تولد خواهرخواندگی‌ها از بستر صلح و دوستی

تاریخچه روابط بین دولت‌ها تابع رجحان سیاست بر فرهنگ بوده است، تاریخچه درخشانی هم نیست، زیرا به گواه تاریخ جنگ‌ها و تیرگی روابط به نسبت صلح برجستگی بیشتری دارند. آنچه باید به آن توجه شود این نکته است که روابط بین ملل در فرایند روابط بین فرهنگی و در سایه روابط دولت‌ها بی‌رنگ شده است.

تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ - یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه

 ساختارهای بین‌المللی همانند یونسکو و یونیسف موظف هستند که روابط فرهنگی میان ملت‌ها را گسترش دهند، با این مفروض که هرچقدر ملت‌ها در یک زمینه فرهنگی به یکدیگر نزدیک شوند و باب گفت‌وگو بیشتر باز شود ظاهرا زندگی مهربانانه‌تر و صلح‌آمیزتری در جهان مستولی می‌شود و این موجب می‌شود که دولت‌ها هم تابع خواسته‌های صلح‌جویانه ملت‌ها شوند، خواهرخواندگی هم از چنین بستری متولد شده است.
 از سوی دیگر، تأثیر ریز اقلیم‌ها بر توسعه پایدار کشورها قرار دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. پیش از این نگاه حاکم این بود که برنامه‌ریزی‌های کلان دولت و کنش‌های ما در عرصه سیاست داخلی و سیاست بین‌الملل موجب شکوفایی اقتصادی، سیاســـــی و… جامعه می‌شود، اما امروزه این رویکرد متفاوت شده است و تجلی حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را در مدیریت‌های شهری می‌بینیم. توسعـــــــه پایدار در سطـــــــح ملی حاصل کنش هدفمند و روشمند شهرهاست که پدیدآورنده آن ملت‌ها هستند. اگر شهرها شکوفا شوند و بتوانند با جهان تعاملات درست برقرار کنند حتی به لحاظ اقتصادی می‌توانند زمینه رشد کشور را فراهم کنند. در جهان امروز بحث بر سر این است که اقتصاد فرهنگ یک اساس در شکل‌بندی و صورت‌بندی درآمدهای پایدار ملی است، در مدیریت شهری این نگاه باید مورد توجه قرار گیرد.
 می‌توان گفت در یک ساختار مدنی، خواهرخواندگی‌ها درواقع بسترساز تعامل‌های بین فرهنگی ملت‌ها هستند که جلوه آن در مدیریت شهری عیان می‌شود. خواهرخواندگی تنها یک سند مشترک همکاری شهرداری نیست، بلکه شهردار به نمایندگی شهروندانش با شهرداری به نمایندگی شهروندان شهری دیگر تفاهم نامه‌ای امضا می‌کنند که باید در ذیل آن تفاهم‌نامه بسترهای مدنی و روابط بین فرهنگی فراهم شود که البته می‌تواند تابع سیاست بین دولت‌های حاکم هم نباشد.
باید به این نکته توجه کرد که روابط خواهر خواندگی اعم از رفتارهای بین دولت‌هاست و خود می‌تواند ضامن جهت‌گیری‌های درست دولت‌ها در ارتباطات سیاسی شود. طبیعی است اگر ما بتوانیم خواهرخواندگی‌ها را به فلسفه اصلی آن نزدیک کنیم یعنی بتوانیم زمینه‌های ارتباطات مدنی دو خاستگاه جمعیتی هویتمند را فراهم سازیم، زمینه گفت‌وگویی ایجاد کرده‌ایم که منجر به خلاقیت فرهنگی می‌شود.
برای خواهرخواندگی‌ها می‌توان یک مزیت دیگر هم قائل شد و آن این است که می‌توانند ظرفیت‌های بومی شهرها را به یک امر جهانی تبدیل کنند.
در دنیای کنونی شهرهایی می‌توانند به جهان‌شهر تبدیل شوند که کانون‌های میان‌فرهنگی را پرورش دهند. خواهرخواندگی‌ها را می‌توان یکی از تجلی‌گاه‌های کانون‌های میان فرهنگی برشمرد که از طریق آن می‌توان با جهان پل ارتباطی برقرار کرد.
پل ارتباطی با سایر شهرهای جهان می‌تواند مدیریت‌شهری را با افق‌های جدید روبه‌رو کند.
یکـــــی دیگر از ویژگـــــی‌های خواهرخواندگی‌ها انباشتگی تجربه است. جاده هویت‌ساز ابریشم که ابعاد جهانی داشت و بسترساز کانون‌های میان فرهنگی شهرها بود، در سه سطح زمینه ساز ارتباطات می‌شد: سطح ارتباط پیرامونی، ملی و جهانی.
خواهرخواندگی‌ها هم مانند جاده ابریشم که در تاریخ از اهمیت به‌سزائی برخوردار است زمینه‌ساز چنین بسترهایی هستند، یعنی می‌توانند با انباشتگی و انتقال تجربه، مدیریت شهری را به سمت پاسخ‌های جهانی به نیازهای شهروندان سوق دهند و این امر باعث بهزیستی فرهنگی و نشاط اجتماعی می‌شود. در مورد پدیده‌های نواحداث همانند خواهرخواندگی‌ها باید منتظر یک فرایند گام‌به‌گام در رشد مدنی باشیم. امروز شهرداری‌ها تقریبا یک دهه‌ای است که رویکرد متفاوتی به معنای شهر پیدا کرده‌اند که بر مبنای این رویکرد متفاوت کارکردهای مختلفی از خود بروز می‌دهند.
شهرها دیگر به واسطه بافت کالبدی و پروژه‌های عمرانی الزاما سرآمد نمی‌شوند، بلکه شهرهایی موفق عمل می‌کنند که بتوانند یک شهر فرهنگی را به نمایش بگذارند. منظور از شهر فرهنگی شهری است که زیست‌پذیر، رویدادمحور و معناگرا باشد و بهزیستی فرهنگی و نشاط اجتماعی در آن بروز کرده باشد. برای رسیدن به این شاخصه‌ها باید گام به گام حرکت کرد. در ارتباط با شهر زیست‌پذیر می‌توان به مسئله مهم محیط‌زیستی اصفهان اشاره کرد و آن خشکی زاینده‌رود است که یک مسئله جهانی است، زیرا زاینده‌رود مثل ستون فقرات در فلات مرکزی عمل می‌کند و بستر ساز شکلگیری یک تمدن پایدار بوده است.
آب و آئین دو همزاد یکدیگرند و در فلات مرکزی ما شاهد این همزیستی بوده‌ایم. جهان وامدار زاینده‌رود است، زیرا عامل شکل‌گیری یک سنت فرهنگی در مسیر جاده ابریشم شده است.
 لازم است که جهان برای زاینده‌رود بیندیشد و دغدغه داشته باشد. وقتی از بسترهای خواهرخواندگی و تجربه‌های زیسته صحبت می‌کنیم دقیقا باید در چنین مقاطعی به کمک ما بیاید. ما می‌توانیم از کشورها و شهرهای مختلف جهان که تجربه مشابهی در زمینه مواجه با خشکسالی از سر گذرانده‌اند، برای حیات دوباره زاینده‌رود کمک بگیریم و دانش آن‌ها را منتقل کنیم. خواهرخوانده‌ها نباید تنها یک عنوان باشند و در پس این عنوان باید محتوا و عمل شکل بگیرد.
بایـد پذیـرفت که زمانی خواهرخواندگی‌ها تنها برای کسب پرستیژ شهری و در حد تفاهم‌نامه‌های رسمی بین شهرداری‌ها محدود شده بود.
خواهرخواندگــــــی‌ها وقتی میـــــــوه می‌دهند که بسترهای فرهنگی شهرها با یکدیگر وارد تعامل شوند. اکنون اگر مدیران شهری سودای تحقق شهر فرهنگی را در سر می‌پرورانند و معتقدند که به جای شهر فروشی و اخذ عوارض می‌توانند از طریق اقتصاد فرهنگ شهر را شکوفا کنند، ناچارند که از ظرفیت‌هایی که خواهرخواندگی‌ها ایجاد می‌کند بهترین استفاده را ببرند. با نگاه‌های پساساختارگرایی که در حوزه تعاملات فرهنگی به شدت رواج پیدا کرده و امکاناتی ایجاد شده که سپهر روابط اجتماعی را فراسوی مرزهای جغرافیایی می‌برد ازجمله فضای مجازی، در تلقی خواهرخواندگی‌ها هم می‌توان گام‌های مؤثرتری برداشت، یعنی الزاما نیازی نیست که دو شهر یک تفاهم‌نامه رسمی امضا کنند، می‌توان اجزا یا ریز اقلیم‌های یک شهر را با ریزاقلیم شهرهای دیگر پیوند خواهرخواندگی بخشید، ولو اینکه این دو شهر خواهرخوانده نباشند.
به عنوان مثال، ما می‌توانیم خیابانی همانند چهارباغ اصفهان را با خیابان شانزلیزه خواهرخوانده کنیم، حتی اگر اصفهان و پاریس خواهرخوانده نباشند، این یعنی ورود نگاه‌های پساسختارگرایانه در خواهرخواندگی.
 نوع تلقی نوین از شهر ما را وادار کرده که ارتباطات خود را با خواهرخوانده‌ها گسترده‌تر کنیم. در دوران شیوع ویروس کرونا اصفهان با خواهرخوانده‌های خود تجربیات خوبی را رد و بدل کرد.
یکی از زمینه‌هایی که به لحاظ اقتصادی ازجمله درآمدهای پایدار محسوب می‌شود و هنوز به آن توجه نشده و فرصتی در بطن خواهرخواندگی‌هاست، این است که دو خواهرخوانده بتوانند از ظرفیت دیاسپورای (Diaspora: جوامع دور از وطن) خود استفاده کنند.
 به عنوان مثال ما می‌توانیم تعداد ایرانیان ساکن یک شهر در خارج از کشور را بررسی کنیم و از آن‌ها به‌عنوان سفیران فرهنگی خود بهره ببریم و ظرفیت خواهرخواندگی‌های خود را گسترش دهیم. ایرانیان خارج از کشور می‌توانند سلایق و کالاهای ما را در یک منطقه بسیار وسیع عرضه و بازاریابی کنند. در آینده‌ای نه‌چندان دور فقط شهرهائی می‌توانند شکوفایی فرهنگی و اقتصادی را تجربه کنند که بتوانند ظرفیت‌های خواهرخواندگی را به ظرفیت‌های مدنی شهر خود تسری دهند.
 باید از ظرفیت خواهرخوانده‌ها که بسترساز روابط بین فرهنگی هستند منطبق با فلسفه آن بهره‌برداری کنیم. افزون بر 130 خواهر خوانده که در سطح کشور داریم، دولت باید بیندیشد که چگونه می‌تواند این خواهر خوانده‌ها را به پل ارتباطی برای کسب منافع ملی مبدل کند. در بحرانی که تحریم‌ها برای اقتصاد کشور ایجاد کردند اگر از ظرفیت خواهرخوانده‌ها به درستی بهره‌برداری می‌کردیم می‌توانستیم تا حدود زیادی از اثرات مخرب تحریم بر زندگی مردم بکاهیم، زیرا خواهرخوانده‌ها تابع سیاست بین دولت‌ها نیستند.
در زمانی که کشور با تحریم‌های ظالمانه آمریکا مواجه شد، ما می‌توانستیــــــم از طریق اقتصــــــاد فرهنگی کشور را اداره کنیم و هیچ دولتی نمی‌توانست آن را متوقف کند. فرهنگ و تمدنی که ما به عنوان ایران و اصفهان می‌شناسیم در یک بستر گفت‌وگویی شکل گرفته است. ایران پل ارتباطی شرق و غرب بوده و همه خیزش‌های جمعیتی اعم از تجاری، تهاجمی، فرهنگی و تعاملی از شرق به غرب عالم به یمن جاده ابریشم از ایران می‌گذشت.
با چنین پیشینه تاریخی گسترش خواهرخوانــــــدگی‌هــــــا لازم و جـــــزو جدایی‌ناپذیــــــر توسعـــــه فرهنگــــــی محسوب می‌شود. بدون گفت‌وگو و تعامل با جهان، فرهنگ راکد می‌ماند.