان داماد ناهار می‌دادند. زمانی هم که می‌خواستند عروس را بیاورند، یک آینه را برادر عروس می‌گرفت و در کوچه راه می‌افتادند. چند قدم که عروس می‌آمد، عروس باید می‌ایستاد و می‌گفت که نمی‌آیم؛ باید داماد سلام بدهد و بعد دوباره یکم آرام‌تر می‌آمد و بعد دوباره می‌ایستاد. داماد می‌آمد و سلام می‌داد. بعد می‌آمدیم در خانه عروس. یک عده‌ای می‌رفتند داخل خانه و بقیه برمی‌گشتند.»
او می‌گوید: «آن روزها صفایی داشت. هر کسی به مشهد می‌رفت، همه او را همراهی می‌کردند و دم راهی می‌گذاشتند. زمان بازگشت هم برای او چاووشی می‌خواندند.»

گله‌داری که از رونق افتاد

این ساکن محله راران از گله‌داری اهالی محل می‌گوید و از زیادی آب و شادابی محله و ادامه می‌دهد: «در آن زمان خانه‌ای نبود که دام نداشته باشد. نعمت فراوان بود. آن روزها باران زیادی می‌بارید؛ آن‌قدر زیاد که گاهی سیل می‌شد و حتی طاق خانه‌ها را خراب می‌کرد.»

او می‌افزاید: «اینجا قنات‌های زیادی بود که آبی که به سیل تبدیل‌شده بود، به‌طرف قنات‌ها راهی می‌شد و اصلا گردوخاکی در اینجا نبود.» او به حمام قدیمی محله اشاره می‌کند و می‌گوید: «آن زمان یک حمام داشتیم که خزینه‌ای بود و آب آن از چاهی که در نزدیکی آن قرار داشت، تأمین می‌شد.»