به گزارش اصفهان زیبا؛ زمین شالی زیر هُرم داغ آفتاب 40 درجه تب کرده است. خورشید سیلی میکوبد به چهره آفتاب سوخته و برشته شالیکاران و بُرادههای طلایی را میپاشد به آب، به زمین، به شالیزار و به کف پای برنجکاران که کمر خم کردهاند و تا زانو در آباند. دستههای کوچک نشا ردیف به ردیف نشستهاند و همنشینی میکنند با گِل و آب جوش آمده، با آفتاب، با رگههای نور خورشید که خیره ماندهاند به شالی.
همه سبزیشان را ریختهاند روی زمین. بوی تندشان شالیزار را قُرق کرده. پیچیده به دشت، به صحرا، به تن و لباس حاج رضا که دستها را سایهبان آفتاب کرده و دل نگران بر سر زمین ایستاده است: «امسال هم مثل پارسال!» نگاه حاج رضا نگران است؛ گاه چشم میچرخاند و تکتک سالهای گذشته در آن منعکس می شود.
گاه نگاه سُر میخورد به سوی شالیزار، به پهنای زمین، مینشیند بر قد و قواره نشاها. غم توی چشمهای حاج رضا اوج میگیرد. میگوید: «نمیدانم امسال سالِ چندمی است که بیآبی اجازه کاشت برنج در 6 جریب زمینم را نداده است. شمارش دیگر از دستم در رفته است. امسال هم فقط توانستهام یک جریب را کاشت کنم تا زن و بچهام گرسنه نماند! البته برای همین مقدار هم معلوم نیست که آب باشد یا نه و محصول به موقع آب بخورد.»
حاجرضا 72 سال دارد. موهایش سفید، صورتش اما سیاه و آفتاب سوخته. دستهای زمخت و تاولزدهاش راوی سالهای دور است؛ سالهایی که برنجکار بوده و یکی دو هفته اول تابستان، زیر تنور آفتاب نشا به دست میگرفته و با هزار و یک امید در زمین فرو میکرده. مثل خیلی از کشاورزان غرب اصفهان که تا چشم باز کردهاند و خودشان را شناختهاند، تنها کسب و کارشان کشت و برداشت برنج بوده است.
او گفت: «این همه سال، بیآبی برنجکاران را بیکار کرده است؛ شالیکارانی که همه دار و ندارشان زمینهایشان بود و منبع درآمد دیگری نداشتند. حالا، اما سالهاست که نتوانستهاند مثل سابق زمینهایشان را کشت کنند. آنهایی هم که با آب چاه، یک یا دو جریب کاشت کردهاند، درآمد آنچنانی به دست نیاوردهاند و زیان بسیار دیدهاند.»
حرف حاج رضا، حرف خیلی از کشاورزان دیگر در غرب اصفهان است؛ همانها که تا همین چند سال پیش، تقویم تابستان با کشت برنج، برایشان ورق میخورد و موعد برداشت هم نوید به پایان رسیدن این فصل داغ و کشدار بود.
حاکمیت بیآبی بر زمینهای بیبار
یک، دو، سه، چهار… سال؛ همه سالهایی که نخ آن از دست برنجکاران در رفته است و دیگر خاطرشان نمیآید که چند سالی است بیآبی حاکم زمینهایشان شده و رعیتها را به زانو در آورده است؛ یکی مثل حاج محمد که عصا به دست، کلاه به پیشانی کشیده وچند قدمی زمین، زیر درخت توت به تماشای کارگران ایستاده و هر از گاهی آنها را امر و نهی میکند: «مواظب نشاها باشید، پا رویشان نگذارید.»
میگوید: «آب که کم شد، رونق هم از زمینهایمان رفت. ما ماندیم و زمینهای بیآبی که کسی دیگر سراغشان را نمیگیرد. خیلی از کشاورزان روستاهای اطراف شهرستان مبارکه، برنج کاشت نمیکنند. بقیه هم زمان کشت که میرسد با مشورت شورا و دهیار به جمعبندی میرسند و تنها دو سه جریب از زمینهایش را کاشت میکنند تا آب به همه برسد.دخل و خرج برنجکاری بالاست؛ مثلا کارگران روزی 400 تا 500 هزار تومان دستمزد میگیرند. هزینه کود و سم و… را هم که حساب کنند، آخر کار برایشان هیچ نمیماند؛ فقط در حدی که بتوانند شکم زن و بچهشان را سیر کنند و محتاج دیگران نباشند.»
رنج بیآبی با کاشت برنج عجین شده است
رنج بیآبی با کاشت برنج عجین شده. صدای کشاورزان برنجکار سالهاست نه تنها به جایی نرسیده که هر تابستان و هر موعد شالیکاری به یک اتهام، متهم به ندانم کاری هم شدهاند؛ کاشت یک محصول آببِر در برهه بیآبی! همین هم شده که ، خیلی از کشاورزان دست از نشاکاری بردارند و چشم بر سود و زیان بپوشانند و شالیزارها را به حال خود رها کنند شالیزارهایی که تا همین چند سال پیش، وسعتشان به بیش از 20 هزار هکتار میرسید و حالا، اما روز به روز آبرفتند تا به 4 هزار هکتار رسیدند.
این موضوع را حسین وحیدا که عضو هیئتمدیره نظام صنفی کشاورزان شهرستان اصفهان است به «اصفهانزیبا» میگوید: «پیش از این در شرق و غرب و مرکز اصفهان برنجکاری انجام میشد؛ اما حالا و در شرایط آبی این محصول کم و بیش در شرق و غرب کشت میشود که این زمینها هم اغلب خرده مالکی هستند؛ مثلا چند جریب زمین میکارند؛ اما برنج برداشت شده به میزانی نیست که بخواهد آن را در بازار عرضه کنند.»
سابقه یک هزار ساله برنج کاری
کشت برنج سابقه دیرینه در اصفهان دارد و کشاورزان این خطه، از قدیم برنج کاشت و برداشت میکردهاند: «برنجکاری در اصفهان، سابقه یک هزار ساله دارد و در طومار شیخبهایی هم به آن اشاره شده است. ولی در ده سال گذشته، بیآبی کاشت برنج را 80 درصد کاهش داده است. محدودیتهایی برای کشت برنج وجود دارد و این محصول فقط باید در استانهای شمالی کاشت شود، اما بدون این محدودیت و ممنوعیتها هم کشاورزان آبی نداشتهاند که بخواهند برنج یا حتی هر محصول دیگری بکارند. خیلی از مسئولان در این سالها از کشاورزان میخواهند برنجکاری را کنار بگذارند و به کشتهای جایگزین روی آورند؛ اما تا الگوی کشت اصلاح نشود، این اتفاق هم نمیافتد. ضمن اینکه خیلی از این کشتها هم نیاز به آب زیادی دارند. همه این مسائل باعث شده تا کاشت برنج در لنجان و مبارکه و فلاورجان که تا پیش از این میتوانستند زیر کاشت برنج قرار بگیرند، محدود یا بسیار اندک شدهاند.»
این را محمد علی هم میگوید؛ کشاورز اهل فلاورجان که سه سال است برنجکاری را بوسیده و کنار گذاشته است: «آب نیست برای برنجکاری. شاید حدود 90 درصد اهالی فلاورجان در سالهای قبل کشاورزی میکردند؛ اما حالا همه بیکار شدهاند.به خاطر بیآبی کسی زمینهایشان را نمیخرد. کشاورزان این شهرستان روزگارشان را با یارانه طی میکنند. بیآبی حتی اجازه کاشت درخت را هم نمیدهد. آنهایی هم که میبینید کشت میکنند زمینهایشان را با آب چاه تُر میکنند.»
دستهای محمد علی خود صحراست؛ خشک و بیآب. بیبار و بیبر. پُر از شیارهای فرتوت و خاکخورده.رد رنجها و حسرتهای نهان مانده. میگوید: آب را نتوانستند مدیریت کنند. همان روزهایی هم که آب باز میشود، در کانالهایی جاری میشود که نباید آب در آن باشد. اینگونه فقط آب به هدر میرود. کشاورزان و زن و بچههایشان این روزها در شرایط بسیار سختی به سر میبرند و مشکلات زیادی دارند. شرق و غرب هم ندارند.
او ادامه داد: همه در فاجعه به سر میبرند. آن معدود کشاورزی هم که با آب چاه کشت میکنند، دو ساعت آب دارند و 10 ساعت ندارند؛ درواقع آنها هم خودشان را سر گرم میکنند و گرنه کاشت بدون آب فایدهای ندارد. کاشت یک جریب برنج فایدهای ندارد؛ چون برنج باید در صحرا کاشته شود و تا شبنم کند. وقتی دور و بر زمین خالی باشد و برنج کاشته نشود، برنج مرغوبی به عمل نخواهد آمد.
برنج محصول پُرآب است
بیآبی و کاشت برنج به ویژه در غرب ، پاردوکسی است که این روزها، روزهایی که فصل کشت و کار این محصول است در اصفهان به چشم میخورد. زمینهای سراسر سبز و زیر کشت رفته در شهرستانهای مبارکه و زرین شهر و حتی در برخی از مناطق اصفهان، چشمنوازی و صدای سایر مردم را بلند میکنند؛ چرا که برنج همیشه به عنوان یک محصول آببر شناخته شده است.
هر چند شاید خیلی از کشاورزان این موضوع را قبول نداشته باشند؛ اما احمد رمضانی، عضو هئیت علمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی استان در این باره به «اصفهان زیبا» میگوید: « برنج محصول پُرآب است؛ اما پرآبترین محصول در بین محصولاتی که در استان کاشته میشود، نیست. کاشت برنج در اصفهان به دلیل سودآوری بالای آن نسبت به سایر کاشتهای دیگر است. البته این موضوع به فرهنگ برخی از ساکنان غرب اصفهان است که ترجیح میدهند برنج مصرفیشان را خود تولید کنند و چون ذائقهشان به این برنج عادت کرده، آن را ممکن است حتی به بهترین دنیا هم ترجیح بدهند.»
به گفته او، میزان آب مصرفی برنج بسته به شرایطی مثل خاک و آب و هوا و نحوه تهیه بستر و متفاوت است؛ به همین علت هم این میزان آب ممکن است متغییر باشد. اما به طور کلی برای آبیاری هر هکتار زمین حدود 15 تا 20 هزار متر مکعب یا بیشتر آب در اصفهان لازم است. البته در شرایطی که بخواهیم در مصرف آب صرفهجویی کنیم.
در این سالها به علت اینکه آب رودخانه به طور مستمر جاری نشده است، خیلی از کشاورزها اقدام به کاشت میکنند؛ اما سپس و با بسته شدن مجدد آب، آنها مشکلاتی را پیدا میکنند و به طور ناخواسته کشتها از حالت غرقابی خارج شده و اینگونه آبیاری میشود.
در شهرستانهای مبارکه و زرین شهر که بیشتر میزان کاشت برنج در آنها صورت میگیرد، خیلی از مزارع نشا کاری شدهاند؛ اما غرقاب نیستند و به این شیوه آبیاری میشوند. چاههایی که در پیرامون حریم رودخانه زایندهرود و به حوضه آبریز است، عمدتا از طریق خود رودخانه تغذیه میشوند؛ برای همین هم موقعی که رودخانه جاری میشود، این چاهها نیز آب دارند؛ اما با بسته شدن مجدد رودخانه، یک یا دو ماه بعد این چاهها هم بیآب میشوند. البته کشتهایی که در حاشیه رودخانه است آب بازچرخش میشود و چند بار چرخش انجام میشود.
برنجکاری در همه سالهای بیآبی زایندهرود با اما و اگرهایی روبه رو بوده است و خیلیها این مساله را باعث خشکی زایندهرود میدانند. احمدی میگوید: قطعا برنجکاری از جمله عوامل اصلی که باعث خشکی زایندهرود شده است، نیست و عوامل مهم دیگری در این باره وجود دارد. اگر کل برنجکاری که در استان اصفهان انجام میشود (حدود 4 هزار هکتار که مسئولان از آن سخن میگویند) متوقف شود، شاید کمتر از 5 درصد بتواند در کاهش مصرف آب موثر باشد.
او افزود: کشاورز این آب را استفاده میکند و خیلی از آنهایی که میگویند برنج به دلیل نیاز بالای آبی نباید کاشته شود و کشاورز کشتهای جایگزینی مثل ذرت یا کنجد و ماش و… را مد نظر قرار دهد؛ اما خود این محصولات هم به آب نیاز دارند. مثلا محصولی مثل پیاز هم نیاز آبی بالایی دارد؛ اما آیا میشود کشت آن را متوقف کرد؟
این حرف، حرف خیلی از کشاورزان هم است؛ همانها که این روزهای بیآبی زایندهرود، دل نگران وضعیتشان هستند و نمیدانند چه باید بکنند؛ از یک سو میگویند چارهای جز کشت برنج ندارد و از سوی دیگر هم بیآبی باعث ضرر و زیان آنها و باقی مردم شهرشان میشود؛ کشاورزانیمثل حاج رضا و حاج محمد و… که زیر هُرم داغ آفتاب این روزهای تیرماه دل به دل گرما دادهاند و دل نگران سر زمینهایشان ایستادهاند.