کسی که سبک زندگی مؤمنانه را در این مسیر فراموش نکرد و منش اسلامی را به لایه لایه زیست سیاسیاش افزود؛ چراکه معتقد بود زیست مؤمنانه بیش از آنکه یک مؤلفه صرف اثرگذار بر زندگی اجتماعی باشد، یک ضرورت است و عامل حیات نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیز بهشمار میرود. سیره امامان معصومی که شهید سلیمانی را علمدار این مکتب در آن سوی مرزهای کشورش کرد و جبهه رزم را با جبهه زندگیاش پیوند داد و در نهایت او را عزیز خانواده، دوستان، ملت و جهان کرد.
زیست مؤمنانه حاجقاسم رمز پیروزی او بود و دوری از تجمل و فساد مبنای مسئولیتهای او در قبال ملت و اسلام که سرانجام نیز توانست با همین رویکرد بسترهای بالقوهای را در زنده نگاهداشتن مسیر مقاومت پس از خود فراهم کند.
«اصفهانزیبا» در بررسی زیست مؤمنانه سردار شهیدحاجقاسم سلیمانی که زندگی سیاسی و مجاهدانه او را تحتتأثیر قرار داد با حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه گفتوگو کرد.
به گفته ترقی، زندگی شهیدسلیمانی اگرچه در بعد مجاهدت نظامی و فرماندهی جبهه مقاومت ظهور و بروز بیشتری دارد؛ اما برای پیبردن به اینکه سردار، چگونه حاج قاسم شد باید به مطالعه منش و سبک زندگی او در همه ابعاد پرداخت. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
سبک زندگی سردارسلیمانی علاوه بر زیستی مجاهدانه با محوریت مقاومت در برابر استکبار، به زیستی مؤمنانه نیز مشهور بود. در خصوص این سبک زندگی سردار و شخصیتهایی همچون او که به موازات زندگی سیاسی خود با الگوبرداری از ائمه اطهار روح ایمان را در خود تقویت میکردند، بگویید.
راه شهید حاجقاسم سلیمانی ایستادگی در مقابل زیادهخواهی نظام سلطهای بود که خواهان تسلط بر منافع ملت ایران است. همانطور که شاهد هستیم جنگ امروز یک جنگ اقتصادی است و منش سردار سلیمانی نیز تسلیمنشدن در مقابل مشکلات و موانع پیش روی جوامع و انسانها. شخصیت سردار یک شخصیت چندوجهی و سبک زندگی او برای همه انسانها، خاستگاه پیامهای مهمی است.
سردار سلیمانی از زمره نوادر عالم انسانی است که اگرچه تمام عمر خویش را صرف جهاد الی الله نمود؛ اما میتواند برای فعالان عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز الگو باشد. سرمایههای معنوی و معرفتی برخی انسانها همچون سردار همانند خوان گستردهای است که هرکس به فراخور شخصیت و فعالیتش میتواند بهرهای از آن داشته باشد.
باتوجه به اینکه یکی از مشکلات موجود در کشور، نداشتن ملاکهای مشخص برای تشخیص مدیریت اسلامی است، بهره جستن از الگوهای انسانی میتواند بسیار ضروری باشد. شهیدسلیمانی به معنای واقعی کلمه یک مدیر انقلابی بود و مدیریت مؤمنانه، در او متجلی شد.
مدیریت مؤمنانه سردار چه ویژگیهایی داشت و در زندگی و فعالیتهای شغلی او چگونه نمود پیدا میکرد؟
مدیریت مؤمنانه، ویژگیهای بسیاری دارد که در شخصیت مالک اشتر انقلاب متجلی گشته بود. اولین ویژگی مشترک مدیریت سردار سلیمانی و همه فرماندهان شهید انقلاب اسلامی، این بود که آنها در قلوب نیروهای تحت امر و رزمندگان جای داشتند.
یک فرمانده، زمانی محبوب نیروهایش است که به اندازهای که به موفقیت عملیاتها و برنامههایش میاندیشد، به نیروهایش نیز عشق بورزد. نظام مدیریتی ما بهشدت نیاز به رویکردی جدید در خصوص مدیریت منابع انسانی دارد؛ نگرشی که البته در مبانی دینی ما وجود دارد و الگوهایی همچون شهیدسلیمانی عملا آن را محقق کردند.
با ذکر روایتی از این نوع سبک زیست شهیدسلیمانی، مدیریت مؤمنانه را توضیح دهید.
سردار اسدبیگی در بیان خاطرهای از نامه حاجقاسم به صدام اینگونه تعریف میکند: «باتوجه به شرایط سوریه و تصرف منطقه ابوکمال، سردارسلیمانی مدتی در یک خانه خالی در این منطقه ساکن بود. بعد از اتمام مأموریتش، نامهای به صاحبخانه نوشت و از او طلب حلالیت کرد.
حاجقاسم در این نامه خطاب به این شهروند سوری نوشته بود: «مدتی از خانه شما استفاده کردیم، هزینهای را لای چارچوب در گذاشتهام. اگر این هزینه کافی نیست، به شمارهای که در نامه نوشتهام زنگ بزنید تا تمام طلبتان را پرداخت کنم.»
همرزم شهیدسلیمانی دراین رابطه افزود: «وقتی صاحبخانه بعد از آزادی منطقه به خانه خود بازمیگردد، متوجه نامه شده و عاشق این مرام شهیدسلیمانی میشود. او یک فرد سنیمذهبی بود که خانوادهاش به خاطر عشق به صدام، نامش را صدام گذاشته بودند.
در حال حاضر با اینکه خانه این مرد ۴۵ساله توسط داعش ویران شده؛ اما همچنان روی یکی از دو ستون باقیمانده در آن خانه، عکس سردار سلیمانی نصب شده است.» سبک زندگی حاجقاسم بسیار معمولی بود؛ معمولی نه به معنای دوری از همه دغدغهها، بلکه زندگی مؤمنـانه و عاشقانهای داشت و ولایتمدار بود.
در هرمنطقهای که حاجقاسم زندگی میکرد، مردم آن منطقه احساس راحتی و آرامش داشتند و از مجالس و محافل و برنامههای این شهید ولایتمدار بهره میبردند. سبک زندگی او، یک سبک ولایی و زهرایی بود.
حاجقاسم دلداده ائمه اطهار علیهمالسلام علیالخصوص بیبی دوعالم، حضرت زهرا (س) بود و همگان را به آن توصیه میکرد. زندگی شخصیاش بسیار ساده، عادی و بیغلوغش و ارتباطش با مردم نیز بسیار عادی بود.
برای مثال یکبار که حاجقاسم از سوریه برگشته بود، به تنهایی تنها سوار بر تاکسی بود، راننده به او گفت که شما خیلی به چشم من آشنا میآیید؛ شما را شبیه کسی میبینم. حاجقاسم پرسید که شبیه چه کسی؟ راننده جواب داد: شبیه حاجقاسم! ایشان گفته بود که خودش است.
شهیدسلیمانی آنچنان ساده و بیآلایش بود که آن راننده تاکسی در شک و تردید بود که آیا مسافر او خود حاجقاسم است یا نه!
همان لحظه حاجقاسم از راننده پرسید: «وضع زندگیات چگونه است؟» راننده جواب داد: «اگر تو حاجقاسم هستی، فرمانده سپاه قدس هستی و این همه دنیا روی شما حساب کرده و تمامی مستضعفان برای شما دعا میکنند، پس من هم در زندگیام هیچ مشکل و دغدغهای ندارم.»
همانطور که شما اشاره کردید، زندگی ساده و بیآلایش سردار سلیمانی و رفتار دوستانه و پرعطوفت همراه با احترام او نسبت به خانواده و دوستان با الگوگیری از اهل بیت شهره خاص و عام است …
بله؛ حاجقاسم همیشه ساده و بهدور از هرگونه تجملاتی زندگی میکرد. وسایل منزل ایشان به ۲۰سال قبل برمیگشت و افرادی که به منزل حاجقاسم آمدهاند، این حقیقت را تأیید خواهند کرد. حتی مبلهای منزل ایشان در دومرحله تعمیر شدهاند؛ چرا که ایشان هرگز حاضر به تغییر وضعیت و سبک زندگی در سطح معمولی و رو به بالا نبود.
با حقوق سپاه زندگی خود را اداره میکرد و هرگز هیچ درآمدی خارج از این حقوق نداشت و خانواده نیز به این شرایط قانع بودند. منزل حاجقاسم مزین به تصاویر شهدا و دوستان شهیدش بود و همچنان همین تزئین را دارد. در اتاق بزرگ منزل ایشان که بهعنوان مهمانخانه محسوب میشود، هر عصر جمعه روضه خانوادگی برقرار بود.
حاجقاسم علیرغم مشغله کاری و دوری از زن و فرزند، از ابتدای جنگ تا زمان شهادتش، بسیار صمیمی و مهربان و همچون یک دوست با خانواده رفتار میکرد. سردار به فرزندان خود عشق میورزید و آنها را ولایی و دوستدار اهلبیت تربیت کرد. نسبت به مسائل و اوضاع روز بسیار حساس بود و مراقبت میکرد که خدای نکرده آسیبی به بچهها نرسد.
حتی در زمان تحصیل از دبستان تا اتمام دانشگاه سعی میکرد حداقل سالی دوبار شخصا به محل تحصیل فرزندان برود و در جریان وضعیت تحصیلی آنها قرار گیرد. نقل اسـت که چندماه قبل از شهادت، حاجقاسم سر زده به مهد کودکی که نوههای دوقلویش حضور داشتند، مراجعه کرده و از مربیان مهد احوال بچهها را جویا شد و از آنجایی که همه ایشان را میشناختند، این اقدام او باعث تعجب مربیان آن مهد شده بود.
همیشه در اولین فرصتی که بهدست میآورد، به پدر و مادر سر میزد و احترام خاصی برای آنها قائل بود و معتقد بود یکی از دلایل اینکه خداوند روزیاش را در خدمترسانی به اسلام، مسلمین و مظلومان جهان قرار داده، اول دعای پدر و مادر، لقمه حلال و سپس دینداری او است.
هیچ زمانی کسی ندیده و نشنیده بود که سردار بالای حرف والدین حرفی بزند و یا خواسته آنها را که عمدتا رسیدگی به گرفتاری مردم و افراد مراجعهکننده به آنها بود، نادیده بگیرد. همیشه سعی میکرد رضایت پدر و مادر را جلب کند؛ چرا که رضایت خدا را در رضایت والدین میدانست.
حتی بچهها و اقوام را به احترام به پدر و مادر سفارش میکرد. ایشان همیشه دست و پای پدر و مادر را میبوسید.
شهید سلیمانی به خانواده شهدا نیز ارادت خاص و بسیار داشت و سفارش به حمایت آنها میکردند. درست است؟
حجتالاسلام «علی شیرازی»، جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و رفیق چهلساله سردار خاطرات بسیاری از توجه و تعصب حاجقاسم نسبت به فرزندان شهدا بیان کرده است. همان حاجقاسمی که مدام پیگیر فرزندان شهدا بود و به آقای شیرازی سفارش میکرد که از آنها حمایت کند.
حمایتها و سفارشهایی که حتی یکبار درباره فرزندان خود انجام نداد، در حالیکه فرزندان سردار سلیمانی میتوانستند از جایگاه و موقعیت پدرشان در کار و تحصیل استفاده کنند. هماکنون پسر بزرگ سردارسلیمانی در پلیس بهعلاوه 10 کار میکند. پسر دیگر سردار به شغل شیرینیفروشی مشغول است. دیگر فرزندان و دامادهایش نیز چنین شرایطی مشابهی دارند.
خانواده سردار حتی در مقطعی شرایط سخت اقتصادی را تجربه کردهاند که با موقعیتی که شهیدسلیمانی در کشور داشت، میتوانست امکان شغلی مناسبی را برای خانوادهاش فراهم کند؛ اما او هیچ زمانی از جایگاه و نام خود برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده نکرد؛ چراکه قصد او این بود که فرزندانش سالم باشند و روی پای خودشان بایستند.
از مهمان نوازی حاجقاسم هم بگویم. او یک مهماننواز به تمام معنا بود. ساده بود و سادگی را دوست داشت؛ اما وای به روزی که احساس میکرد موضوعی مهمانش را آزار داده یا از اسباب همان پذیرایی ساده چیزی کم بوده است.
کسی تاب داد و بیداد حاجی را نداشت؛ برای مثال اگر غذای مهمانها دیر میرسید، عصبانی میشد و میگفت شماها میخواهید آبروی مرا ببرید.
از رفاقتهایش که بهنوعی از همان زیست مؤمنانه الگوبرداری شده است، بگویید.
برای رفاقت صحیح حرمت زیادی قائل بود. اگر متوجه میشد شخصی سالم نیست، بلافاصله از او فاصله میگرفت؛ اما هوای رفقایش را هم بسیار داشت. یک بار در زمان یکی از دولتهای سابق، یکی از بچههای لشکر ۴۱ ثارالله رئیس میراث فرهنگی یکی استانها شده بود و حاجقاسم دعوتش را در قالب نامهای بسیار کوتاه بهمنظور افتتاح یک دفتر گردشگری کوچک در مرکز استان که ربطش به فرماندهی سپاه قدس هم نامعلوم بود، پذیرفته بود؛ چراکه برای او ارزش رفاقت بسیار بالا بود.
حتی یکبار در نیمهشبِ برگزاری انتخابات ریاستجمهوری که زمان اخذ رأی به پایان رسیده بود، به ستاد محمدباقر قالیباف رفت و به قول خودش با «باقر» دیداری تازه کرد. رفاقت صمیمانه قاسم و باقر، زبانزد خاص و عام بود.
از طرفی وقت اگر اجازه میداد، اهل گشتوگذار هم بود. فرزند عشایر بود و میانه خوبی با طبیعت و محیطزیست داشت. بارها شده بود که با دوستانش به روستای مادریاش میرفت و در کوه و دشتهای اطراف گردش میکرد.
سردار سلیمانی چگونه در این مسیر با پیروی از سبک امامان، فعالیتهای سیاسی خود را با محوریت جبهه مقاومت در پیش گرفت و در این میان غیر مسلمانان را نیز با خود همراه کردند؟
زندگی شهیدسلیمانی اگرچه در بعد مجاهدت نظامی و فرماندهی جبهه مقاومت ظهور و بروز بیشتری دارد، ولی برای پیبردن به ابعاد مختلف شخصیت او و فهم اینکه حاجقاسم چطور حاجقاسم شد، باید به مطالعه منش و سبک زندگی او در همه ابعاد پرداخت.
مطالعهای که به جوشش یک حاجقاسم واقعی و در دسترس از درون ما و در نهایت، حاجقاسمشدنِ هریک از ما منجر شود؛ آنطور که رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی تصریح کردند که «باید همه سعی کنیم خصوصیات او را در خود بهوجود آوریم.»
با توصیفی از این ابعاد شخصیتی شهید قاسم سلیمانی، بگویید او چگونه حاج قاسمِ ماندگار زمان خود شد؟
ابعاد شخصیت شهیدسلیمانی و منش فردیاش واقعیتر از چیزی است که که عدهای توصیف میکنند. فردی واقعی که گاهی مثل همه ما بود و تنها با عقلانیت و انتخاب مسیر درست «حاجقاسم» شد.
کسی که برای مثال بارها دختران بدحجاب را دختر خود میدانست و از سویی، روی جلد کتاب «من زندهام» که عکس بانوی نویسنده چاپ شده بود، کاغذ چسبانده بود تا نامحرمی عکس زن ایرانی را نبیند.
جان او نه تنها برای اهل سنت و دختران بدحجاب سپر بود، بلکه حامی هرکسی بود که برای قانون نظام جمهوری اسلامی احترام قائل میشد. شهید سلیمانی از حامیان بزرگ طرح «ارائه تأمین امنیتی به اشرار تواب» نیز بود؛ طرحی که به اشرار جنوبشرق کشور پیغام میداد آغوش نظام اسلامی برای کسانی که توبه کنند و اسلحه را بر زمین بگذارند باز است.
حاجقاسم در این راه حتی فکر کسب وکار اشرار تواب را هم کرده بود و «طرح احرار» (ارائه چاههای آب به توابینی که کار کشاورزی را آغاز کنند) را به اجرا گذاشت.