یک‌نفر یک‌نفرهایی که مهم هستند

«دو کتاب غیردرسی که خوانده‌اید را نام ببرید؟» سه‌چهار سال اولِ تدریسم همیشه این سؤال را در جلسه اول کلاس زیست از بچه‌های دهمی و یازدهمی می‌پرسیدم؛ البته در کنار هشت ‌نه سؤال دیگر که به جانوران و گیاهان ربط پیدا می‌کرد و یک سنجش اولیه به حساب می‌آمد.

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۷ - شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
یک‌نفر یک‌نفرهایی که مهم هستند

به گزارش اصفهان زیبا؛ «دو کتاب غیردرسی که خوانده‌اید را نام ببرید؟» سه‌چهار سال اولِ تدریسم همیشه این سؤال را در جلسه اول کلاس زیست از بچه‌های دهمی و یازدهمی می‌پرسیدم؛ البته در کنار هشت ‌نه سؤال دیگر که به جانوران و گیاهان ربط پیدا می‌کرد و یک سنجش اولیه به حساب می‌آمد.

جای تعجب هم داشت. آخر کلاس زیست‌شناسی را چه به کتاب غیردرسی؟! آن هم جلسه اول. جلوی این سؤال، توی بیشتر اوراق امتحانیِ آغازین، سفید بود. با دانش‌آموزهایی سر و کار داشتم که تا پانزده‌شانزده‌سالگی جز فارسی و ریاضی و علوم هیچ کتاب جدیِ دیگری نخوانده‌اند. (البته در مدارس دخترانه، قصه کمی فرق می‌کرد.) چند وقتی با خودم کلنجار می‌رفتم که «چرا بچه‌ها توی این سن کتاب غیردرسی نخوندن؟!»

ولی یک‌هو پل می‌زدم به پانزده‌شانزده‌سالگی خودم. اگر معلم زیست‌مان می‌پرسید «چه کتاب‌های غیردرسی خوانده‌ای، چه جواب می‌دادم؟» سکوت می‌کردم و سرم را می‌انداختم پایین. یا اگر همین سؤال اول متن را از اولیای همین بچه‌ها می‌پرسیدم، چه جواب‌هایی می‌شنیدم‌؟ نمی‌دانم. اگر در جلسه معلم‌ها بپرسم چه؟ رو راست باشم بهتر است؛ وقتی منی که با کتاب‌وقلم سر‌ و کار دارم، این‌ور و آن‌ور از دهان بزرگتر‌هایِ همین بچه‌ها می‌شنوم «دور و بر کتاب هستی، نون‌ توش هست؟»، دیگر چه توقعی از بچه‌ها می‌رود؟ وقتی سرِ کارگاه «چگونه زیست بخوانیم؟» می‌گویم «برای فهم بهتر متون زیست‌شناسی، سعی کنید کمی رمان بخوانید.» حق دارند درِ گوشی پچ‌پچ کنند و پوزخند بزنند.

ولی آنکه با کتاب سر و کار دارد، می‌فهمد آرامش چیست و چطور می‌شود گلیمِ امتحان را از آب کشید بیرون. نمونه‌اش شبِ امتحانِ سلولی‌‌مولکولیِ چهارواحدیِ کارشناسی، وقتی رمان منِ‌او کناردست جزوه‌ام گذاشته بودم و فصل‌به‌فصل ورق می‌زدم، می‌شنیدم «دیوونه‌ای؟» ولی موتورِ‌ محرکه‌ مطالعه‌ام برای زیست‌خوانی، داستان بود.

شاید خیلی‌ها این رویه را نپسندند. اشکالی ندارد. اما نپسندیدنِ کتاب‌خوانی هم همین‌قدر اشکال ندارد؟ پاسخ خاکستری است. قدیم‌هایی که کتاب نُزل‌وقرب داشت جواب‌ها سفید بود، حالا کتاب خاکستری شده. این روزها پول سفید است. هر چه «نون» تویش هست، سفید است. باز هم باید حق بدهیم؟ مردم هزار دغدغه اقتصادی و معیشتی دارند و دیگر باید کتاب‌نخوان شوند؟ چند وقتی است دیگر این «حق‌ دارند و ندارند»ها برایم مهم نیست.

می‌دانید برایم چه مهم است؟ اینکه زنگِ تفریح، از صدوسی‌وهفت‌ دانش‌آموز مدرسه، با یکی از دانش‌آموزان دوازدهمی، توی حیاط قدم بزنیم و درباره رمانی که از خودم قرض گرفته گپ بزنیم. مهم برای من دانش‌آموزی است که بین سی‌‌چهل موضوع کنفرانسی که به فیزیولوژی و پزشکی و طب و زیست و داروهای گیاهی مرتبط است، می‌آید موضوع «یک کتاب معرفی کنید» را برای کنفرانسش انتخاب می‌کند. چند سالی است همین یک‌نفر یک‌نفرها برایم مهم شده‌اند. حق برایم این است که اگر یک‌نفر با کتاب رفیق شود، هزاران پاسخِ سفید به سؤال «دو کتاب غیردرسی که خوانده‌اید را بنویسید؟» را می‌شورد و می‌برد.