آموزش‌وپرورش کودکان، ویترین نمایش خانواده نیست:

تربیت بر مدار فطرت

فردای هر جامعه و کشوری درگرو تربیت مناسب امروز فرزندان آن کشور است. هرچه فرزندان امروز بهتر پرورش یابند، آینده کشور بهتر و بیشتر تضمین خواهد شد. فرزندانی که درست تعلیم‌دیده‌اند، فردای سرزمینی را با فرهنگی غنی، اقتصادی پربازده و زمین‌هایی آباد خواهند ساخت.

تاریخ انتشار: 09:38 - پنجشنبه 1402/08/4
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
تربیت بر مدار فطرت

به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از پراهمیت‌ترین دغدغه‌های پدران و مادران امروز تربیت و آموزش‌وپرورش فرزندانشان است، دغدغه‌ای که زندگی امروز و فردای فرزندانشان را می‌سازد. بهتر است پا را فراتر بگذاریم و بگوییم فردای جامعه و کشورشان را می‌سازد.

فردای هر جامعه و کشوری درگرو تربیت مناسب امروز فرزندان آن کشور است. هرچه فرزندان امروز بهتر پرورش یابند، آینده کشور بهتر و بیشتر تضمین خواهد شد. فرزندانی که درست تعلیم‌دیده‌اند، فردای سرزمینی را با فرهنگی غنی، اقتصادی پربازده و زمین‌هایی آباد خواهند ساخت.

در همین راستا، سخنان بسیاری از معصومان و بزرگان بیان شده است؛ تا آنجا که شروع تربیت فرزند را قبل از به دنیا آمدنش می‌دانند و یکی از معیارهای مهم انتخاب همسر توجه به این مسئله است؛ توجه به اینکه فردی برای همسری برگزینید که شایسته پدر یا مادری فرزندان باشد و بتواند در امر تربیت فرزند، عملکرد موفقی داشته باشد؛ همچنین تربیت و تعلیم در دوره‌های زمانی مختلف مفاهیم متفاوتی داشته است.

شاید تا چند سال پیش تربیت را محدود به آموزش مفاهیم و مسائل دینی می‌دانستیم و تعلیم را محدود به خواندن، نوشتن و تا حدودی حساب‌وکتاب. اما با افزایش مطالعات در زمینه‌های علوم انسانی مفاهیم تربیت و تعلیم نیز معنای گسترده‌تری به خود گرفته است.

امروزه پدران و مادران برای شناخت بهتر در این زمینه به‌دنبال مطالعه و آموزش هستند و تلاش می‌کنند فرزندانی دانا، توانمند، بااخلاق و باسواد تربیت کنند. آن‌ها برای رسیدن به هدفشان که همان تعلیم و تربیت فرزندانشان است از کودکی و حتی دوران جنینی به فعالیت‌ها و آموزش‌هایی در راستای تحقق این هدف اقدام می‌کنند؛ تلاش برای آموزش فرزندانشان در ابعاد مختلف همچون ورزشی، علمی، هنری، خلاقیت و مواردی از این قبیل.

اما آنچه مهم است، چگونگی رسیدن به این هدف است؛ اینکه تا کجا باید فرزندانمان را به‌سوی یادگیری آموزش‌هایی همه‌جانبه ترغیب کنیم؟ همچنین پرسشی بنیادین که آیا تنها هدف ما از آموزش کودک در زمینه‌های مختلف، اهمیت ذاتی یادگیری و مهارت است یا به‌دنبال تربیت کودکانی با انواع و اقسام مهارت‌ها برای خودنمایی هستیم؟

در این راستا، با عاطفه اژه‌ای، مشاور و فعال حوزه کودکان، به گفت‌وگو نشستیم و او می‌گوید:

جایگاه آموزش برای کودکان

من ابتدا یک سؤال می‌پرسم از پدران و مادرانی که احساس می‌کنند فرزندانشان نیاز به آموزش‌های فوق‌العاده دارند؛ اینکه چه شد احساس کردند فرزندشان نیاز به این آموزش‌‌ها دارد؟

شاید این مسئله دیگر عجیب نباشد که بعضا آموزش‌هایی به مادران باردار داده می‌شود برای افزایش حافظه یا تقویت هوش‌های چندگانه نوزاد درون شکمش؛ چه شد که مادر باردار احساس کرد جنین درون شکمش به این آموزش‌ها نیاز دارد یا بهتر است بگوییم چه شد که مادر احساس کرد کودکش در این موارد دچار کمبود است و برای برطرف‌کردن این کمبود نیاز به آموزش و تقویت دارد؟

آموزش کودکان از ماه‌های ابتدایی تولد تا سنین بالاتر با اهداف مختلف نیز بسیار رایج و در عرف، پذیرفته شده است؛ از آموزش زبان دوم به سبک‌های مختلف، آموزش انواع موسیقی و ورزش تا کلاس‌های افزایش اعتمادبه‌نفس، فن‌بیان، سخنوری و… به‌گونه‌ای که اگر والدی فرزندش را از آموزش‌های گوناگون بهره‌مند نکند، تعجب‌برانگیز است و آن والد از سمت اطرافیان مورد سرزنش قرار می‌گیرد.

کمی خودمان را جای کودکان بگذاریم. کودکی را در نظر بگیرید که والدینش برای کسب هر مهارت‌ و توانایی‌ او را با آموزش‌های مختلف مواجه می‌کنند. این کودک چه احساسی پیدا می‌کند؟

کودک احساس می‌کند برای هر چیزی باید آموزش ببیندو با این چالش مواجه می‌شود که «چقدر چیز بلد نیست». اتفاقی که در مقابل این احساس برای کودک رخ می‌دهد، آسیب به اعتمادبه‌نفس اوست؛ به این صورت که کودک احساس می‌کند آن‌طوری که خودش می‌داند کار را چطور انجام دهد، درست نیست و این مسئله شروع شک‌کردن کودک به خودش به جای اعتمادکردن به خودش است.

از یک جایی به بعد کودک برای فهم مسائل، پیدا کردن راه‌حل‌ها و جواب دادن به یک‌سری پرسش‌ها دیگر نمی‌تواند به خودش رجوع کند؛ این یعنی ازبین‌رفتن تأمل و اندیشیدن در کودک. او برای پاسخ‌ به پرسش‌هایش و مواجهه با پیشامدها به جای رجوع به درون خودش، همواره به‌دنبال مرجعی از بیرون است، مرجعی که پاسخی به او بدهد و به‌نوعی، چگونگی مواجهه با پرسش‌ها و پیشامدها را به او آموزش دهد. به‌این‌ترتیب او به یک انسان وابسته تبدیل می‌شود.

نیازهای کودک

این نکته در اینجا قابل‌توجه است که در نظر بسیاری از والدین و البته در عرف جامعه، مدرسه‌ای خوب است که برای کودکان و فرزندانمان کلاس‌ها و آموزش‌های فوق‌العاده داشته باشد.

در نظر داشته باشیم که این مدارس شاید با افزایش مهارت‌ها و توانایی‌های فرزندانمان یک ویترین بسیار شیک از کودکان بسازد؛ اما این ویترین شیک هیچ‌وقت اعتمادبه‌نفس کودکمان را تضمین نخواهد کرد و همیشه جای یک چیزی از درون خالی می‌ماند.

حال مدرسه‌ای را در نظر بگیرید که به کودک اجازه می‌دهد، خودش تجربه کند، دست به عمل بزند، فکر کند و بیندیشد. در چنین مدرسه‌ای هم اعتمادبه‌نفس کودک حفظ و تقویت می‌شود، هم آنچه لازم است، می‌آموزد.

باتوجه به مطالب گفته‌شده، اگر والدین نگران کشف استعدادها و رشد و تقویت کودکانشان هستند، توجه به دو نکته از جانب والدین برای حل این مسئله کافی است: نکته اول این است که بذر دوست‌داشتنی بودن را در وجود کودکتان بکارید؛ نکته دوم اینکه، به استقلال عمل و عقیده کودکتان احترام بگذارید و آزادی عمل او را محدود نکنید.

وقتی کودک اطمینان دارد که چیزی به این راحتی دوست‌داشتنی بودنش را زیر سؤال نمی‌برد، به‌راحتی دست به عمل می‌زند، اقدام می‌کند و به سمت آن چیزی می‌رود که دوست دارد و برایش جالب است؛ درنتیجه در این مسیر کودک خودش را می‌شناسد، توانمندی‌های‌ خود را می‌بیند و جرئت می‌کند در مسیری که انتخاب کرده است، به راهش ادامه دهد و این بهترین مسیر شکوفایی استعدادها و توانمندی‌های یک انسان است.

با درنظرگرفتن این دو نکته، کلاس‌های متعدد فوق‌برنامه، مخصوصا جایی که کودک برای رفتن به آنجا یک اجبار روی خودش احساس کند، یعنی زیر پا گذاشتن نیاز آزادی و استقلال کودک و مساوی است با خشم کودک از والدینی که اجازه تجربه‌ای آزاد و رها از زندگی را به او نمی‌دهند. نتیجه این نادیده‌گرفتن نیاز کودک مخدوش‌شدن رابطه‌ او با والدینش است.

کودک ناکافی

ازطرفی، اصرار به بردن کودک به کلاس‌های مختلف، احساس ناکافی‌بودن در او ایجاد می‌کند؛ احساس‌هایی از این جنس «من خودم به‌اندازه کافی خوب نیستم. من باید دستاوردی داشته باشم، بلکه خوب به نظر برسم و دوستم داشته باشند و… .»

این تقلا و درگیری کودک برای رسیدن به یک موقعیت خاص و همراه‌داشتن یک دستاورد، مثل یک سیاه‌چاله بزرگ تا همیشه، تمام رضایت و شادی این کودک را در خودش می‌بلعد؛ تا جایی که این فرد بعدها به هرجایی که برسد، به آن احساس رضایت، خوب و کافی‌بودن نمی‌رسد؛ همچنین آموزش‌های زودهنگام و بیش‌ازاندازه آسیب دیگری نیز به همراه دارد.

کودکی که از ابتدا (قبل از دبستان) با آموزش‌های مختلف مواجه بوده، ممکن است در مواجهه با مدرسه و آموزش‌های موردنیازش عکس‌العمل منفی نشان دهد و علاقه‌ای به رفتن به مدرسه نداشته باشد؛ اما کودکی که آزادی و استقلال او حفظ‌شده باشد، با کمال میل پذیرای آموزش‌های متناسب با خودش خواهد بود و در کودکی به مدرسه و آموختن علاقه نشان می‌دهد و به‌مراتب در سنین بالاتر و در نوجوانی به کسب مهارت‌ها و توانایی‌های دیگر روی می‌آورد.

فضای آموزشی مناسب

درنهایت اگر به‌دنبال محیط آموزش خوبی برای کودکتان هستید و احساس می‌کنید کودکتان نیاز به آموزش‌هایی دارد، محیط آموزشی را انتخاب کنید که در آن ابتکار عمل، خلاقیت و تجربه‌کردن را در کودک شما سرکوب نمی‌کند؛ به کودک برای شبیه‌بودن به دیگران امتیاز و جایزه نمی‌دهد و او را برای متفاوت عمل‌کردن و منحصربه‌فرد فکرکردن تنبیه و مجازات نمی‌کند؛ فضای امن و آزادی که هرکس اجازه دارد آن‌طور که هست، خود را بروز دهد و از دل تعامل‌های طبیعی با افراد و اشیا، یاد بگیرد و رشد کند.

کودکی که دوران کودکی (سنین قبل از دبستان و دبستان) خود را با حس دوست‌داشتنی‌بودن و آزادی گذرانده است، به چنان خودشناسی و اعتمادبه‌نفسی دست پیدا می‌کند که لازم نیست در دوران نوجوانی، خود را با بحران‌های هویت و مقابله با ارزش‌های خانواده درگیر کند.

به جای آن، وقت خود را صرف تقویت‌کردن این خودی می‌کند که بسیار ارزشمند و دوست‌داشتنی است و در مسیری قرار می‌گیرد که باید قرار بگیرد؛ مثلا خودش به سراغ ورزش‌هایی می‌رود که برایش مفید است؛ به سمت فعالیت‌های موردعلاقه‌اش می‌رود و به کلاس‌ها و آموزش‌هایی متمایل می‌شود که او را در رسیدن به اهداف و برنامه‌هایش کمک می‌کند.

برای مثال، به‌دنبال آموزش زبان‌های دیگر می‌رود و مهارت‌های مختلف را فرامی‌گیرد؛ نوجوانی که حالا در زمان درستش مانند بمبی از انرژی شده است؛ زیرا به خودش و توانمندی‌هایش به‌خوبی و به اندازه کافی آگاه است و در این مقطع به‌درستی می‌داند که این انرژی را باید به کدام سمت‌وسو ببرد و چگونه به نحو احسن از آن استفاده کند.

در بزرگ‌کردن و رشددادن کودکانمان عجله نکنیم. آموزش‌های زیاد و افراطی باعث می‌شود مسیر رشد طبیعی کودک منحرف شود و کمک‌زیادی به رشد حقیقی کودک نمی‌کند.

مدیریت لحظه‌های کودکی

زمانی که کودکم را برای آموزش‌دیدن و توانمندکردن به کلاس‌های مختلف می‌برم، به این معناست که من مدیر و مسئول لحظه‌های تو هم هستم؛ یعنی مدیریت‌کردن تمام زندگی کودک به دست من، نه خود او و به‌نوعی گرفتن تمام زندگی کودک.

حالا اگر کودک موفق شد و به جایی رسید، همه‌اش نتیجه تلاش و تدبیر من والد بوده است؛ اگر هم نتیجه قابل قبولی حاصل نشد و به جایی نرسید، باعث می‌شود همین آموزش‌ها و هزینه‌هایی را که کرده‌ایم، مانند یک پتک بزرگ ‌بر سر کودک فرود آوریم؛ که ما همه کاری برای تو انجام دادیم و هیچ‌چیز برایت کم ‌نگذاشتیم؛ ولی تو نتوانستی به آنچه می‌خواستیم، برسی.

در پایان صحبت خودم را با کلام ارزشمندی از آیت‌الله حائری شیرازی به پایان می‌رسانم: «تربیت، یعنی کاری کنید که فطرت طرف آزاد شود. برای شکوفایی طبیعی انسان، باید مانع را برداشت. اینکه شما یک سری مطالب را به‌طرف تلقین کنید یا به او القا کنید یا به او تحمیل کنید، این شکفتن نیست. اگر شما گلی را به‌زور شکفته کنید، خودتان هم حاضر نیستید نگاهش کنید؛ خجالت می‌کشید. می‌گویید: حرامش کردم. این را باور کنید که بچۀ شما یا شاگرد شما از آن گل هم لطیف‌تر است. ما خیلی به این گل‌ها ور می‌رویم و آخرش هم شکفته‌شان نمی‌کنیم. شما گاهی تمرین کرده‌اید که گلی را زودتر از باز شدنش، باز کنید و می‌دانید چه به‌روز این گل می‌آید! بسیاری از افراد که بچه‌هایشان ضایع می‌شوند، به خاطر این است که خیلی به آن‌ها ور می‌روند. خیلی به بچه‌هایتان ور نروید. خیلی بچه‌هایتان را نصیحت نکنید. خیلی در کار بچه‌هایتان دقت نکنید و اگر هم دقت می‌کنید، سعی کنید نفهمند که در کارشان دقت می‌کنید؛ دورادور بپاییدشان. اگر عیب کم یا زیادی دارند، خیلی وسواس نداشته باشید که همان موقع ترکَش کنند. این‌قدر فشار نیاورید که بچه‌هایتان خیلی مؤدب شوند؛ چون بچه‌هایتان منافق می‌شوند، دروغ‌گو می‌شوند، متظاهر می‌شوند.»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

16 − 10 =