به گزارش اصفهان زیبا؛ «آدمهای باسابقه و قدیمی در محلهها آنقدرها هم که فکر میکنید، اثرگذاری مثبت ندارند. بعضی از آنها خیلی وقتها خودشان را اختیاردار محله میدانند و جلوی خیلی از اتفاقهای خوب و حتی رشد آدمهای محله را میگیرند… .»
این را یکی از جوانهای خبرنگار شهر به نام «احمد» میگوید که گزارش «مسندنشینی ریشسفیدها» درباره اثرگذاری مثبت معتمدان و افراد باسابقه در محلههای شهر در دو شماره قبلی صفحه «شهر زندگی» را خوانده است و به آن انتقاد دارد.
تغییر سبک زندگی؛ مطابق با سلیقه آدمهای باسابقه و قدیمی محلهها
او که بهواسطه شغلش، سالها در محلههای مختلف شهر رفتوآمد کرده و با اقشار مختلف مردم محلی در ارتباط بوده است، میگوید که بارها از نزدیک دیده پیرمردها و پیرزنهای باسابقه و قدیمی در محلهها رفتار چندان درستی با جوانترها یا تازهواردها ندارند و گاهی انگار محله را میراث شخصیشان میدانند و اجازه نمیدهند کسی جز خودشان در آنجا تصمیمی بگیرد یا قدمی برای بهبود وضعیتش بردارد.
او اضافه میکند: «چندباری ضمن حضور در برنامهها و جلسههای گوناگون که افراد باسابقه در محلههای مختلف شهر هم در آنها حضور داشتند، متوجه میشدم اغلب آنها آنطور که خودشان دوست دارند و سازگار با سلیقهشان است، مسائل و دغدغههای محله را به گوش مدیران و متولیان شهر میرسانند؛ مثلا درحالیکه محله از مشکلات عمده و بزرگی مثل کوچههای خاکی و آسفالتنشده، پسماند مدیریتنشده، گلوگاههای تنگ و باریک در کوچهها و… رنج میبرد و شرایط را برای عموم مردم محله سخت کرده است، آنها گلایه میکنند که مثلا فلان خانواده با آمدنش به محله برای دیگران مشکل درست کرده است! حالا چرا؟ چون سبک زندگی برخی از مردم محله که اغلب هم تازهوارد هستند، مطابق با سلیقه این افراد نیست و آنها ترجیح میدهند این تازهواردها یا محله را ترک کنند یا سبک زندگیشان را مطابق با سلیقه آنها تغییر دهند…!»
منافع شخصی یا منافع جمعی کدام مطرح است؟
یکی دیگر از مخاطبان صفحه به نام «سیمین» هم که مدتها بهواسطه شغلش در محلههای شهر حضور داشته و با مردم محلی در تماس بوده است، دراینباره میگوید: «افراد سالخورده و باسابقه در محلهها نقش مهمی در رشد محله یا عقبافتادن آن از مسیر رشد دارند. بارها شاهد بودهام که در یک منطقه رشدیافته و برخوردار در شهر، یک یا دو محله همچنان به وضعیت سابق خود باقیمانده و بافت قدیمی آنها دستخوش رشد و توسعه قرار نگرفته است؛ بهنحویکه وقتی در این محلهها قدم میزنید، تضادی که ازنظر ظاهری و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی با دیگر محلههای آن منطقه دارند، برایتان آشکار و البته عجیب است.»
او اضافه میکند: «یکی از دلایل این موضوع این است که افراد سالخورده و قدیمی محله که معمولا خودشان را صاحب محله میدانند و خود را در خصوص هر اظهارنظر و دخالتی در هر موضوعی مجاز میدانند، رفتار و تعامل درستی با مدیریت شهری ندارند و اغلب بر سر منافع شخصی یا اصرار برای بهکرسینشاندن حرف خودشان، از اجرای طرحها و برنامههایی که میتوانسته است منجر به رشد محله شود، جلوگیری کردهاند.»
او ادامه میدهد: «گاهی دیده یا شنیدهام که این افراد حتی گاهی اجازه دخالت در زندگی شخصی دیگران را هم به خودشان میدهند؛ مثلا اگر کسی برای تحقیقات شغلی یا ازدواج درباره یکی از اهالی به محله بیاید، بر اساس حب و بغضهای شخصی و هر طور که دلشان بخواهد، آدمها را معرفی میکنند و رفتار دلسوزانهای در این زمینه ندارند. در این مواقع نظرشان هم به دلیل اینکه از افراد قدیمی محله هستند، بر سرنوشت دیگران اثرگذاری زیادی دارد… .»
یا مثل ما باشید، یا نباشید!
شاید بشود رشد سریع جمعیت در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و به دنبال آن، برهمریختن قالب محلههای سنتی بر اثر ترکیب جمعیتی جدید را یکی از دلایلی دانست که افراد سالخورده محلی در برابر برخی از تغییرات موضع منفی نشان میدهند.
مثلا اگر تا دیروز در فلان محله سنتی و قدیمی شهر، سکان محله در دست همین افراد محلی و سالخوردهای بوده است که میتوانستهاند آداب اجتماعی و رسوم جمعی محله را طبق سلیقه و نگاه شخصی خودشان ترتیب بدهند و اکثر افراد هم از آنها پیروی کنند، امروز ورود جمعیت غیربومی در محلههای قدیمی که غالبا سنخیت چندانی با برخی از آداب اجتماعی یا مذهبی مردم محلی ندارند، باعث شده است افراد سالخورده و باسابقه و بهاصطلاح معتمد در برابر آنها واکنش نشان بدهند.