به گزارش اصفهان زیبا؛ اولین ماه از فصل تابستان به نیمه خودش رسید و این روزها تب حضور کودکان و نوجوانان در مدارس آموزشی فوتبال بهشدت داغ شده است.
سهماه تعطیلی و خانهنشینی بچههایی که ۹ ماه از سال را مشغول تحصیل بودهاند، این فرصت را برای آنها فراهم میکند تا در این دوره سهماهه بتوانند با حضور در زمینهای ورزشی، هم بخشی از انرژی پنهان خودشان را تخلیه کنند و هم در صورت داشتن استعداد، بتوانند در آیندهای نهچندان دور از این آموزشها استفاده لازم را ببرند.
طبیعی است که بهخاطر شرایط اقتصادی امروز جامعه، حضور کودکان و نوجوانان در مدارس فوتبال فقط با پرداخت هزینه امکانپذیر باشد.
با وجود این بعضی از مدارس که بهنوعی برند بهحساب میآیند و خودشان را هم زیرمجموعه باشگاههای شناختهشده در سطح استان میدانند، دست به انجام تستهای مختلفی میزنند تا از میان استعدادها بتوانند بهترینها را برای آموزش انتخاب کنند.
آرزوهای دستنیافتنی
به هرحال در دنیای امروز که بهنوعی جهان تکنولوژی و ارتباطات لقب گرفته، خیلی از این بچهها در بمباران اخبار و اطلاعات فضای مجازی میتوانند شاهد موضوعاتی در فوتبال ایران باشند که در نگاه اول برای آنها قابل پذیرش نیست؛ اما نسل باهوش دهه ۸۰ و ۹۰ به خوبی تفاوت میلیارد و میلیون را از یکدیگر تشخیص میدهند.
زمانی که بازیکنی مثل علیرضا بیرانوند میتواند برای خودش در سال درآمدی بالای ۶۰ میلیاردتومان قائل باشد، طبیعی است که خیلی از این بچهها آرزوی رسیدن به شرایط امروز ستارههای فوتبال ایران را در سر بپرورانند و شاید خیلی از آنها با این نیت راهی مدارس فوتبال میشوند تا در ۱۰ سال آینده بتوانند مخارج زندگی خودشان و البته خانواده را از مسیر فوتبال تأمین کنند.
این آرزوها به این سادگی قابلیت برآوردهشدن را ندارد و مسیری که یک نوجوان فوتبالیست باید از آکادمی تا تیمهای باشگاهی را طی کند، آنقدر پیچیده و گاهی دستنیافتنی است که بسیاری از استعدادهای فوتبال ایران عطای کار را به لقای آن میبخشند.
دوگانه پول و پارتی
البته به غیر از مدارس بخش خصوصی باید اشارهای هم به آکادمیهای فوتبالی در باشگاههای لیگ برتری داشت که در حالت طبیعی وظیفه شناخت و آموزش استعدادهای فوتبال را برعهده دارند تا در زمان مناسب بتوانند با تزریق این استعدادها به تیمهای بزرگسالان هم برای بچهها ایجاد انگیزه کنند و هم تیمهای بزرگسال را از انجام هزینههای عجیب و غریب برای خرید بازیکن منع کنند.
تجربه نشان داده که این آکادمیها بیشتر فضایی برای پرورش استعدادهای پول و پارتی هستند و اگر با خیلی از این بازیکنانی که در فوتبال پایه فعالیت میکنند صحبت شود، همه آنها به این موضوع اشاره خواهند کرد که در لیست همبازیهای خودشان بازیکنانی وجود دارند که شاید در طول عمر خودشان پایی به توپ نزدهاند؛ ولی صرفا به واسطه حضور یکی از اقوام در پستهای مدیریتی کارخانه یا باشگاه توانستهاند با استفاده از این رانت خودشان را به تیمهای ورزشی برسانند و در حقیقت جای بااستعدادها را اشغال کنند.
یکی از مربیان فوتبال پایه اینطور تعریف میکرد که پدر یکی از این فوتبالیستها مدیر بانک بود و با اهدای وامهای کمبهره و بلندمدت به تعدادی از مربیان فوتبال پایه توانسته بود فرزندش را از پایینترین سطح آکادمی به بالاترین سطح برساند و همین تبعیضی که بین بچهها ایجاد شده بود، برای آنها بغضی فروخورده را به همراه داشت.
بی اعتمادی به فوتبال پایه
در این سالها کمتر شاهد این موضوع بودهایم که مربیان حرفهای ایران برای پرکردن لیست خودشان نگاهی ویژه به جوانان و امیدهای مستعد در فوتبال پایه داشته باشند و در حقیقت ترس از لرزانبودن صندلی سرمربیگری باعث شده تا مربیان بیشتر به استفاده از بازیکنان خارجی و چهرههای شناختهشده تمایل داشته باشند.
همین موضوع در این سالها ضربهای جبرانناپذیر به پیکر فوتبال ایران وارد کرده و باعث شده تا فوتبال ایران و فوتبال اصفهان در ردههای ملی فوتبال پایه هم توفیق آنچنان زیادی در سطح آسیا نداشته باشد و اگر هم اتفاقی افتاده، بیشتر در حد یک جرقه بوده که خیلی زود به دست فراموشی سپرده شده است.
در فوتبال خودمان باشگاههایی داریم که در طول یکسال میلیاردها تومان برای آکادمیهای فوتبال هزینه میکنند؛ اما برای بستن لیست تیم بزرگسالان توجهی به این چهرههای مستعد نمیشود و میتوان گفت که این پولها در چاههایی ریخته میشود که در نهایت چشمه آبی در انتهای آن یافت نمیشود.