از دیدگاه من بهترین شهرها، شهرهایی هستند که به شهروندانشان فرصتهایی برای برقراری پیوندهای اجتماعی میدهند. این شهرها به بهانههای مختلفی همچون تفریح، گذران اوقات فراغت، انجام کار داوطلبانه، کسب تجربههای فرهنگی و تمرین هنر شرایط مناسبی برای توسعه پیوندهای اجتماعی افراد فراهم میکنند. پاتوقها یکی از فرصتهایی هستند که شهر برای افزایش سرمایه اجتماعی در اختیار شهروندانش قرار میدهد. ممکن است پاتوقها با وجهی کالبدی در ذهن ما معنادار شده باشند، ولی وجه اجتماعی و فرهنگی پاتوق نیز اهمیتی انکارناپذیر دارد. به عنوان مثال در گذشته سر کوچهها پاتوق جوانان محله و ته کوچهها پاتوق زنان و کودکان محله بود. سر کوچه و ته کوچه به لحاظ کالبدی ویژگی قابلتوجهی نداشت، اما فرهنگ دورهمیهای اینچنینی موجب میشد که علیرغم نبود امکانات، این فضاها زمینهساز شکلگیری و عمقبخشی به تعاملات اجتماعی باشد. تعاملاتی که امروز خبری از آنها نیست و اینطور به نظر میرسد که مردم در یک بیخبری نسبی از یکدیگر به سر میبرند.
پاتوقهای شهری در گذشته به دلیل انتقاداتی که به آنها وارد بود کمکم از صحنه اجتماع محو شدند. آنچه هنوز در ذهن بسیاری از مردم به عنوان پاتوق به جای مانده است محلی برای جمعشدن لات و لوتهاست. با این حال، پاتوقها از ضروریات زندگی اجتماعی هستند و نیاز است که همراه با تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی بهروز شوند. به همین دلیل، مدیریتشهری تحت لوای همین واژه اقدام به ایجاد فضاهایی به عنوان پاتوقهای شهری کرده است. پاتوقهایی که شهرداری بانی آنهاست معمولا دارای چند نیمکت، سطل زباله و حداقلی از فضای سبز هستند. درواقع، مدیریت شهری به این نکته مهم پی برده است که شهر پایدار نتیجه سطح قابلقبولی از سرمایه اجتماعی است و پاتوقها میتوانند در بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی نقش ایفا کنند. به گمان من، اقدامات مدیریتشهری در این زمینه بسیار قابل تحسین است ولی لازم است چند نکته در این خصوص در نظر گرفته شود.
پاتوق میتواند فرصتهای توسعه پیوندهای اجتماعی شهروندان را افزایش دهد، اما بهبود فرهنگ برقراری ارتباط اجتماعی پیشنیاز این امر است. به عنوان مثال، فرهنگ استفاده از فضاهای محلهای و بازی کودکان در محله رو به نابودی است. اینطور به نظر میرسد که در جریان یک چرخش فرهنگی حضور در فضاهای محلهای و بازی کودکان در محله از یک امر عادی به یک امر نامطلوب تغییر شکل داده است. از این رو نیاز است که فرهنگ حضور در فضاهای محلهای احیا شود.
نکته دیگر اینکه شهر و پاتوقهای شهری زمانی میتوانند به طور مؤثرتری واسطه شکلگیری ارتباطهای اجتماعی باشند که فضایی تعاملی بر آنها مسلط باشد. در شهر ما پاتوقهای بسیار فعالی وجود داشتند که رونق خود را از دست دادهاند؛ آوازخوانی جمعی مردم زیر پل خواجو و کنار رودخانه، اجتماعات جوانان و نوجوانان در فضای باز روبهروی هتل عباسی و ناژوان تنها تعداد محدودی از مثالهایی است که نشان از فضای تعاملی در شهر اصفهان دارد. به همین خاطر، تغییر در رویکردهای غیرتعاملی حاکم بر شهر و پیشروی به سمت رویکردهای مبتنی بر احترام و اعتماد به شهروندان در رونق پاتوقهای شهری نقش بسیار مهمی دارد.