به‌شدت با تک‌صدایی مخالفم

جامعه ایران پس از پشت سر گذاشتن تجربیات سخت، حالا به دو پرسش اساسی و بغرنج برخورد کرده است که زاویه‌دید اشخاص سیاسی به این پرسش‌ها می‌تواند پاسخی برای عبور از بحران و شناخت بهتر جریان‌های سیاسی باشد. با اقتصاد ایران چه باید کرد؟ با آمریکا چه باید کرد؟ دو پرسشی که بیش از چهل سال است در جامعه سیاسی ایران نسخه‌های متفاوتی برای آن پیچیده شده اما هنوز راهکار مشخص و درستی برای آن‌ها ارائه نشده است. شناخت جنس مبارزه ما با آمریکا اولین قدم برای برخورد صحیح با این مسئله است که حقیقتا این جنگ برای چه و از چه زمانی آغاز شده است و تا کجا ادامه خواهد یافت؟ آیا اساسا آمریکا یک مشکل است؟

تاریخ انتشار: 13:09 - چهارشنبه 1399/05/1
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
 دستیابی به یک منطق برای برخورد با چنین پدیده‌ای با وجود جهان‌بینی‌های متضاد در کشور شاید کمی دشوار به نظر برسد، اما بهترین روش برای حل این موضوع گفت‌وگوی ساختاری با صاحب‌نظران از جناح‌ها و دیدگاه‌های مختلف است. ما در صفحه سیاست «اصفهان‌زیبا» برای یافتن پاسخ پرسش‌هایمان و رسیدن به یک گفتمان برای عبور از بحران به سراغ فعالان سیاسی از طیف‌های مختلف می‌رویم. با عباس سلیمی نمین به گفت‌وگو نشستیم. او مبارز پیش از انقلاب، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و مدیرمسئول سابق کیهان هوایی به مدت ۱۳ سال بوده است. او از زمره پژوهشگران و روزنامه‌نگاران اصول‌گراست.

آقای سلیمی‌نمین! از دوران نوجوانی و جوانی شما شروع می‌کنیم؛ مبارزه انقلابی را از کجا شروع کردید؛ از سازمان مجاهدین یا انجمن حجتیه؟

من در دهه 40 به انجمن حجتیه گرایش داشتم. بعدها که به خارج از کشور رفتم، آنجا کل جنبش دانشجویی در خارج و داخل گرایش به مجاهدین خلق داشت؛ البته هنوز بحث نفاق مطرح نبود. من زمانی که به خارج رفتم، کودتا درون سازمان شکل نگرفته بود و بخشی از آن‌ها را جزو کودتا نمی‌دانستیم و هنوز رجوی نتوانسته بود سازمان را به دست بگیرد. من در دوران جوانی جریان‌های مختلف را تجربه کردم. زمانی که به حضرت امام خمینی (ره) گرایش پیدا کردم، با تجربه‌ای که در تشکیلات گوناگون مانند انجمن و سازمان و نهضت داشتم به سمت حضرت امام رفتم. امام را صادق یافتم؛ شخصی که به‌هیچ‌وجه هوای نفس نداشت و رهبری امام بهترین راه برای برون‌رفت از سلطه و پایان استبداد بود. این را باید متوجه شد. زمانی ما جلسات انجمن حجتیه می‌رفتیم و امام هم مخالفتی با آن نداشت؛ حتی وجوهات را برای انجمن مجاز می‌دانست. بعد که حجتیه ضدمبارزه شد، امام جلوی آن‌ها را گرفتند.

پس از انقلاب با گروه‌هایی که مسلح نیز نبودند، مانند حزب توده و سازمان فداییان برخورد قهرآمیز شد؟

نه آن‌ها به دنبال نقض حاکمیت ملت ایران بودند. هرچند حزب توده متحمل شد، اما بعدها مشخص شد در ارتش نفوذ کرده و عضوگیری می‌کند؛ درحالی‌که در ارتش هیچ‌کس حق عضویت در سازمان‌های سیاسی را ندارد، آن‌ها حتی فرمانده نیروی دریایی را نیز جذب کرده بودند. حزب توده شاخه نظامی و وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی داشت و باید جلوی آن‌ها را می‌گرفتیم.

از اسناد سفارت آمریکا قرائت‌های مختلفی وجود دارد. شما معتقدید عباس امیرانتظام جاسوس آمریکا بود؟

او فراتر از جاسوس بود. جاسوس کسی است که پولی می‌گیرد و سرویسی می‌دهد. آقای امیرانتظام وابستگی فکری داشت و آرزویش تسلط آمریکا بر ایران بود. لذا امیرانتظام با وجود آن اسناد تمام تلاشش این بود که جلوی ارتباط ما را با سایر کشورها بگیرد و مجددا آمریکایی‌ها را فعال کند؛ مثلا آمریکایی‌ها می‌خواستند مجلس خبرگان را به تعطیلی بکشانند که امیرانتظام این سیاست را پیش ‌گرفت. امیرانتظام بحثش این نبود که فقط اطلاعاتی داده باشد؛ او به دنبال رهنموددادن به آمریکایی‌ها و به‌عنوان یک دلسوز علیه ملت عمل می‌کرد. بچه‌های لانه جاسوسی نیز تقریبا همه را قانع کردند. در بعضی زمینه‌ها استدلال‌ها قانع‌کننده نبود و جامعه نپذیرفت؛ مثلا، درباره آقای میناچی اسنادی ارائه دادند که جامعه نپذیرفت که ایشان علیه منافع ملت عمل کرده باشد؛ درحالی‌که امیرانتظام تمام تلاشش این بود که ما به زیر سلطه آمریکا برگردیم. امیرانتظام یک تفکر دارد و آن این است که می‌خواهد ما در ذیل صاحبان آن اندیشه‌ها و قدرت‌ها باشیم. البته من مطلب مفصلی در نقد کتاب امیرانتظام نوشته‌ام.

کمی از حضورتان در روزنامه کیهان و فضای حاکم بر دهه 60 بگویید.

من از 1360 همکاری‌ام را با کیهان در حد نوشتن مقاله آغاز و از 61 همکاری مستقیم خود را شروع کردم و در 1362 سردبیر کیهان هوایی شدم. آقای سید محمد خاتمی در 1362 وزیر ارشاد شده بودند؛ لذا نمی‌توانستند حضور دائمی در روزنامه داشته باشند و شهید شاهچراغی را به‌جای خودشان سرپرست گذاشته بودند؛ اما هفته‌ای یک روز در جلسات شرکت می‌کردند؛ البته من هیچ آشنایی با آقای خاتمی و شاهچراغی نداشتم. در 1361 مرتب برای کیهان مقاله می‌نوشتم. آن موقع مطالب امضا نداشت و اوایل انقلاب رسم نبود مطالب امضا داشته باشد. البته بیشتر مطالب از خبرگزاری‌های غربی ترجمه می‌شد؛ لذا تولید مطلب کم بود. یک روز به من گفتند سرپرستی روزنامه شما را می‌خواهد. من مراجعه کردم. آن‌ها گفتند مطالب شما خوب است. آقای شاهچراغی گفت: من مایلم شما معاون بین‌الملل شوید. من نپذیرفتم. تمایل داشتم کار فرهنگی را ادامه دهم؛ هرچند معاونت بین‌الملل کیهان خیلی مهم بود. کیهان اینترنشنال، اردو، استانبولی و… زیرمجموعه بین‌الملل کیهان بود. یک سال بعد شهید شاهچراغی به آمریکا رفت‌وبرگشت و دوباره مرا صدا کرد که کیهان هوایی را بپذیرم؛ درحالی‌که شهید شاهچراغی اصلا مرا نمی‌شناخت. می‌خواهم بگویم که آنجا عمدتا بر اساس شناخت حرفه‌ای و توانمندی‌ها، مسئولیت‌ها سپرده می‌شد. او شخصیت بسیار ارزنده‌ای بود و به توفیق شهادت نائل شد. آن سال‌ها احسان طبری هم با میل خودش به کیهان آمد و بحث مفصلی داشتیم.

با رویکردهای جدید روزنامه کیهان موافق هستید؟

هرکسی در مسائل فرهنگی گرایشی دارد و قرار نیست یکنواختی ایجاد کنیم. باید دعوت کنیم که هرکسی با گرایش خودش انصاف را در نظر بگیرد؛ درضمن امکان گفت‌وگو را فراهم کنیم. باید فرصت شنیده‌شدن را به دیگران بدهیم. اگر نقد می‌کنیم فرصت دهیم نقدشونده نیز صحبت کند. من به‌شدت مخالف این هستم که تک‌صدایی را ترویج کنیم. در یک دوره‌ای جریان‌هایی که می‌خواستند بر همه امور تسلط بیابند، می‌گفتند ما باید جلوی نشریات را بگیریم. من تصور نمی‌کنم جامعه این را بپسندد. من ضمن اینکه قطعا اختلاف‌سلیقه‌هایی با کیهان دارم تمام رشد خودم را مدیون کیهان می‌دانم. خیلی از کسانی که امروز در روزنامه‌های مختلف منشأ اثر هستند در کیهان رشد کردند.

کمی از تاریخ فاصله بگیریم و به آنچه در کشور می‌گذرد، بپردازیم. کشور با بحران‌های متعددی دست‌به‌گریبان است و از مهم‌ترین چالش‌هایی که بر همه جنبه‌های زندگی ما تأثیر گذاشته، مسئله تحریم‌های آمریکاست. راه‌حل عبور از بحران و بهبود شرایط اقتصادی کشور چیست؟

ایران هم به لحاظ انسانی و هم طبیعی دارای منابع متعدد و متکثر است؛ ذخایر زیرزمینی ما نیز محدود به نفت نیست. البته باید اذعان کرد که ساختار کشور طی سال‌های طولانی معتاد به فروش نفت شده است و درنتیجه عادت کرده‌ایم کشور را به این طریق اداره کنیم. امروز در این مسیر قرار گرفتیم که دشمن تمام راه‌ها را در ارتباط با بحث نفت بسته است. طبیعتا راه بسیار ناهمواری را طی می‌کنیم. این ناهمواری به‌دلیل عاداتی است که مدت‌زمان طولانی در اقتصاد داشته‌ایم. طبیعی است که کنارگذاشتن این عادات کار بسیار سختی است، اما می‌بینیم که این راه در حال بازشدن است. ما در زمینه‌های مختلف نوآوری‌هایی داریم که با سختی همراه است؛ رئیس‌جمهور هم می‌گوید که مجوز برای تولید سخت است. طبیعی است که باید این راه را هموار کرد. بدانید که در مسیر هموارکردن این راه قرار داریم و آینده بسیار روشن است. ما قادر خواهیم بود کشور را بر اساس صادرات غیرنفتی اداره کنیم؛ همچنین دولت ناگزیر خواهد بود امکانات خودش را به صادرات اختصاص دهد؛ درحالی‌که قبلا سیاست دولت در مسیر تقویت واردات بود و این شرایط، دولت را موظف می‌کند منابع خودش را در این زمینه به‌کار بگیرد. اکنون تولیدات شرکت‌های دانش‌بنیان نیاز کشور را تأمین می‌کند و صادرات به کشورهای منطقه نیز مدنظر است؛ بنابراین فکر می‌کنم ما کشوری نیستیم که آمریکایی‌ها بتوانند با تحت‌فشار قراردادن ما راه حیاتمان را ببندند؛ ضمن اینکه این دولت باوجوداینکه خیلی سخت بود استراتژی ارتباط با غرب را تغییر دهد، ولی می‌بینیم که دارد تغییر می‌دهد. جوسازی‌هایی که در قبال یافتن منابع دیگری در جهان برای پیشرفت اقتصاد کشور صورت گرفته است برای ما روشن می‌کند که هنوز درهایی پیش روی ما می‌تواند باز شود که ما این درها را نگشودیم، این شد که قراردادی بیست‌وپنج‌ساله با چین منعقد می‌کنیم. چینی‌ها ارز مازاد دارند و مایلند در کشورهای مختـــلف سرمایه‌گذاری کنند و می‌توانند خیلی از مسائل را حل کنند. ما بسترهای مختلف داریم؛ اما ارز نداریم. چینی‌ها در مقابل، ارز دارند و این سرمایه‌گذاری منوط به این است که برای تداوم سرمایه‌گذاری‌ها به آن‌ها اطمینان بدهیم؛ به همین دلیل یک قرارداد 25 ساله می‌بندیم. قبلا چینی‌ها معترض بودند که ساختار اقتصادی ایران به‌شدت میل به غرب دارد. هر زمان غرب به ایران پشت می‌کند به سمت چین می‌آید؛ اما وقتی روزنه‌هایی از آن‌طرف باز می‌شود، قرارداد با چینی‌ها فراموش می‌شود؛ بنابراین دولت آقای روحانی برای کسب اعتماد چین به این نتیجه رسید که این قرارداد با چین بسته شود. حالا ببینید حجم حمله‌ای که صورت گرفته و دروغ‌هایی که دارد پخش می‌شود و نگرانی که به جامعه تحمیل می‌کنند، نشان‌دهنده این است که راه‌های زیادی برای عبور از بحران وجود دارد. وقتی درها بسته است، چرا از کشورهایی مثل چین و هند و کشورهای جنوب شرقی آسیا استفاده نکنیم؟ ما به دلیل معیوب بودن ساختار تجاری، ارتباطمان با شرق سخت بود؛ ولی در این شرایط تحریمی ناگزیر به قرارگیری در این سمت هستیم.

آمریکا بزرگ‌ترین منتقد قرارداد چین و ایران است و به شایعات علیه این قرارداد دامن می‌زند. به اعتقاد شما اصولا باید با آمریکا چه کنیم؟ سیاست مبارزه با آمریکا تا چه زمانی یک اصل در دیپلماسی خارجه ایران محسوب می‌شود؟ آیا می‌توان گفت یک روز به پایان می‌رسد؟

تا زمانی که ساختار سلطه‌جویانه آمریکا تغییر کند این دشمنی ادامه دارد. شما می‌بینید تحرکاتی در حال انجام است که ضد نژادپرستی است. نگاه آمریکا به ما و کشورهای آسیایی، نگاه نژادپرستانه است. این نگاه به دنبال زیاده‌خواهی، غارت و نفی هویت ملت‌هاست که باید تغییر کند و نشانه‌های جدی این تغییر وجود دارد؛ یعنی ملت آمریکا شرمنده سابقه خود در مسئله نژادپرستی است و با همین ایده بود که آمریکایی‌ها به کشورهای مختلف رفته و آن‌ها را استعمار کردند. وقتی عقبه آن‌ها تخریب شود و ملت آمریکا با اندیشه نژادپرستانه مخالفت کند این ساختار در مقام اعتراض به هم می‌ریزد و قابل‌تداوم نخواهد بود. ملت آمریکا وقتی در حال تخریب نمادهای نژادپرستی است، یعنی از سابقه تاریخی خودش راضی نیست، ما هم شــلاق‌خـــورده این ســابقه آمریکایی‌ها هستیم. اگر این تغییر در ملت آمریکا ایجاد شود، آرام‌آرام در مسیری قرار خواهند گرفت که از اعمال نژادپرستانه‌شان درباره ما دست برمی‌دارند.

یعنی مشکل ما با آمریکا فقط رفتارهای نژادپرستانه آن‌هاست؟ برخی سیاسیون مدعی اند حوادث تاریخی نظیر تسخیر سفارت آمریکا و… در این دشمنی اثرگذار بوده است.

خیر، این جعل تاریخ است. باید بسیاری از رفتارها را کتمان کنیم تا بتوانیم چنین حرفی بزنیم. دانشجویان در یک مطالعه میدانی به این نتیجه رسیدند که آمریکایی‌ها به دنبال کودتایی دیگر مانند 28‌مرداد هستند. آمریکایی‌ها قبلا هویت و استقلال ما را نقض کرده بودند. باید توجه کرد که درگیری‌های دانشجویی به بعد از انقلاب برمی‌گردد یا قبل از انقلاب؟ درگیری‌های دانشجویی به دهه بیست و سی برمی‌گردد که دانشجویان در دانشگاه‌ها علیه اقدامات آمریکا در ایران حرکت‌های گسترده‌ای انجام دادند؛ به‌خصوص بعد از کودتایی که آمریکایی‌ها انجام دادند و دولت قانونی دکتر مصدق را ساقط کرده و باافتخار اعلام کردند که توانستند دولت ایران را ساقط کنند و جلوی ملی شدن صنعت نفت را بگیرند؛ چراکه اگر ملت ایران به پیروزی می‌رسید سایر ملت‌ها هم راه ملت ایران را پیش می‌گرفتند. اینجا بود که جنبش دانشجویی وارد میدان شد. وقتی معاون ریاست‌جمهوری آمریکا وارد ایران شد، دانشجویان تحرکاتی انجام دادند و آن‌ها هم به دانشجویان حمله کردند و تعدادی شهید شدند. اینکه بگوییم مخالفت و ناراحتی در برابر آمریکا از تسخیر لانه جاسوسی شروع شد، جعل تاریخ است. یک عده‌ای عامدانه جعل می‌کنند؛ چون می‌خواهند جنایت آمریکا علیه ایران را پاک کنند و ملت ایران را مقصر نشان دهند. مگر می‌شود آمریکایی‌ها هیچ کار ضدایرانی نکرده باشند و دانشجویان در قالب یک اعتراض مدنی سفارت را اشغال کرده باشند؟ موقعی این حرکت انجام ‌شده که دانشجویان به‌درستی درک کردند کودتایی در راه است؛ بنابراین حرکت دانشجویان حرکتی واکنشی است. آن‌ها آغازگر نیستند؛ آغازگر آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هستند که برای چپاول ملت ایران تهاجم کردند، مثل این است که بگوییم رئیسعلی دلواری موجب ضدیت انگلیسی‌ها با ایرانیان شد؛ درحالی‌که رئیسعلی دلواری واکنشش به اشغالگری انگلیسی‌هاست. بنابر همین مسئله رئیسعلی آغازکننده نیست و مقاومت‌کننده است؛ بحث دانشجویان هم همین است که حرکتشان واکنشی به رفتارهای آمریکایی‌ها بود.

انتخابات مجلس در اسفند 98 کمترین میزان مشارکت در تاریخ بعد از انقلاب را تجربه کرد، علت آن را در چه می‌بینید؟ آیا انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به همین شکل خواهد بود؟

خیر. در ریاست جمهوری پایگاه رأی اصلاح‌طلبان فعال خواهد شد. در این انتخابات به‌دلیل خطاهای فاحشی که اصلاح‌طلبان مرتکب شدند، یک بی‌اعتمادی شکل گرفت که طرفداران این جریان به میدان نیامدند؛ به‌این‌علت که احساس کردند در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراها باوجود اعتمادی که کردند هیچ نتیجه‌ای برای ملت حاصل نشده است. آقای محسن هاشمی (رئیس شورای شهر تهران) اعلام کرد، شهردار یک پروژه کلان برای شهر انجام نداده است؛ طبیعی است که مردم احساس کنند چرا رأی دهیم وقتی اصلاح‌طلبان هم کارایی ندارند. این شرایط باعث شد نیمی از کسانی که می‌توانستند رأی دهند پای صندوق حاضر نشوند؛ اما در انتخابات ریاست جمهوری شرایط تغییر خواهد کرد و مشارکت افزایش خواهد یافت.

آیا رد صلاحیت‌های شورای نگهبان تأثیری بر این کاهش مشارکت نداشت؟ مثلا اشخاصی مانند آقایان هادی غفاری، ابراهیم اصغرزاده و جواد امام و… که محکومیت نداشتند، چرا رد صلاحیت شدند؟

البته آقای اصغرزاده در سال‌های قبل محکومیت داشت. رد صلاحیت‌ها تا حدی تأثیر داشت، ولی نمی‌توانست عامل اصلی باشد؛ حتی شاخصان اصلاح‌طلبان نیز که تأیید شدند، رأی نیاوردند. اصلاح‌طلبان برجسته‌ای تأیید صلاحیت شده بودند که اگر پایگاه رأی اصلاح‌طلبان مأیوس نشده بود، قاعدتا باید رأی می‌آوردند؛ ضمن اینکه اگر اصلاح‌طلبان در این قضیه به دنبال فعال کردن پایگاه رأی‌شان بودند، افرادی را داشتند که می‌توانستند به‌عنوان کاندیدا مطرح کنند و به‌دلیل سلامت و پاک‌دستی‌شان رأی شورای نگهبان را نیز داشتند. افرادی مثل دکتر مومنی و دکتر راغفر که انسان‌های بسیار سالم و اصلاح‌طلبی هستند، به میدان نیامدند؛ علتش هم این بود که می‌دانستند پایگاه رأیشان به میدان نخواهد آمد و افرادی را معرفی کردند که به‌علت سوابقشان رأی شورای نگهبان را با خود نداشتند.

رد اعتبارنامه آقای تاجگردون بازهم پای شورای نگهبان را وسط کشید و بسیاری این پرسش را مطرح کردند که چرا شورای نگهبان چنین شخصی را با پرونده‌های فساد متعدد تأیید صلاحیت کرده است؟

این را باید از شورای نگهبان بپرسید. در حال حاضر این‌ها مسائل اصلی نیستند؛ نباید جامعه را صف‌بندی کنیم و تبدیل این اتفاق برای دو دسته کردن جامعه منطقی نبود. به نظر من این مسائل را نباید تا این حد چالشی کنیم.

کاندیداهای اصول‌گرایان در 1400 چه کسانی می‌توانند باشند؟

به نظر من نباید به این زودی وارد فضای انتخاباتی شویم. این فضا جامعه را از مسائل خودش دور و مسئولان را نیز بی‌انگیزه می‌کند. وقتی در این فضا قرار بگیریم وزرا احساس کار نخواهند داشت و دیگران نیز دغدغه‌شان باقی ماندن در قدرت شده و عملا کشور به تعطیلی کشیده می‌شود.
 
برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط