خبر ساخت «شیطنتهای جدی» توسط کریم لک زاده و گروهش در روزهای اوج شیوع ویروس کرونا از صفحه شخصی عوامل آن اعلام شد. مجموعهای چهارقسمتی و مشارکتی در یک لوکیشن واحد و با حضور دوستانی هم قرنطینه برای دور شدن از رخوت و افسردگی حاصل از بیماری ناشناخته تولید شد. داستان دو دختر که با ورود مرد غریبهای که ظاهرا حامل پیامی مهم است مسیر جذابی را پیش روی مخاطب میگذارد. به دلیل شرایط قرنطینه کریم لکزاده علاوه بر کارگردانی، امور فیلمبرداری، صدابرداری و نوشتن فیلمنامه را با توجه به پیشنهادهای مشارکتی مخاطبان برعهده داشته و حالا در گفتوگو با اصفهان زیبا از تجربه ساخت این مجموعه و اهمیت کار مشارکتی در دوران ممنوعیت هرگونه مشارکت میگوید. کریم لکزاده، طراح و کارگردان مجموعه چهارقسمتی «شیطنتهای جدی» از شکلگیری ایده ساخت مینی سریال در فضای اینستاگرام میگوید: «حقیقتش خیلی شوخیشوخی جدی شد؛ یعنی با عکاسیکردن در خانه و دیدن دوستان خیلی نزدیک در ایامی که همه قرنطینه هستند، این پروژه شروع شد. بهعلاوه اینکه کار نکردن فشار زیادی بر روح و روان آدم تحمیل میکند و باعث میشود به این فکر کنیم که بالاخره باید قدمی برداشت و نمیشود منفعل شد.» او اضافه میکند: «قطعا از اول هدف ما پخش در فضای اینستاگرام نبود. بعد از ساخت اولین قسمت مدام به این فکر میکردم کهای کاش سایتی وجود داشت تا خانواده فیلم کوتاه بدون هیچ تبصرهای در آن حضور داشته باشند و آدم بتواند فعالیتهایش را به اشتراک بگذارد و چون چنین سایتی در این شکل و ساختار در ایران وجود ندارد به اینستاگرام رسیدیم که به نظر فضای سالمتری در زمان کنونی است. ما قسمت اول را در این فضا به اشتراک گذاشتیم و کمکم برای همه ما قضیه جدیتر شد.»
اثر مشارکتی در دوران ممنوعیت مشارکت
لکزاده «شیطنتهای جدی» را فارغ از هر تعریف عنصر فیلمیک، یک پدیده میداند. پدیدهای که در دوران شیوع ویروس کرونا سر برآورده و متولدشده است: «از اول فکر میکردم آدمهایی که با این پدیده روبهرو میشوند، نباید فکر کنند که یک فیلم کوتاه، یک فیلم یا یک سریال میبینند. باید فکر کنند که این یک گیم، یک بازی و یک پدیده حاصلشده از روزهای کروناست. طبیعتا اگر این ایده را در مقطعی دیگر بسازم متفاوت با آنچه در شیطنتهای جدی رقم خورد، خواهد شد؛ اما برای اینکه آدمها فکر کنند با یکچیز جدید روبهرو هستند که ویژگی اصلی آن مشارکتی بودن است و مخاطبان میتوانند در آن شریک باشند، به شکل کنونی رسیدیم.» او ویژگی مشارکتیبودن را نقطه اتصال این تجربه به فضای گیم میداند: «ساختار پدیده «شیطنتهای جدی» دقیقا شبیه گیم است. یک نفر وارد فضای بازی میشود و حالتهای مختلف را انتخاب میکند و درنهایت یا میبرد یا میبازد. این رویکرد به نظرم در قبال شیطنتهای جدی درستتر است تا اینکه از منظر فنی و سینمایی این مجموعه را ببینیم و ایرادات فنی از آن بگیریم. اینکه تصویربرداری بد است یا داستان، چرا اینگونه پیش رفت؟ این سوالات، سوالات کماهمیتتری برای من بهحساب میآید؛ زیرا این طبیعی است که تصویر بد باشد، چون کار من تصویربرداری نیست و یا فراتر از آن در این دوران کرونا ابزاری هم در اختیار من نبود که بشود با آن کاری خاصی کرد. آنچه اهمیت دارد مشارکت در ساخت یک پدیده در روزهایی است که هرگونه مشارکت ممنوع است و اینکه این مشارکت اساسا در روزهای بحرانی کرونا چه معنایی میتواند داشته باشد؟»
اینستاگرام مدیوم تازه تولید فیلم میشود؟
لکزاده درباره اینکه آیا اینستاگرام میتواند فراتر از یک مدیوم موقتی تبدیل به یک ساختار برای تولید محتوای سینمایی شود، میگوید: «اگر روزی به فیلمسازان بزرگ میگفتند فیلمسازی به شیوه نگاتیو تمام خواهد شد و امکان ضبط فیلم روی رم وجود خواهد داشت و همان لحظه بدون ظهور و چاپ نگاتیو میتوان تصاویر فیلمبرداریشده را دید، از این پدیده بهعنوان یک امر جدید بدون عمق یا دور از ذهن نامبرده میشد ولی امروز عمیقترین فیلمسازان هم در مقابل پیشرفت تکنولوژی تعظیم کردند و فیلمهای مهم خودشان را با فرمتهای دیگری غیر از نگاتیو تولید کردند.» او ادامه میدهد: «چیزی مثل اینستاگرام یا شبکههای اجتماعی پرمخاطب این روزها از آن چیزهایی است که در ظاهر سطحی و پر از و خشونت هستند؛ اما بههرحال مدیومی است که عموم مردم با آن در تماس هستند و به نظرم شاید یکی از وظایف ما در دوران حاضر این است که وجوه عمیقش را پیدا کنیم. فکر میکنم میشود آثاری در فضای اینستاگرام تولید کرد که وجوه عمیقی داشته باشد؛ آنهم بدون اینکه از انگارههای سطحی آن تبعیت کند و بین مخاطبان هم به اشتراک گذاشته شود.» لکزاده اشتراکگذاری وسیع و حجم بالای مخاطب را از دیگر ویژگیهای استثنایی این عرصه میداند: «اشتراک و دیدهشدن هم مسئله مهمی است؛ بهگونهای که قسمت اول «شیطنتهای جدی» را سی هزار نفر دیدند؛ آنهم بدون استفاده از کلیشههای رایج اینستاگرام و این میتواند یک دستاورد بهحساب بیاید. اگر میانگین بازدیدها از چهار قسمت را هشت هزار نفر در نظر بگیریم، چند اکران باید در یک جشنواره برای یک فیلم وجود داشته باشد تا به چنین عددی برسیم؟ آنوقت میبینیم که در عمل رسیدن به چنین عددی غیرممکن است.»
تیم فیلمسازی شبیه یک خانواده
کارگردان مجموعه «هزار و ده شب» از اهمیت گــروه بــرای کار در شــرایط بحرانی میگوید. در این نوع فیلمسازی هیـــجانی، دیــوانهوار و تـــجربهگرا نزدیکی قلب آدمهـــا از هر چـــیزی بیشتر به کار میآید: «رسیدن به یک اجرای قابلقبول در شرایط بحرانی و افسردگی همهگیر حاصل یک شب و دو شب نیست. وقتی قرار باشد در چنین وضعیتی گروهی که هشتنه سال است باهم کار میکنند و همدیگر را میشناسند کاری را شروع کنند، اصلا درباره جزئیات نمیپرسند؛ بلکه تنها یک رابطه قلبی است که این مسیر را پیش میبرد و آنها را به هم پیوند میزند. شاید به نظر، کمی شعاری باشد ولی برای پیش بردن چنین پروژهای با مختصات خاص و در شرایط بحرانی بهغیراز ارتباط روحی و قلبی میان گروه نمیتوان کار را پیش برد. در روزهایی که افسردگی غالب بود و ترس از مرگ یقه همه را گرفته بود شروع به کار کرده و سعی کردیم با فعالیت فیلمسازی کمی ذهنیت آدمها و تخیلشان را درگیر کنیم و فکر میکنم که از منظر یک خانواده وظیفهمان را انجام دادیم.»
کشتن با دستگاه چسب آکواریوم
در پروسه مشارکتی لکزاده و گروهش فراخوانها و پرسشهای جذابی از مخاطبان پرسیده میشد. در یکی از همین فراخوانها گروه از افراد میخواهد که بر اساس روند داستان و شخصیتها وسیله قتل پیشنهاد دهند. اشیای مختلفی از تندیسهای جشنوارههای مختلف تا انواع و اقسام چیزهای مربوط و نامربوط دیگر دیده میشد؛ اما انتخاب نهایی بسیار دور از ذهن و کاملا هجوآمیز است؛ یک دستگاه چسب آکواریوم. لکزاده درباره این انتخاب طنزآمیز میگوید: «انتخاب دستگاه چسب انتخاب خود من بود و در بین پیشنهادها تندیسهای جشنواره هم پیشنهاد جذابی بود. خیلی دنبال سلاح متفاوتی بودم و دستگاه چسب را از یکی از بچهها در کرج گرفتم. بعدازآن با فرنی، چیزی شبیه چسب آکواریوم درست کردم و صحنه قتل را با این سلاح عجیب اجرا کردیم. دوست داشتم مشارکت آدمها بهگونهای باشد که یک شیء از داخل یک خانه دیگر به درون داستان بیاید و قصه بسازد و دوباره سرجای قبلیاش برگردد.»