یادگار سه‌راهی شهادت

انگار پاهایم مال خودم نبودند. کشیده می‌شدند؛ به مقصدی که هنوز نمی‌دانستم کجاست. گرمای آفتاب اسفند، تند نبود؛ اما چشمانم می‌سوخت. اولین قطره اشک که از چشمانم چکید، پاهایم ایستادند؛ مثل اینکه فرمان نشستن صادر شده باشد.

تاریخ انتشار: 13:44 - شنبه 1402/12/26
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
یادگار سه‌راهی شهادت

به گزارش اصفهان زیبا؛ انگار پاهایم مال خودم نبودند. کشیده می‌شدند؛ به مقصدی که هنوز نمی‌دانستم کجاست. گرمای آفتاب اسفند، تند نبود؛ اما چشمانم می‌سوخت. اولین قطره اشک که از چشمانم چکید، پاهایم ایستادند؛ مثل اینکه فرمان نشستن صادر شده باشد.

دوستانم را در کنار تانک جاگذاشته بودم. زهرا می‌گفت: «بچه‌ها بیاین بشینیم توش و عکس بگیریم.» هرکسی یک گوشه تانک نشسته بود. یکهو گفتم: «من نیومدم واسه عکس‌گرفتن» و راهی شدم. رسیدم به آنجایی که پاهایم قفل شدند. زانوهایم را بغل گرفتم. این همه راه برای چه آمده بودم؟ برای تماشا؟ برای اردوی دانشجویی؟ برای خنده‌های شبانه در خوابگاه؟ اشک امانم را بریده بود. اما برای چه؟ دل داده بودم. اما به چه کسی یا چه کسانی؟

نگاهی به پشت سر انداختم. روی تابلویی نوشته بود: «سه‌راهی شهادت». خاطره‌های بابا مثل یک فیلم از خاطرم گذشت. بابا از آنجا برایم گفته بود. اصلی‌ترین خاطره‌اش از همان‌جا بود؛ آنجایی که لا اله الا الله‌گویان از زمین بلندش کرده بودند. خیال کرده بودند شهید شده است؛ اما روی برانکاردی که به سمت سردخانه بیمارستان صحرایی چنانه می‌رفت، پرستاری متوجه نفس‌کشیدنش شده بود.

خون بابا لای این خاک‌ها هنوز مانده بود. شنیده بودم «خون، خون را می‌کِشد»؛ اما حالا باور کرده بودم. خاک طلائیه، به رنگ خون است، خون هزاران شهیدی که هنوز تعداد زیادی از آن‌ها مفقودند. صدای زنگ گوشی بلند شد. بابا بود. صدایش می‌لرزید، وقتی می‌گفت: «کجایی؟» گفتم: «اینجا نوشته سه‌راهی شهادت. نشستم سوره یاسین می‌خوانم.» گفت: «سربلندم کردی دخترم. بعد از نماز ظهر کنار سجاده خوابم گرفت. حمید اومد تو خوابم. مدام تشکر می‌کرد و می‌گفت: دخترت اومده به دیدنمون. برامون شربت و شیرینی آورده. چقدر هم چادر بهش میاد.»

حالا می‌فهمیدم چرا قدم‌هایم در اختیار خودم نبودند. من دعوت شده بودم. از آن‌روز چادر همراه همیشگی من شد. اسمش را گذاشتم: «یادگار سه‌راهی شهادت»، «یادگار شهید حمید باکری».

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

17 + یازده =