به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از دوستانم میگفت استاد فلسفه حوزه را که مقالات علمیاش در معتبرترین دانشگاههای جهان تدریس میشود، با یک کتوشلوار ساده و قدیمی در صف نانوایی دیده که کتاببهدست، منتظر گرفتن نانسنگک کنجدیاش از دست شاطر بوده.
میگفت او نابغه رشته خودش است و مثل او شاید به تعداد انگشتان یکدست هم در دنیا وجود نداشته باشد ولی برخوردش مثل مردمان عامی و عادی بود و کسی او را نمیشناخت و از جایگاه علمیاش مطلع نبود.
همینقدر ساده و معمولی و بدون تشریفات. اما من راجعبه این دست معمولیها نمیخواهم بنویسم. از نظر من معمولی یعنی آدمهای بدون درجه علمی یا اقتصادی یا هرچه که فکرش را بکنی.
معمولیهایی که نه نابغه هستند و نه یک مولتیمیلیاردر و نه حتی یک سلبریتی پرآوازه. هوش متوسطی دارند و سرشان گرم زندگی روزمره خودشان است. فقط تنها چیزی که آنها را از بقیه آدمها یک گام جلوتر نگه میدارد، این است که همیشه راضی و خوشحالاند و از داشتههایشان لذت میبرند.
شاید اگر به گوشهکنارههای زندگیشان نور بتابانی و دقیقتر بشوی، قصهوغصههای زیادی را ببینی که با حالشان جور درنمیآید ولی از اینکه قهرمان زندگی خودشان هستند، روزگار بهتری دارند.
آنها حرص نمیزنند و تلاش میکنند خود بهترشان باشند و اتفاقا از پشتکار و همت بیشتری هم برخوردارند. معمولیبودن همیشه بد نیست؛ اگر نگاهمان به قضیه فرق کند.
آنموقع زندگی آسانتر میشود و دیگر کسی بهخاطر ذاتیاتش فخرفروشی نمیکند؛ چیزهایی که کسب آن از دست او خارج بوده و سرنوشت برایش رقم زده. از ثمراتی که این نگاه و باور میتواند داشته باشد، انگیزه و کافیبودن است که خودبودگی را مهم میکند.